جریانشناسی جنبش زنان در ایران و وقایع سال 88
جریان سکولار به دلیل برخوردارنبودن از مبانی مستحکم برخاسته از فرهنگ و سنن دینی و ملی و نیز به دلیل نبود درک صحیح از آنچه که در تعالیم اسلامی درمورد زنان مطرح شده است، راه احقاق حقوق زنان را تنها در تندادن بیقید و شرط به الگوها و هنجارهای متناسب با فمینیسم غربی جستوجو میکند. نمونه شاخص، دفاع بی چون و چرا از کنوانسیون محو تمامی اشکال تبعیض علیه زنان است.
جریان فتنه الگوی کار شبکهای را در جریان انتخابات و حوادث پس از آن الگوبرداری کردند. حضور فعال کنشگران فعال فمینیسم شبکهای در حوادث 1388و دستگیری تعدادی از آنان، نه تنها پیوند این دو جریان را با یکدیگر نشان میدهد، بلکه از نقش فعالتر کنشگران زن نیز حکایت دارد.
به گزارش گلستان24، در حوزه مباحث زنان، جریانهای مختلف با طرح شعارهایی مانند ایجاد برابری میان زن و مرد، مبارزه با ظلم تاریخی علیه زنان و اقامه عدالت در خانواده و... در پی همراه ساختن گروههای اجتماعی و یارگیری سیاسی برای خود هستند. طیف گستردهای در جنبش زنان وجود دارند که در آن هم فمینیستهای رادیکال ضدخانواده که معتقدند منشأ ظلم به زن، خانواده است، دیده میشود؛ هم فمینیستهایی که زن و مرد را جدا میدانند و هم طیفی که کم و بیش خانواده و مادری را بهرسمیت میشناسد. در این نوشتار سعی شده است جریانهای زنانه در ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی معرفی شوند.
جریانشناسی جنبش زنان در ایران
عصر مشروطه
در انقلاب مشروطه زنان در بسیاری از عرصهها پابهپای مردان حرکت کردند و نخستین فعالیتهای رسمی سیاسی زنان در این دوران بهوقوع پیوست. از مهمترین مظاهر جنبش زنان در عصر مشروطه، مشارکتطلبی سیاسی، مبارزه و تلاش برای تأسیس مدارس دخترانه، تلاش برای تغییر فرهنگ مردسالار، حمایت و مشارکت در تأسیس بانک ملی، تحریم کالاهای وارداتی و حمایت از صنایع داخلی، تحکیم نظام پارلمانی و حمایت از مشروطه خواهان بود.
جنبشهای سیاسی- اجتماعی دوران قاجار، برای نخستینبار در تاریخ ایران موجب تأسیس مدارس ویژه دختران، انتشار مجلات و روزنامههای مخصوص زنان و ایجاد انجمنها، سازمانها و محافل مختلف زنانه شد. این جنبشها نقش فراوانی در تحولاتی که در دوران پهلوی در حوزه مباحث زنان بهوجود آمده است، داشتهاند.
عصر پهلوی اول
با روی کار آمدن رضاخان و ایجاد فضای اختناق در کشور، جنبشهای زنان بهویژه آنهایی که با گرایشهای چپ حرکت میکردند، سرکوب شدند و بسیاری از نشریات نیز تعطیل شد. در اردیبهشت 1314 رضاخان به وزیر فرهنگ خود «علیاصغر حکمت»، دستور تشکیل جمعیتی از زنان را داد که بعدها کانون بانوان نام گرفت و هدف از تشکیل آن، زمینهسازی برای کشف حجاب بود. مهمترین و تلخترین حادثه این دوران، کشف حجاب در 17 دی1314 بود.
عصر پهلوی دوم
از سقوط رضاخان تا کودتای 28 مرداد انجمنهای مستقل زنان٬ به علت فضای باز سیاسی تشکیل شدند. در طول سالهای 1320 تا 1328 نیز سه نشریه ویژه زنان منتشر میشد. بعد از کودتای 28 مرداد مجدد دیکتاتوری بر فضای جامعه حاکم شد و انجمنهای مستقل زنان نیز تعطیل شدند. در سال 1338 انجمن زنان دوباره توسط اشرف پهلوی در کشور راهاندازی شد و شاخههای آن با حمایت دولت در کشور گسترش یافت. این انجمن در سال 1334 فعالیتهای خود را بر بهداشت، تحصیلات و نیکوکاری متمرکز کرد و به «سازمان زنان ایران» تغییر نام یافت.
