بازیگر گلستانی سریال پایتخت
حاضرنشدم غیر از گویش گرگانی حرف بزنم/موهای تنم در غسالخانه سیخ شد
هنرمند گلستانی و آخرین بازمانده سیاه بازی کشور، درباره حضورش در نقش مرده شور سریال پایتخت ۴ صحبت کرد و گفت: علی رغم تاکید کارگردان بر لهجه مازندرانی، حاضر نشدم غیر از گویش گرگانی حرف بزنم.
به گزارش گلستان 24، ریش های سفیدش را هنوز نزده، چون کارگردان خواسته برای بازی در قسمت جدیدی آماده باشد. آخرین بازمانده سیاه بازی کشور، این بار به صحنه در شبکه یک سیما نقش آفرینی می کند. البته خودش هم باور نمی کرد روزی به جای سیاه بازی «مرده شور» شود.
عطاالله صفرپور را همه گلستانی ها به خاطر سیاه بازی و لهجه گرگانی اش می شناسند، اما این بار «پایتخت ۴» باعث شد صفر پور در نقش یک «مرده شور» ظاهر شود. گرچه در ابتدا نقش چندش آوری به نظر برسد، ولی خودش معتقد است علی رغم نا ملایمتی هایی که سالهای گذشته به هنرمندان گرگانی شد، این نقش باعث شد تا توانمندی های منطقه باردیگر ثابت شود و به قول خودش، این بار دیده شد.
صدای گرم و چهره شاد عطاصفرپور را همه گلستانی ها می شناسند. فردی که قبل از استان شدن گلستان در تلویزیون نقش آفرینی می کرد و اکنون نیز در شبکه ملی حضور دارد. صفرپور که از ابتدای ساخت سریال پایتخت زمزمه حضورش در این سریال بود، درباره دلیل حضور نیافتن در قسمت های قبلی این سریال پربیننده به خبرنگار مهر، گفت: برای سریال «پایتخت یک» آقای مقدم به همراه دستیار خود برزو نیک نژاد بنده را برای نقش دایی همسر نقی انتخاب کردند، قرار بر این بود که پس از بازگشت خانواده نقی از تهران در چند قسمت پایانی از حضورم استفاده شود ولی به دلیل یک سری مسائل که پیش آمد این قضیه منتفی شد.
وی افزود: برای سری سوم هم از من دعوت شد ولی در نهایت موضوع منتفی شد تا اینکه برای سری چهارم خود آقای سیروس مقدم شخصا بنده را انتخاب کردند، گرچه در نقش یک مرده شور بودم، ولی نقشی بود که دیده می شد و نکته قابل توجه این نقش این بود که این نقش را بدون گریم اجرا کردم و سیروس مقدم و محسن تنابنده هر دو بر این موضوع اتفاق نظر داشتند.
تجهیزات حرفه ای گروه سیروس مقدم در کنار تیم حرفه ای تر و البته گرمش باعث شد تا صفرپور سرمای شب های فیلم برداری در قبرستان شیرگاه را خیلی حس نکند و با این همه سال فعالیت، تجربه ای جدید کسب کند. از تجربه فیلم برداری با پهپاد تا آماده سازی سریال تنها دو سه روز قبل از پخش.
بازی در غسال خانه بخش بسیار ظریف کار بود
شاید نکته ای برای گرگانی ها در سریال پایتخت قابل توجه باشد، لهجه صفرپور بود. علی رغم این که همه بازیگران سعی داشتند به گویش مازندرانی سخن بگویند، ولی صفرپور همچنان گرگانی حرف می زد.
در ابتدای کار از من خواسته شد که به لهجه مازندرانی صحبت کنم ولی من به دلیل حساسیتم به لهجه گرگانی نپذیرفتم و در نهایت با لهجه خودم نقش را اجرا کردم.
در این باره از او پرسیدیم و با خنده در جواب گفت: من نسبت به لهجه گرگانی حساسیت داشتم، در ابتدای کار از من خواسته شد که به لهجه مازندرانی صحبت کنم ولی من به دلیل حساسیتم به لهجه گرگانی نپذیرفتم و در نهایت با لهجه خودم نقش را اجرا کردم، گرچه شاید کارگردان خیلی تفاوت بین دو لهجه را متوجه نشد.
وقتی حس خودم را نسبت به نقش مرده شور و بازی در غسال خانه گفتم، درد و دلش باز شد. آخرین بازمانده سیاه بازی کشور در این باره گفت: وقتی حوله ها را روی دوشم گذاشتم تمام موهای بدن سیخ می شد، حس خیلی بدی داشتم، نه این که بترسم، ولی کار کردن در فضای غسال خانه چندش آور بود، ولی برای بازیگر فرقی نمی کند همه جا و همه نقش باید بازی کند.
وی توضیح داد: بدترین مرحله اجرا جایی بود که باید غسال خانه غذا می خوردیم، کار آنقدر سخت بود که خود آقای تنابنده هم لقمه را آماده کرد و به طرف دهان برد، ولی حاضر نشد بخورد.
وی اضافه کرد: غسال خانه در بالای کوهی در زیرآب قرار داشت و با محل اسکان عوامل فاصله داشت، سکانس های مربوط به غسال خانه واقعا بخش های ظریفی بود. ولی روی هم رفته در راستای کارهای مرتبط با فضای غسال خانه کار نویی بود.
صفرپور اضافه کرد: در بخشی که تنابنده را می شستم، مجبور بودم با تمام قدرت او را بچرخانم و او هم همکاری خوبی برای این که به خوبی شسته شود می کرد. در میان فیلم برداری و هنگام چرخندان یکباره روی زمین افتاد و آن لحظه چنان صدایی کرد که پیش خودم فکر کردم مرده است.
