عکاسی را به زندگی‌ام دعوت کردم

عضو هیئت مؤسس انجمن عکاسان ایران که اصالتاً گرگانی است در سفر خود به زادگاهش از دلبستگی‌اش به ترکمن صحرا و شاگرداولی‌اش در «استان دوم» تا انتشار کتاب «انقلاب ۵۷» گفت.

عکاس هنرمند گرگانی از دلبستگی خاصش به ترکمن صحرا میگوید+تصاویر

 به گزارش گلستان24، کوچه پس‌های گرگان هوای ریه‌هایش را تازه می‌کند. صفحه اول شناسنامه‌اش، شهر محل تولدش و آلبوم یادگاری‌هایش است. «گرگان» برای «مریم زندی» پُر از خاطرات سیاه‌وسفیدی است که او در پَس ذهنش ثبت کرده و نگران آرشیو این خاطرات نیست. بانوی اول عکاسی ایران هرازچندگاهی به گلستان می‌آید. به ترکمن‌صحرا سفر می‌کند. لباس ترکمنی می‌پوشد و به یاد دهه ۳۰ این بار هرچه را که از قاب چشمان دوران کودکی و نوجوانی‌اش گذشته را در عکس‌هایش ثبت می‌کند.

عکاسی به او امید، رضایت و شادی می‌دهد. احساس خوب از اینکه می‌تواند کاری انجام دهد و آثاری به وجود بیاورد که ادای دینی به فرهنگ کشورش باشد. دوربین زندی و عشق عکاسی او را به خیلی جاها برده است. شاید اگر دوربین نبود پای رفتن او را هم یاری نمی‌کرد.

عضو هیئت مؤسس انجمن عکاسان ایران متولد ۲۰ دی‌ماه ۱۳۲۵ است. پدرش مدیر املاک آن زمان و دریکی از خانه‌های سازمانی همین اداره به دنیا آمد است. خودش می‌گوید: تا ۵ سالگی در گرگان بودم و بعدازآن به خاطر کار پدر به مشهد رفتیم. بعد از مدت کوتاهی پدرم در مشهد خودش را بازنشسته کرد و به تهران رفتیم اما خیلی در تهران نماندیم. پدرم مهندس کشاورزی خوانده بود و زراعت را دوست داشت؛ در گرگان زمینی اجاره کرده و برای علاقه‌اش کشاورزی می‌کرد. از حرف‌ها یادم می‌آید که همان سال ملخ‌ها همه نخودهایش را خورده بودند. من کلاس سوم ابتدایی بودم که دوباره به گرگان آمدم. دوران ابتدایی را در مدرسه نمونه درس ‌خواندم. بعد هم در مدرس پروین که الآن دبیرستان دارالشفاء است مشغول به تحصیل شدم. دیپلم را که گرفتم شاگرداول «استان دوم» بودم. آن زمان گرگان جزو مازندران بود و به این منطقه استان دوم می‌گفتند.

هنر خیلی در خانه ما مطرح نبود

او برای ادامه تحصیل در دانشگاه به تهران می‌رود. بورسیه دانشگاه بیروت را قبول نمی‌کند و می‌خواهد که در کشور خودش فعالیت‌هایش را ادامه دهد. در دانشگاه تهران حقوق و علوم سیاسی می‌خواند اما هیچ‌وقت گرایش سیاسی به خود و فعالیت‌هایش نمی‌دهد.

 

 

«خیلی در خانه ما هنر مطرح نبود و بیشتر ریاضی بود. برادرم نادر ابراهیمی نویسنده و تأثیر او در زندگی من زیاد بود. او خیلی سعی می‌کرد که من را باهنر آشنا کند. نادر بود که برای اولین بار دوربینی را به‌عنوان هدیه برایم خرید.» زندی ادامه می‌دهد: یادم نمی‌آید که خواسته خودم بوده یا او همین‌طوری خریده است. شاید من ابراز علاقه کرده بودم که او به‌عنوان هدیه دوربین برایم در نظر گرفته است.

او می‌گوید: بعدازآن بود که کار عکاسی را شروع کردم. قبل از من هم خانم‌هایی بودند که عکاسی می‌کردند. ولی من می‌خواستم در همه‌چیز اول باشم. بعدازآن در یک مسابقه عکاسی آزاد برنده شدم و ۲۵ سکه جایزه گرفتم. در یک مسابقه تلویزیونی که هر سه ماه یک‌بار برگزار می‌شد و جایزه آن مسابقه لنز دوربین بود هم شرکت می‌کردم و آن مسابقه هم نفر اول شدم. بعدازاین فکر کردم که عکاسی کنم. خیلی دوست داشتم عکاس تلویزیون شوم و با این کارم موافقت شد که من به‌عنوان عکاس تلویزیون فعالیت کنم. آن زمان فقط آقای کامران عدل به‌عنوان عکاس تلویزیون کار می‌کردند.