در کنار حرکت زنان غیرمذهبی که مورد حمایت دولت بودند، کسانی مانند دکتر شریعتی و شهید مطهری کوشیدند تا الگوی متفاوتی از زن مسلمان ارایه دهند. دکتر شریعتی کتاب پرفروش «فاطمه فاطمه است» و «زن» را چاپ کرد و شهید مطهری نیز شروع به انتشار مجموعه داستانهایی در مورد زنان مشهور اسلام در مجله لاییک «زن روز» کرد. همچنین او مباحث حقوق زن در اسلام را پیش کشید و تلاش کرد جایگاه زنان را در اسلام و قوانین آن ترسیم کند.
جریانشناسی دفاع از حقوق زنان در سالهای پس از انقلاب
جریان سیاسی دفاع از حقوق زنان
سالهای 57 تا 61 مرحله اول پیدایش و رشد جریانهای زنانه بهشمار میرود. در این دوران که دوران خمودی و خموشی جنبشهای زنان نیز محسوب میشود، تمام دغدغه فعالان زن، بحثهای سیاسی است (متدینان نسبت به حفظ انقلاب و مبارزههای انقلابی و ضدانقلابها هم به مقابله با انقلاب). بنابراین موضوع زنان در دستور کار قرار ندارد. زنان فعالی مانند «اعظم طالقانی» که مجلهای به نام «پیام هاجر» دارد نیز بهطور معمول در مورد موضوع زنان کار نمیکند.
سالهای 62 تا 67 مقطع دوم جریانهای سیاسی زنان و زمان شکلگیری و تقویت گروههای فمینیستی ایرانیان خارج از کشور است. در این مقطع زمانی، هرچند این گروهها سعی میکردند حوزه مباحث فرهنگی خود را به داخل کشور بکشانند، اما فضای جامعه ایرانی که درگیر دفاع مقدس بود به آنان مجال طرح این مباحث را نمیداد.
دو عامل در شکلگیری جریان سیاسی خارج از کشور نقش اساسی داشت:
1. با ورود گروهکهای مخالف جمهوری اسلامی به فاز مبارزه مسلحانه و برخورد قاطع مردم و نظام با آنان، عدهای دستگیر و عدهای به کشورهای اروپایی و آمریکا فرار کردند. دفاع از حقوق زنان برای این جریان به مهمترین ابزار براندازی تبدیل شد.
2. نظام سلطه جهانی نیز پس از شکست در براندازی نظام از راه نظامی، استحاله فرهنگی را دستور کار قرار داد که توجه به مقوله زنان و استفاده از اپوزوسیون مقیم خارج راهی میانبر بهشمار میرفت.
از طرفی دیگر، جریان روشنفکری در درون روزنامه «کیهان» شکل گرفت. آنان محفلی داشتند که بعدها به نام «حلقه کیان» مشهور شد. «محمد قوچانی» توضیح میدهد این گروه 108 نفر بودند که جلسات خانگی تشکیل میدادند و به تحلیلهای ایدئولوژیک میپرداختند و در مؤسسه «کیهان»، از جمله در مجله «زن روز» نفوذ داشتند. البته با تغییر نماینده امام (ره) در روزنامه «کیهان»، این افراد از کیهان اخراج شدند و مجله «کیان» و پس از آن مجله «زنان» را راهاندازی کردند. طبق تقسیمبندی فمینیستهای داخل کشور، این دوران «فمینیسم محفلی» نامیده میشود.
مرحله سوم فعالیت جریان سیاسی با پایان جنگ، آغاز شد. با رشد این جریان، تشکلهای متعددی در آمریکا و اروپا بهوجود آمدند، از جمله: «بنیاد پژوهشهای زنان ایران» در آمریکا، «انجمن بینالمللی قلم» در سوئد، «بنیاد مطالعات ایران» در آمریکا به سرپرستی اشرف پهلوی، «بنیاد فرهنگ ایران» در فرانسه، «انجمن زنان ایرانی» در لسآنجلس و... نشریات فارسیزبان متعددی نیز با همین گرایش آغاز انتشار کردند: آوای زن، نیمه دیگر، پویش، زنان و بنیادگرایی، در سوئد، کنکاش و ایراننامه در آمریکا.
