به بهانه حاشیه ای بر یک حاشیه گنبد
آروزهایی که در بن بست هویت متوقف می شوند
به ما گفتند منطقه ای در شهر گنبد وجود دارد که می توانید برای چشیدن مزه ی فقر که نه، ولی برای دیدن فقر ناشی از بی هویتیشان به آنجا بروید.
به گزارش گلستان 24، هوا شدیدا گرم است، داخل منطقه افغان آباد که می شوی، بوی عجیبی می آید. بوی این دیار با بوی برزن و کوچه های دیگر نقاط شهرمان فرق دارد. به گمانم بوی فقر باشد یا شاید بوی سالهای خالی از آبادانی!
بگذریم،یحتمل بوی چندین هزار کیلو زباله ای است که در پشت این منطقه تلنبار شده است! جلوتر که می روی به سمت قلب منطقه، آن را بیشتر حس می کنی.
فقر ،فقر است،”منها”شود یا” جمع ” فرقی نمی کند،مهم این است که آن را “تجزیه”کنیم.
جوانی که نمی تواند دانشگاه برود چون افغانی است، مردی که سند به نام او نمی خورد چون افغانی است،کاری به جوان نمی دهند چون افغانی است! اینها را اهالی منطقه می گویند.
اما رویش اندیشه اینجاست که در رودخانه ای که گذر فقر دیدن دارد،جوانی افغانی با تمام محدودیت هایشان برمیخیزد و می گوید”حاضرم جونم را برای ایران بدم”
بعضی مواقع دیدن یک تصویر خودش همه چیز است، شاید فقط یک جمله از این مجمل کافی باشد:
عجب منظره ای دارد،زباله های این ناکجا مکان با نماد فرهنگ و تمدن شهر(برج قابوس) در یک قاب! عکسی در عکس است !
اصلا نمی دانم این ” آباد” ها را چه کسی بر سر اسم “اسلام آباد” و” افغان آباد”گذاشته است؟ما که هر چه گشتیم آبادانی نیافتیم.
گزارشش پیش خدا محفوظ است،از او بگیرید
درحین قدم زدن و نگاه کردن به خانه ها بودم که پیرمردی باعصا، لنگان لنگان به سمت من می آمد. لباس افغانی پوشیده بود و در نگاهش مشخص بودکه می خواهد چیزی بگوید.
هنگامی که به من رسید،به او گفتم :پدرجان کاری داری؟
گفت:اسم من هم بنویس
گفتم:اسم شما را برای چه بنویسم؟
گفت:اسمم را بنویس اگر قرار است کمکی به مردم کنند،من هم در آن لیست باشم.به خیالش آمده ایم تا آنها را از فقر نجات دهیم!
وقتی به او گفتم :پدر جان ما فقط آمده ایم گزارش تهیه کنیم،نگاه سردی انداخت و در حالی که به سمت خانه اش برمی گشت ،گفت:گزارشش پیش خدا محفوظ است،از او بگیرید.
لابد شنیده اید که گفته اند بنشین برسر جوی و گذر عمر ببین!
داستان در این ناکجا زمین با مردم ناکجا اهل فرق می کند. آنها باید بنشینند برسر جوی و گذر فقر ببینند.
آنها با زندگی هر دو باهم فقر را مزه کنند! پدر در نگاهی به آینده کودک و کودک در شیری که با طعم فقر می نوشد!
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید
دلیل ورود این افراد به داخل کشور ما چیست؟ بخشی در دین و بخشی در فرهنگ ما جای می گیرد پس نباید با نگاه صرف منفی به این مهاجرین، از وظایف دینی و فرهنگ اصیل ایرانی خود دور شویم.
به خاطر ذهنیتی که شاید ریشه در کودکی ما دارد هیچوقت از این منظر که افغانی هم می تواند برای کشور ما مفید باشد نگاه نکرده ایم . اما گاهی یک مطلب باعث می شود کمی بر این موضوع تامل کنیم.
“نمیتوان نقش افغانها را در سازندگی ایران در دوران جنگ و پس از جنگ نادیده گرفت. تعدادی از همین افغانها در جهبه جنگ مقابل عراقیها برای دفاع از ایران به شهادت رسیدند. در زمانی که ایران به علت جنگ با عراق دچار بحران نیروی کار بود بخش زیادی از افغانها در اموری مانند کشاورزی، دامداری و ساخت و ساز بهعنوان نیروی کار ارزان قیمت مشغول به کار شدند و به تدریج ایران تنها خانه برخی از مردم مهاجر افغان شد.“
حال وظیفه ای که قانون برای ما در قبال این افراد مشخص کرده است چیست؟ آنها در تنها خانه خود بی هویت بسر می برند!