عکاسی سیاه‌وسفید را بیشتر دوست دارم

«من دعوت کردم از عکاسی که به زندگی ام بیاد.» زندی این را می‌گوید و ادامه می‌دهد: عکاسی سیاه‌وسفید را بیشتر دوست دارم و فضای دراماتیک این عکاسی برایم بهتر است. من همیشه گفتم که عکاس هستم و هیچ‌وقت نگفتم که عکاس پرتره یا عکاس خبری‌ام. فرقی نمی‌کند من عکاسم.

کتاب‌های«چهره‌ها»(در چند جلد)، «عکاشی»، «ایران گل محبوب من»، «معماران ایران» و «آبی با خط قرمز» کتاب‌های منتشرشده مریم زندی است. او در خصوص انتشار کتاب «انقلاب۵۷» می‌گوید: عکاس‌های انقلاب را بعد از ۳۵ سال از آرشیو بیرون آوردم. وقتی‌ انقلاب شد و من شروع به عکاسی از رویدادهای انقلاب کردم، در استخدام تلویزیون بودم. تصمیم نداشتم این تصاویر به‌صورت عکس‌های خبری منتشر شود. دلم می‌خواست یک روز آن‌ها را با نگاه عکاسانه انتخاب و منتشر کنم. سال ۱۳۸۶ به یاد عکس‌ها افتادم و فکر کردم شاید زمان برای انتشار عکس‌ها مناسب باشد. استقبال گسترده و دور از انتظار از کتاب، نشان می‌دهد که مخاطبان در طیف‌های مختلف سنی و سلیقه‌ای داشته است. شاید اولین گروه، نسلی است که با شوق و امید انقلاب کرد و از روزهای انقلاب خاطراتی دارد. جلد دوم کتاب انقلاب را که مربوط به‌عکس های سال ۱۳۵۸ است را هم می‌خواهم چاپ کنم.

 

 

۱۲ سال در تلویزیون فعالیت کردم 

او توضیح می‌دهد: عکس‌های انقلاب را در سال ۱۳۵۷ وقتی‌که عکاس تلویزیون بودم گرفتم. من جاهایی که نباید عکس بگیرم هم عکس می‌گرفتم. ۱۲ سال در تلویزیون فعالیت کردم  و بعدازآن بازخریدم کردند. از تمام مدتی که در تلویزیون فعالیت می‌کردم ۷۰ هزار تومان حقوق گرفتم که همه را خرج انتشار کتاب «ترکمن و صحرا» که مجموعه عکس‌های سیاه‌وسفید است در سال ۱۳۶۲ کردم.

خاطرات مربوط به کتاب ترکمن و صحرا هم شنیدنی است. کتابی که سه هزار جلد از آن چاپ‌شده بود و به قول خودش «فروشی نداشت.» زندی در خصوص این کتاب می‌گوید: بی‌تجربه بودم و کسی نبود که در انتشار کتاب کمکم کند. عکس‌ها خوب بود ولی چاپ کتاب بد و کثیف بود. تبلیغاتی نداشتم و در کل کتاب‌فروش نرفت. اصلا نمی دانستم که چاپ کتاب چیست و همه کتاب‌ها را دور ریختم. فقط چند جلد بر ای خودم کنار گذاشته‌ام. آن کتاب الآن عتیقه شده است.

زمان زیادی از حضورش در گرگان و ترکمن‌صحرا می‌گذرد اما هنوز هم آنجا را دوست دارد. او می‌گوید: از کودکی آنجا می‌رفتم و دل‌بستگی خاصی دارم. تقریباً تمام آداب‌ورسوم ترکمن را عکاسی کرده‌ام. زیورآلات ترکمن، دست‌بافت‌ها و خیلی موارد دیگر را ثبت کرده‌ام. نگاتیوهای آن سال‌ها را که گم‌کرده‌ام ولی چون بارها به منطقه آمده‌ و عکاسی کرده‌ام با ناشرم صحبت کرده تا از عکس‌های قدیمی و جدیدی که دارم یک کتاب دیگر منتشر کنم.

عکس‌هایم حرف‌های من هستند

او در خصوص مستندسازی در عکس بیان می‌کند: در حدی که تاریخ و محل را برای آرشیو نگه‌داری کنیم باید انجام شود. وقتی عکس‌های انقلاب را می‌خواستم جمع‌وجور کنم می‌دیدم نه تاریخ دارد و نه می‌دانستم کجا است. با نشانه‌ها سعی می‌کردم یادم بیاید که عکس‌ها برای کجاست. البته نگهداری نگاتیو برای آرشیو نسبت به الآن سخت بود.

زندی با گفتن اینکه «در زمان ما امکاناتی که الآن برای جوانان گرگان است نبود» می‌گوید: بچه‌های گرگان همه‌چیز دارند. من حرف زیادی برای گفتن ندارم و همیشه گفته‌ام که عکس‌های من حرف‌های من هستند و بسیاری از آن‌ها را شما دیده‌اید پس حرف‌هایم را شنیده‌اید.

 

گفتگو: مریم رضایی/مهر

ارسال نظر

آخرین اخبار