در این دوره، جریان سیاسی با ناامیدشدن از سقوط نظام و مناسبدیدن زمینه داخلی برای فعالیت داخل کشور، تصمیم میگیرد با حمایتهای خود، جریان دفاع از زنان را داخل کشور سازماندهی کند. ویژگی این مقطع، محوریت مباحث حقوقی زنان است.
از سال 75 جنبش زنان وارد مرحله چهارم شده است. ویژگی این مقطع، تکیه بر مسأله آزادی زنان، روابط دختر و پسر و انتقاد از خانواده است. به نظر میرسد تأکید افراطی بر روابط زن و مرد بر اساس تئوریهایی است که برای مهار بنیادگرایی اسلامی پیشنهاد شده است.
ویژگیهای جریان سیاسی عبارتاند از: «ضدیت با اسلام و ارزشهای اسلامی و بهطور خاص مبارزه با حجاب، مخالفت با جمهوری اسلامی، بیتوجهی به ارزشهای اخلاقی و تضعیف نهاد خانواده».
جریان سکولار دفاع از حقوق زنان
برخی از افراد مؤثر این جریان که از فعالان طرح مباحث حقوقی در دوران پهلوی بودند، پس از یک رکود 10 ساله از حدود سال 68 شروع به فعالیت مجدد کردند و مباحث حقوقی زنان را با محور قراردادن عرف به جای شرع، مطرح کردند. مهمترین زمینههای داخلی رشد و گسترش مباحث زنان در دهه دوم انقلاب به این شرح است:
1. پایان جنگ تحمیلی و فراهمشدن زمینه برای طرح خواستههای اقشار مختلف از جمله زنان؛
2. تغییر شرایط فرهنگی کشور؛
3. ایجاد فضای باز سیاسی و فرهنگی و به دنبال آن طرح دیدگاههای فمینیستی؛
4. رواج فرهنگ و ادبیات توسعهمحور که متأثر از آموزههای غربی بود؛
5. توسعه سطح آموزش زنان بهویژه در مقاطع دانشگاهی؛
6. بهبود نسبی سطح تأمین و رفاه اجتماعی زنان؛ و از همه مهمتر
7. تغییر نگرش بسیاری از زنان مذهبی فعال در مراکز و مؤسسات فرهنگی و دستگاههای اجرایی.
در مقطع زمانی سالهای 70 تا 76 نگرش حقوقی بر این جریان حاکم است. این نگرش فقه را مشکل زنان میداند. به عنوان مثال میتوان به اقدامهای شیرین عبادی و مهرانگیز کار در زمینه موضوعات ارث، دیه، شهادت و... اشاره کرد. فمینیسم دهه دوم انقلاب را فمینیسم مطبوعاتی نامیدهاند.
از 76 به بعد با تغییر محسوس فضای فرهنگی کشور، گرایش معرفتشناسانه فمینیستی حاکم میشود. به عنوان مثال مقالات نوشین احمدیخراسانی با موضوعات فرودستی زنان، کار خانگی و...
ویژگیهای جریان سکولار عبارتاند از:
1. استفاده ابزاری از دین؛ 2. ارایهنکردن طرح و الگوی مشخص و عملی؛ 3. پذیرش منفعلانه حقوق غربی؛ و 4. دینزدایی از حرکت اصلاحی زنان.
نویسندگان وابسته به این جریان در مقالاتی که در داخل کشور منتشر میکنند، بسیار از اسلام دم میزنند و از «روح رئوف اسلام» و «روح والای اسلام» سخن میگویند، ولی وقتی در خارج از کشور مجالی برای صحبت مییابند، حرف دل خود را میزنند. برای روشنشدن این تناقض به دو نمونه اشاره میشود:
اظهارنظر شیرین عبادی درمورد احکام اسلامی در داخل کشور: «آیا زمان آن فرا نرسیده است که با تمسک به فقه پویای شیعه تغییراتی بنیادی در قوانین داده شود و قوانین را با مقتضای زمان و مکان سازگار سازیم. به موجب قانون اساسی که خونبهای شهدای ماست، جرایم سیاسی و مطبوعاتی بایستی در محاکم دادگستری به صورت علنی و با حضور هیأت منصفه برگزار بشود».