پیرمردی را که در افغان آباد با دوچرخه از کنارم می گذشت به یاد می آورم که مشخص بود کارگر ساختمانی است و خسته به سمت خانه بر میگردد.
از او پرسیدم مشکلتان چیست؟گفت: اینجا ما را نمی شناسند.یک کارت داریم، اگر آن را هم گم کنیم،دیگر گمشده ی تاریخ می شویم.
راست می گوید تمام هویتشان کارتی است که در دستانشان است.چه بسا حالا هم گمشده ی تاریخ هستند و سالهاست که آرزوهایشان در بن بست بی هویتی متوقف شده است.
ناگفته نماند که این مشکل مختص به شهر گنبد نیست و شاید گوشه ای از این بلاتکلیفی و فقر حاصل از مهاجرت را بتوان در این شهر به تصویر کشید.
چندی پیش نیز فرماندار گنبد در گفتگویی با خبرنگار قابوس نامه از طرح ساماندهی حاشیه نشینی در سه منطقه درشهرگنبد از جمله افغان آباد خبر داد که قرار است بزودی اجرا شودو شاید این شروع یک حرکت برای بهبود این وضعیت باشد اما هنوز خبری از اجرای این طرح نیست، طرحی که می تواند تا حدودی امید به شهروند شدن را در افغان آباد زنده کند.
از سوی دیگر نیز با تاکید بر لزوم اجرای این قیبل طرح ها این سوال نیز ذهن را درگیر می کند آیا اجرای آن در اصل قانون حمایت از مهاجرین افغان در ایران تغییری ایجاد خواهد کرد؟
طبق مصوبه هیأت وزیران در سال۸۲ کودک افغانی اگر می خواهد تحصیل کند باید هزینه پرداخت کند و پذیرش دانشآموزان افغان در مراکز پیشدانشگاهی و فنی و حرفهای ممنوع است و موارد دیگری که مجال گفتن آن نیست.
شاید در کنار اهتمام در پیگیری و اجرای طرح ها در شهرستان ها بیش از هر زمان دیگری نیاز به بازنگری در قانون باشد تا هم مجریان قانون و هم مهاجرین را از بلاتکلیفی خارج کند.
هرچند پس از اینکه اخیرا مقام معظم رهبری فرمودند: “همه کودکان افغانستانی، چه آنها که دارای شرایط قانونی حضور در ایران هستند و چه آنها که مدارک قانونی حضور در ایران را ندارند، باید در مدارس دولتی ثبتنام شوند.” سعی در اصلاح این مصوبه است اما با توجه به اینکه تنها قریب به ۳ ماه به آغاز سال تحصیلی جدید مانده است نیاز به شتاب بیشتر برای اصلاح است.(*)
البته شاید برای برخی سخت باشد برای کسانی که به نظرشان صدها و شاید هزاران فرصت شغلی را از ایرانی ها گرفته اند حقوقی قائل بود. اما اگر این نگاه برای ایرانیان ساکن دیگر کشور ها هم باشد به سادگی از کنار آن خواهیم گذشت؟
مرور فقط همین ۲ سال اخیر نشان میدهد که رهبر انقلاب با دستور به «تکریم همه مهاجرین افغانستانی» و بیان جمله «تهران؛ خانه افغانستانیهاست»، مشخص کرده بودند که سیاست عالی نظام جمهوری اسلامی در مواجهه با مهاجرین افغانستانی، همچنان طبق آرمانهای اولیه انقلاب تدوین میشود و کمکاریها و بدکاریهای مدیریت بیآرمان و بوروکراتیکی که مهاجرین را بهچشم «بیگانگان» نگاه میکند، انحراف از آرمانهای انقلاب است و شخص رهبری جلوی این انحراف ایستاده است. و حالا این دستور، سند تضمینشده دیگری بر اولویت نگاه انسانی و اسلامی، در تصمیمگیران اصلی نظام جمهوری اسلامی است.”(تسنیم ۲۷/اردیبهشت/۱۳۹۴)
در آخر اینکه حضور اتباع دیگر کشورها ولو با مشترکات قابل توجه در ایران تحت قوانینی کنترل شوند امری بدیهی و ضروری است اما باید قبل ازآن، آنها را تحت عنوان واِژه ای که برایشان هویتی را به همراه داشته باشد معرفی کرد نه فقط مهاجر و یا افغانی که نه تنها بار هویتی ندارد بلکه در اذهان عموم به عنوان مزاحم و اشغال کننده حق ایرانی شناخته می شوند.
افغانی هستند که هستند،گناه که نکرده اند.باید گفت، فغان از افغان آباد که با رنج و عذابی که بر ما وارد کرده نمی گذارد آب خوش از گلوی ما پایین برود./قابوس نامه
ارسال نظر