همراه روزهای سخت مردم؛
عهد 50 ساله گورکن گمیشانی با خانوادههای داغدار + تصاویر
گورکن خیرخواه گمیشانی بیش از نیم قرن با بیل و کلنگ و همه امکاناتی که یک عزادار برای برپایی مراسم نیاز دارد در روزهای سخت عزاداری مردم شهر را حمایت می کند.
به گزارش گلستان24، صالح شافعی پیرمرد گمیشانی در یکی از خیابانهای گمیش تپه یک مغازه آپاراتی دارد ، از طبقه متوسط و شایدم پایین جامعه ، هرچند پول زیادی برای دستگیری ندارد ولی همه اورا به خیرخواهیش می شناسند
بیل و کلنگش همیشه در کنار مغازه زیر دستش آماده است هر زمان تلفن همراهش زنگ می زند بلافاصله به سراغ داغدارن شهر میرود ..
شافعی قبر عزیزان از دست رفته را مهیا می کند و در عزاداری های مردم شرکت می کند و در روزهای سخت داغ دیدن همراه مردم شهر است.
یک مغازه دیگر چند قدم بالاتر از آپاراتی درست زیر منزل مسکونیش دارد و چادر عزا و قالی ، پشتی ، دیگ و قابلمه و بخاری و کولر و هرآنچه برای برپایی یک مراسم عزاداری آبرومند لازم است در آن مهیاست ....
شافعی نه تنها وقتش را که مغازه با تمام امکاناتش را برای حمایت داغداران اختصاص داده و کاملا رایگان در اختیار مردم می گذارد...
پیرمرد خیرخواه به واسطه شغلش داغداران نیازمند را هم می شناسد کسانی که تنها درآمدشان از نون بازوی عزیزی بود که از دست رفت ....پیرمرد مهربان شهر این بار واسطه خیر می شود و خیرین را از حال نیازمندان باخبر می کند....
خودش می گوید انگیزه ای به جز رضای خدا ندارم
یک دفترتلفن دارد پر از اسامی کسانی که اعلام آمادگی کردند که به او کمک کنند دفترش را باز می کند و اسامی را نشانمان می دهد هر بار که تلفنش زنگ می خورد چند شماره را انتخاب می کند و برای کمک با خود همراه می کند..
شافعی خاطرات جالب هم دارد از پیدا کردن کوزه و اشیا ء قیمتی حین کندن قبرها تا پیدا کردن استخوان های مردگان قدیمی تا اجسادی که کاملا در گذر زمان سالم مانده اند....
شافعی امین میراث فرهنگی است و هر زمان اشیاع قدیمی پیدا می کند بلافاصله به میراث فرهنگی خبر می دهد و در اختیار آنها قرار می دهد
بعض اوقات به استخوان مردگان قدیمی برخورد می کند که با احترام قبر را می پوشاند و قبری جدید می کند...
حتی به یاد دارد که با اجساد قدیمی که کاملا سالم مانده اند برخورد کرده می گوید این جور مواقع سریع به علما و روحانیون خبر می دهد ، علما به او گفته اند اینها اجساد بندگان خوب خداوند هستند که سالم می ماند و با احترام و حضور علما به خاک سپرده شده اند...
از پیرمرد با صفای روزهای سخت می پرسم ، آیا شده بنشینی و برای مردگان گریه کنی ، لبخند می زند و می گوید مرگ عادی است جزئی از زندگی مثل خواب یکی یکی با آن مواجه می شویم برای من که در همه سنین مرتب مرده می بینم عادی تر است...
مرگ حق است مردن گریه ندارد گناه کردن و دست خالی رفتن است که باید به حالش گریه کرد...
با دست خالی و لباس های کارگری از گوشه مغازه آپاراتی ، آنهم در روزهای تلخ داغداری این همه شیرینی کاشتن در خاطره ها ستودنیست ...
هرچند دوست داریم بیشتر از او بشنویم اما گوشی پیرمرد باز به صدا در می آید ......
وسایل مغازه شافعی که به رایگان در اختیار برگزاری مراسمات عزای مردم قرار می گیرد
انتهای پیام/
ارسال نظر