وی بیان کرد: به طور کلی هم عوامل کار و هم بیننده ها از کار رضایت داشتند و مورد خوشایند همه قرار گرفت با اینکه پخش سریال با پخش مسابقه والیبال همزمان بود. به طوری که پس از پخش این قسمت من تماس هایی از تهران و حتی کشورهای انگلیس و آلمان و کانادا داشتم.
نکته ای که برای ما جالب بود استفاده از بازیگران غیر مازندرانی در نقش های مهم این سریال بود. وقتی از صفرپور درباره این که چرا اکثر بازیگران غیر مازندرانی هستند و فقط لحجه مازندرانی را تقلید می کنند، گفت: این موضوع به توانایی هنروران و هنرمدان این منطقه باز می گردد. وقتی از یک گرگانی برای بازی در نقش یک مازندرانی استفاده می شود نشان دهنده توانایی های هنرمندان منطقه ماست. در واقع تلویزیون مازندران هم توسط هنرمندان گرگانی راه اندازی شد.
در کشور ما معمولا از یک هنرمند پس از مرگش به نیکی یاد می شود و تا زنده اند توجهی به آن ها و هنر آن ها نمی شود.
وقتی بحث به سمت توانایی های هنرمندان گلستان رسید، کمی مکث کرد. صفرپور از ناملایمتی های دوران گذشته دلگیر بود و معقد است در حق هنر گرگان اجهاف شده است. وی با نام بردن از چهره های سرشناس تئاتر گرگان، از وجود این همه پتانسیل و استفاده نشدن از آن ها ابراز نارضایتی کرد و گفت: در کشور ما معمولا از یک هنرمند پس از مرگش به نیکی یاد می شود و تا زنده اند توجهی به آن ها و هنر آن ها نمی شود.
وی به بیان خاطره خود از یک اجرا در کشورهای غربی پرداخت و گفت: مردم آن منطقه علی رغم این که زبان ما را نمی فهمیدند ولی هنر ما درک می کردند و با استقبال زیادی که داشتند به شدت اجراهای ما را مورد تشویق قرار می دادند، اما برای همین اجراها در کشور خودمان آنقدر سختگیری می شود که گاهی پشیمان می شویم.
وی اضافه کرد: وقتی در کشورهای دیگر اجرا می کنیم کسی باور نمی کند که اینقدر برنامه های شاد داریم و اجرای های ما هنرمندانه است، زیرا چهره ای غمگین و عزدار به دنیا نشان داده ایم و همه هنر ما را سیاه پوشی می دانند نه سیاه بازی.
وضعیت کاری هنرمندان بهتر از گذشته شده است
وی در خصوص شرایط کاری در حال حاضر گفت: اوضاع و شرایط کاری در زمان حال نسبت به گذشته تغییرات زیادی کرده است مثلا همین نمایشی که در حال آماده کردن آن هستم انتقادات زیادی را به مسائل مختلف در خود جای داده است و حتی ممکن است پس از جشنواره اجازه اجرا نداشته باشد.
این هنرمند گلستان درباره کارهایی که در دست اجرا دارد، گفت: در حال حاضر سه نمایش دارم، یکی با نام «یه جور دیگه» نوشته آقای هوشنگ جاوید، یکی از نمایش ها کار آقای رضایی است که برای جشنواره سنتی ایران در شهریورماه در تهران اجرا می شود و دیگری به نویسندگی و کارگردانی خودم به نام «گنج» یا «زر یا سر» است که ۱۴ سال از اجرای آن گذشته و مجددا آن را بازسازی کردم که برای جشنواره مازندران در آخر همین ماه به روی صحنه می رود.
صفرپور به عنوان آخرین بازمانده سیاه بازی در ایران اظهار کرد: من برای اولین بار در ایران بنیان کار سیاه بازی را تغییر دادم در جشنواره سنتی ایران نمایشی اجرا کردم که شخصیت سیاه آن را آزاد گذاشتم. این نمایش از سال ۶۴ تا ۶۸ به مدت چهار سال روی صحنه بود.
وی درباره آموزش سیاه بازی و تربیت سیاه باز گفت: شرایط کمی سخت است. مجوزها سخت شده، مشکلات مادی هم وجود دارد و از طرفی حمایتی هم برای این کار وجود ندارد.
صفرپور گفت: ۶۱سال پیش زمانی که هشت سال داشتم اکیپی از تهران به گرگان آمده بودند و در آنجا من را برای نقشی انتخاب کردند و از آن سال تا به حال همواره با عشق و علاقه کار کرده ام و در این سال ها مردم در کل کشور حتی بیشتر از گرگانی ها به من لطف داشته و دارند.
وی در خصوص فعالیت های رادیویی خود بیان کرد: من حدود ۴۶سال است که در رادیو مشغول به کار هستم ولی در سال های اخیر مسائلی در رادیو به وجود آمده که فعالیت در آن مثل سابق نیست و افراد خاصی در آن دخل و تصرف دارند.
صفرپور در پایان خاطره ای از سال ها پیش در خصوص علاقه و عشق خود به گرگان بیان کرد و گفت: سال ها پیش نمایش شهر کچل ها را به روی صحنه داشتیم که جوایز بسیاری هم دریافت کرد زمانی که برای اهدا جوایز نام من خوانده شد، گفتند آقای عطاالله صفرپور کارگردان این نمایش از استان مازندران به روی صحنه تشریف بیاورند، من به روی صحنه نرفتم تا زمانی که اعلام کردند عطا صفرپور از گرگان است، باید بگویم همه کارها و تلاش من به عشق گرگان است.
خبرنگار و عکاس: محمد چراغعلی/مهر
ارسال نظر