اظهارنظر شیرین عبادی درمورد احکام اسلامی در خارج از کشور: «مواد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تمامی حقوق بشر را از زنان ایرانی سلب نموده و اصولاً هر آنچه در قانون اساسی ایران مدون شده، تماماً نقض حقوق بشر است ... من به عنوان یک زن و یک حقوقدان هر زمان که این مواد قانون اساسی را میخوانم گریه میکنم».
جریان سکولار به دلیل برخوردارنبودن از مبانی مستحکم برخاسته از فرهنگ و سنن دینی و ملی و نیز به دلیل نبود درک صحیح از آنچه که در تعالیم اسلامی درمورد زنان مطرح شده است، راه احقاق حقوق زنان را تنها در تندادن بیقید و شرط به الگوها و هنجارهای متناسب با فمینیسم غربی جستوجو میکند. نمونه شاخص، دفاع بی چون و چرا از کنوانسیون محو تمامی اشکال تبعیض علیه زنان است.
این جریان با هدف دینزدایی از حرکت اصلاحی زنان در پوشش عناوینی چون تاریخ شفاهی زنان، زنان در گذشته یا سالنمای زنان، تلاش وسیعی برای مطرحکردن زنانی که پیش از انقلاب در صحنههای فرهنگی و اجتماعی حضور فعال داشتهاند، انجام داده است. نشریات این جریان تعمد خاصی در چاپ عکسهای بدون حجاب از این افراد دارند.
نکته قابل توجه موضوع پیوند جریان سکولار با جریان سیاسی فعال در خارج از کشور است. موضع جریان سکولار در عمل کاملاً هماهنگ با جریان سیاسی است و تفاوت کلیدی این دو در آن است که بحث از مسایل زنان در جریان سیاسی به انگیزه مخالفت با نظام است و در جریان سکولار مخالفت با نظام به انگیزه دفاع از حقوق زنان است. زنان جریان سکولار در همایشهای خارج از کشور جریان سیاسی شرکت میکنند، هر دو جریان مقالات یکدیگر را چاپ میکنند، از طرحها، الگوها و نمادهای مشترک استفاده میکنند و همزمان یک موضوع را در نشریات خود طرح میکنند.
جریان سیاسی- اجتماعی دفاع از حقوق زنان
از نیمه دوم دهه 70 جریان حمایت از زنان در قالب تشکیل سازمانهای مردمنهاد٬ دنبال شد. سمن، نهادی غیرسیاسی است که کار انتفاعی مالی نمیکند و به کارهای فرهنگی، اجتماعی، خدماتی و حقوقی میپردازد. در این تعریف، چون سمنها به ظاهر سیاسی نیستند، حکومتها انگیزه مقابله با آنها را ندارند، اما سمنها در عمل زمینههایی یافتهاند که در قالب آن، مفاهیم لیبرال را در کشورهای گوناگون توزیع میکنند.
از ویژگیهای فمینیسم NGOای این است که اول، ایدئولوژیک است؛ یعنی افراد همفکر در این تشکلها دور هم جمع میشوند، دوم، سازمانمحور یا تشکلمحور هستند و ساختار هرمی و رهبر و یا گروه هماهنگکننده و تصمیمگیرنده مشخصی دارند، سوم، همه آنها اقشار نخبه و دانشجویان هستند و چهارم، شناسنامه شخصی و محور فعالیت روشنی دارند؛ زیرا موضوع فعالیت سمنها در ثبت شناسنامهای مشخص میشود؛ برای مثال سمن فرهنگی، اجتماعی و یا امدادی. از ویژگیهای دیگر فمینیسم NGOای این بود که نهادهای دولتی به دلیل ملاحظات سیاسی، مذهبی یا تشکیلاتی نمیتوانستند به برخی مسایل وارد شوند و ازاینرو، سمنها را واسطه پیگیری امور قرار میدادند.
