بازداشت یک زن با اتهام شوهرربایی
زن جوان گفت: همسرم معتاد است و من یک ماه قبل برای این که او اعتیادش را ترک کند وی را به کمپ بردم و بستری کردم. همسرم است و دوستش دارم. می خواهم با او زندگی کنم، اما اعتیادش زندگی ما را نابود کرد.
به گزارش گلستان24، زن جوان منتظر است وارد شعبه شود. استرس زیادی دارد و هراز چندگاهی با وکیل شاکی صحبت میکند. پس از اینکه متوجه میشود با شکایت همسرش به اتهام آدمربایی دستگیر شده است رنگش میپرد، اما اصرار میکند بیگناه است. بعد از جلسه بازپرسی گفتوگویی را با زن جوان انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
می دانی به چه جرمی اینجا هستی؟
همسرم و خانواده اش از من شکایت کرده اند که او را ربوده و به زور به کمپ ترک اعتیاد برده ام.
کمپ ترک اعتیاد؟
بله. همسرم معتاد است و من یک ماه قبل برای این که او اعتیادش را ترک کند وی را به کمپ بردم و بستری کردم. همسرم است و دوستش دارم. می خواهم با او زندگی کنم، اما اعتیادش زندگی ما را نابود کرد.
همسرت چه کاره است؟
بیکار است و در خانه صبح تا شب زندگی می ماند و حتی خرج موادش را تا چندی قبل از من می گرفت.
پس خرج زندگی تان از کجا تامین می شود؟
من در غرب تهران در یک مرکز فروش لوازم آرایشی، بهداشتی کار می کنم و هزینه زندگی ام را از این راه تامین می کنم.
چرا کمپ را انتخاب کردی؟
دیگر از خماری او خسته شده بودم. به همین دلیل تصمیم گرفتم با او صحبت کنم تا اعتیادش به مواد را ترک کند که قبول کرد.
بعد چه شد؟
از پس اندازی که داشتم 500 هزار تومان به یک کمپ دادم تا همسرم بستری شود و اعتیادش را ترک کند. او به میل خودش برای ترک اعتیاد در آن کمپ بستری شد. هنوز دو هفته از بستری شدن او نگذشته بود که با رسیدن برگه احضاریه شوکه شدم. خانواده همسرم و او از من شکایت کرده بودند. وقتی به جلسه بازپرسی آمدم متوجه شدم آنها از من به اتهام آدم ربایی شکایت کرده اند. پدر شوهرم فکر می کند پسرش را به زور به کمپ برده ام تا اموالش را به دست بیاورم.
بعد چه شد؟
هنوز تحقیقات ادامه دارد. شوهرم با درخواست من قبول کرد به کمپ برود، اما الان تحت تاثیر حرف های خانواده اش از من به اتهام آدم ربایی شکایت کرده است. هیچ اجباری نبوده که آدم ربایی باشد.
حرف آخر...
من آدم ربایی نکرده ام و چون همسرم را دوست داشتم، می خواستم او اعتیادش را ترک کند. نمی دانم با داشتن دو فرزند 15 و 12 ساله او چگونه توانسته از من شکایت کند. اگر از کتک زدن هایش در خماری شکایت می کردم از من به اتهام آدم ربایی شکایت نمی کرد.
همسرم و خانواده اش از من شکایت کرده اند که او را ربوده و به زور به کمپ ترک اعتیاد برده ام.
کمپ ترک اعتیاد؟
بله. همسرم معتاد است و من یک ماه قبل برای این که او اعتیادش را ترک کند وی را به کمپ بردم و بستری کردم. همسرم است و دوستش دارم. می خواهم با او زندگی کنم، اما اعتیادش زندگی ما را نابود کرد.
همسرت چه کاره است؟
بیکار است و در خانه صبح تا شب زندگی می ماند و حتی خرج موادش را تا چندی قبل از من می گرفت.
پس خرج زندگی تان از کجا تامین می شود؟
من در غرب تهران در یک مرکز فروش لوازم آرایشی، بهداشتی کار می کنم و هزینه زندگی ام را از این راه تامین می کنم.
چرا کمپ را انتخاب کردی؟
دیگر از خماری او خسته شده بودم. به همین دلیل تصمیم گرفتم با او صحبت کنم تا اعتیادش به مواد را ترک کند که قبول کرد.
بعد چه شد؟
از پس اندازی که داشتم 500 هزار تومان به یک کمپ دادم تا همسرم بستری شود و اعتیادش را ترک کند. او به میل خودش برای ترک اعتیاد در آن کمپ بستری شد. هنوز دو هفته از بستری شدن او نگذشته بود که با رسیدن برگه احضاریه شوکه شدم. خانواده همسرم و او از من شکایت کرده بودند. وقتی به جلسه بازپرسی آمدم متوجه شدم آنها از من به اتهام آدم ربایی شکایت کرده اند. پدر شوهرم فکر می کند پسرش را به زور به کمپ برده ام تا اموالش را به دست بیاورم.
بعد چه شد؟
هنوز تحقیقات ادامه دارد. شوهرم با درخواست من قبول کرد به کمپ برود، اما الان تحت تاثیر حرف های خانواده اش از من به اتهام آدم ربایی شکایت کرده است. هیچ اجباری نبوده که آدم ربایی باشد.
حرف آخر...
من آدم ربایی نکرده ام و چون همسرم را دوست داشتم، می خواستم او اعتیادش را ترک کند. نمی دانم با داشتن دو فرزند 15 و 12 ساله او چگونه توانسته از من شکایت کند. اگر از کتک زدن هایش در خماری شکایت می کردم از من به اتهام آدم ربایی شکایت نمی کرد.
ارسال نظر