شب آخر به روایت دوستان مرحوم علی دادمان +عکس
سحر 21ماه رمضان، پشت در اتاق آیسییو با برادر و مادرش احیا گرفته بودیم. مادر علی دست هایش را رو به آسمان برد و گفت: «خدایا! عروج پسرم را آسان کن». این را که شنیدم مطمئن شدم باید برای خداحافظی آماده شویم.
به گزارش گلستان24، روزنامه همشهری به نقل از محمد مهدی همت نوشت: ۱۷ روز قبل وقتی در یک جلسه کاری بودم، تلفنم زنگ خورد و خبر دادند حال علی دادمان خوب نیست.
جوری خبر دادند که فهمیدم باید چقدر عجله کنم.10دقیقهای خودم را از حوالی میدان انقلاب به بیمارستان خاتمالانبیا رساندم. وقتی رسیدم، علی روی تخت دراز کشیده بود، یکی از آن لباسهای آبی رنگ هم تنش کرده بودند و داشت میرفت برای عمل. در آخرین لحظه دستم را گرفت و گفت: «داداش، حلالم کن» بغض کردم، حس عجیبی داشتم اما جواب آماده این جمله این بود که:«خوب میشوی، نزن از این حرف ها».هنوز گرمای دست علی و عمق آخرین نگاهش را حس میکنم.روز چهارشنبهای بود.
بعد از عمل دکتر به من گفت:«تا فردا زنده نمیماند.اگر ماند، شنبه دوباره عملش میکنم.» دیگر صدای دکتر را نشنیدم و تنها تصویری تار میدیدم که لب هایش تکان میخورد.همان لحظه، عهد کردم رسم برادری را برای علی به جا بیاورم و تا آخرین لحظه در کنارش باشم.فکر میکردم رسم برادری و همدلی باید بین همه بچههای شهدا باشد. آنها همه از یک خون هستند و همیشه بین خودشان احساس خواهری و برادری میکنند. علی یک هفته جنگید و البته خیلی بهتر شد. در این مدت من، برادرش هادی و دوستان دیگرش مجتبی افرندو رضا شفیع خانی در کنارش بودیم و به چشم خودمان دیدیم که فرزندان شهدا و دیگر رفقای علی چطور رسم برادری را برایش به جا آوردند.هر روز تعداد زیادی از راههای دور و نزدیک خودشان را برای دیدن علی میرساندند و وقتی هم آنجا نبودند، فکرشان پیش برادرشان بود.اصلا از همین جا هشتگ # رسم - برادری در فضای مجازی برای علی دادمان شکل گرفت. در روزها و شبهایی که کنارش بودم حرفهایی زد که هرگز گفتنی نیستند و چیزهایی گفت که کسی هرگز از زبان من نخواهد شنید.
دست آخر شب 19رمضان، دچار ایست قلبی شد.پزشکها توانستند علی را احیا کنند اما من از قبل میدانستم چه اتفاقی خواهد افتاد. البته مسئولیت اطلاعرسانی درباره حال علی با من بود و ما سعی میکردیم خبرهای ناامیدکننده را منتشر نکنیم اما پزشکها قطع امید کرده بودند. در لحظاتی که با او بیشتر از گذشته مانوس شده بودم، یکی به من میگفت علی همزمان با شهادت امیرالمؤمنین پر خواهد کشید.
این را به رفقای نزدیکتر گفته بودم. سحر 21ماه رمضان، پشت در اتاق آیسییو با برادر و مادرش احیا گرفته بودیم. مادر علی دست هایش را رو به آسمان برد و گفت: «خدایا! عروج پسرم را آسان کن». این را که شنیدم مطمئن شدم باید برای خداحافظی آماده شویم. صبح دیروز، وقتی برای شهادت حضرت علی(ع) پیراهن مشکی تن مان بود، علی برای همیشه از ما خداحافظی کرد. من شک ندارم که پدرش و پدرم برای بردن او با خودشان آمده بودند و حالا علی حتما در جای خوبی که از درد و رنج بیماری خبری نیست، حال بهتری دارد. حالا روز مرگ او، مراسم هفتم او و مراسم چهلمش با امیرالمومنین همزمان است؛ امامی که علی با معرفت زیارتش کرد.
یکی از دوستان مرحوم علی دادمان شب گذشته در صفحه شخصی خود نوشت:
<<در ای سی یو بیمارستان خاتم الانبیا احیا گرفتیم
روضه خوانی نداشتیم دعای قرآن به سرگرفتن را از روی موبایل خواندیم
تمام که شد حاج خانم دست به دعا شد و با لحن محکم و در عین حال پر از اندوهش خداوند را قسم به جلالش به مظلومیت علی مرتضی،به پهلوی فاطمه زهرا،به جگر حسن مجتبی،به سفینه النجاه و لب عطشان حسین که رفتن علی را آسان کن،و او را در آغوش حسین که علی همیشه عزادار او بود میهمان کند...>>
مراسم روز سوم علی دادمان پنجشنبه 10تیرماه ساعت 17 تا 18:30 در مسجدالرسول سعادتآباد میدان شهید تهرانی مقدم و مراسم شب هفت آن مرحوم، روز یکشنبه 13تیرماه 18 تا 19:30 در مسجد نور میدان فاطمی برگزار میشود.
منبع: مشرق
ارسال نظر