شیرین عبادی در سال 1382 (2003 میلادی)، به عنوان برنده جایزه صلح نوبل مطرح شد. این مسأله، تعجب همه را برانگیخت؛ زیرا در گذشته، برندگان جایزه نوبل، گامی در راه صلح و یا تثبیت آن هر چند به مفهوم غربی برداشته بودند، اما در پرونده کاری شیرین عبادی، فعالیتی با عنوان صلح وجود نداشت. همچنین یکی از فعالان جنبش، الهه شریفپور (الهه هیکی) در مصاحبهای اظهار داشت انتصاب شیرین عبادی، به منزله پروژکتوری است بر جریان جنبش زنان در ایران و مقابله با آن پرهزینه است. او فردی ضدانقلاب و از فعالان مباحث زنان در خارج است و در مصاحبهای اظهار میکند: «من در آن زمان پیشنهاد کردم شیرین عبادی به عنوان برنده جایزهی صلح مطرح شود».
«فمینیسم شبکهای» از شهریور 1385 آغاز به کار کرد. فمینیسم شبکهای عملگراست و به ایدئولوژی کاری ندارد و به عبارتی برای آنها فرقی نمیکند که شما مارکسیست، متدین یا سلطنتطلب هستید؛ فقط همه باید حول یک فعالیت عملی جمع شوید. برخلاف فمینیسم به شکل سمن که ایدئولوژیگراست، فمینیسم شبکهای عملگراست و به چیز دیگری غیر از موضوع مورد بحث کاری ندارد. ویژگی دوم این است که در آن هیچ تشکیلات متمرکزی وجود ندارد؛ به عبارتی فمینیستهایی هستند که بر غیرتشکلاتیبودن تأکید میکنند؛ یعنی در آن داشتن تشکیلات هرمی که رییس و سطوح تشکیلاتی داشته باشد، مهم نیست.
سومین ویژگی، ارتباط با توده مردم است، نه صرفاً با طبقهای خاص. جزییاتی که این گروه مطرح میکنند، عبارت است از: ساختار تشکیلاتی بسیار لرزان و سست است و هیچ تشکیلات منسجمی وجود ندارد و رهبری هم ندارند و هرکس نظری داشت، بیان میکند و به هر جمعبندی که رسیدند، هر فردی به اندازه تمایلاش کار انجام میدهد. با توجه به اینکه تشکیلات منسجمی وجود ندارد، بنابراین هماهنگیها توسط رسانهها، اینترنت و شبکه ارتباطی انجام میشود. هیچ گروه واحدی نمیتواند در ساختار شبکهای جریان زنان را نمایندگی کند، بلکه افراد هستند که با هم هستههای محلی و به عبارتی گروههای محلی غیرمتمرکز دارند و میتوانند در هر شهری به طور خود مختار عمل کنند.
نکتهی مهم دیگر آن است که شبکهها، شناسنامه، تشکیلات، نماینده و محل کار خاصی غیر از فضای مجازی و ارتباطات مردمی و مخفی ندارند و بنابراین مقابله با آنان مشکل است.
فمینیسم شبکهای و انتخابات 88
ایده فمینیسم شبکهای در حقیقت ایجاد مرزبندی جدید با شکستن مرزهای پیشین است. اگر در گذشته اعتقادهای بنیادین ما روابط اجتماعیمان را شکل داد، جریان شبکهای به ما میآموزد به جای پیوند براساس اعتقادها، باید پیوندها براساس دغدغهی عملیاتی زودگذر جانشین شود.
جریان فتنه الگوی کار شبکهای را در جریان انتخابات و حوادث پس از آن الگوبرداری کردند. شعار هر نفر یک ستاد، استفاده از الگوی ارتباط شبکهای اینترنتی، سخنان اخیر کاندید ناکام که مرزهای خودی و غیرخودی از میان رفته است و هر کس با هر دیدگاهی که به وضعیت موجود معترض است میتواند عضو این شبکه اجتماعی شود، نشان میدهد خواسته یا ناخواسته، فمینیسم شبکهای تمرینی برای شبکه اجتماعی انتخابات بود. ازقضا حضور فعال کنشگران فعال فمینیسم شبکهای در حوادث 1388و دستگیری تعدادی از آنان، نه تنها پیوند این دو جریان را با یکدیگر نشان میدهد، بلکه از نقش فعالتر کنگشران زن نیز حکایت دارد.
انتهای پیام/
منبع: مهرخانه
ارسال نظر