کاستی های تربیتی تک فرزندها /
فامیل به منزله بال و پری که با آنها میتوانی پرواز کنی
مسئله تک فرزندی موضوع جدیدی نیست، اما شاید هیچ زمان به این اندازه در خانوادههای ایرانی مطرح نشده باشد.
دکتر محسن ایمانی، روانشناس و استادیار گروه علوم تربیتی و معاون آموزشی دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس است که در گفت و گویی با وی به بررسی معایب تک فرزندی می پردازیم.
** آقای دکتر با توجه به اینکه تمایل زوجین برای داشتن فرزند طی سالهای اخیر بیشتر به سمت تک فرزندی بوده است، ابتدا بفرمایید این مسئله چه آسیبی برای خانوادهها به همراه خواهد داشت؟
جدای از معایب و سختیهایی که بچههای تک فرزند آن را تجربه میکنند، این مسئله برای خانوادهها نیز آسیب رسان خواهد بود. چراکه تک فرزندی به مرور زمان دایره ملاقاتهای خانوادگی و فامیلی را کم میکند، هر چقدر تنوع فامیلها بیشتر باشد تنوع ملاقاتهای خانوادگی بیشتر میشود و احساس افسردگی و غمگینی کمتر می شود. در واقع، همین دید و بازدیدهای خانوادگی میتواند عامل سلامت باشد. این مسئله را «آکِرمن» پدر خانواده درمانی میگوید، که خانواده از طریق شرکت در مراسم، مناسک، جشنها و سوگواریها به سلامت روانی خود کمک میکند. پس هر فردی که فامیل بیش تری داشته باشد از این سلامتی، بیشتر میتواند برخوردار باشد و این یعنی التیام بخشی خانواده.
اگر افراد تمایل به فرزندآوری نداشته باشند و یا معتقد به داشتن یک فرزند باشند، دایره فامیلی و خویشاوندی بسیار کوچک میشود، گرچه این مسئله برای خود فرزند هم آسیب زاست، اما آسیب نخست متوجه خود خانواده هاست. پس خانوادههایی که چند فرزند دارند به مرور زمان هم ارتباط بیش تری با افراد دیگر دارند و هم احساس پشتیبانی بیش تری میکنند. خانواده و فرزندی که خالهها و داییها و عموهایی دارد، احساس پشتیبانی قوی تری میکند چون در برابر مشکلات میتواند از آنها کمک بگیرد. حضرت علی(ع) میفرمایند: فامیل به منزله بال و پری هستند که با آنها میتوانی پرواز کنی، یعنی امکان رشد برای این افراد بیشتر است. از طرفی، والدینی که فقط یک فرزند دارند، همیشه خود را برای تنها ماندن فرزندشان ملامت میکنند و نمیتوانند خود را راضی کنند که با وجود توجه، عشق و علاقهای که معطوف به فرزندشان میکنند، این تنهایی برای او خوب باشد. اینگونه والدین نسبت به تمام امور فرزندشان حساسیت و نگرانی بیشتری بروز میدهند. حتی در بسیاری موارد، به نظر میرسد حساسیت فراوان والدین درباره رفتار وگفتار فرزندشان او را به رفتار و گفتاری نامطلوب میکشاند و به اصطلاح «لوس» میکند. آنها چون تجربهای از داشتن فرزند نداشتهاند، در قبال هر ناکامی و اتفاقی به سرعت برآشفته میشوند و رفتارهای وسواس گونه و اضطرابزا از خود بروز میدهند و ممکن است به راحتی خونسردی خود را از دست بدهند. آنها غالباً حتی در زمینه سلامت جسمانی فرزند خود نیز دیدگاه کمالطلبانه دارند و چون تجربهای ندارند، انتظار دارند همه چیز درست و کامل پیش برود. این حساسیتها تا آنجا پیش میرود که فرزندان این خانوادهها احساس میکنند افراد مهمی هستند و این موضوع ممکن است به مرور زمان، خانواده را فرزند سالار کند.
** به عنوان یک روانشناس، فکر میکنید که چرا برخی از زوجین تمایل به فرزندآوری ندارند و یا در نهایت تنها یک فرزند میخواهند؟
خب دلایل گوناگونی میتواند داشته باشد؛ چرا که با هر کدام از این افراد که صحبت میکنی دلایل خاص خودشان را دارند. گاهی بحث بر سر تحصیلات است و میگویند بگذارید تحصیل ما تمام شود بعد ما بچهدار میشویم؛ البته این دلیل میتواند تا حدودی هم عاقلانه باشد، اما باید توجه داشت که این زمان نامحدود نباشد. نکتهی بعدی که گاهی فرزندآوری را به تأخیر میاندازند این است که میخواهند دو سه سال اول زندگی به اصطلاح برای خودشان باشند، به کارهای عقب افتادهشان رسیدگی کنند یا مسافرت بروند؛ اما مسئله مهم شاید ترس از پذیرش مسئولیتها باشد و میگویند که بچهداری مسئولیت دارد و آنها را درگیر میکند و وقت میخواهد. ضعف تفکر مذهبی هم در این زمینه تاثیرگذار است و دیگر خانوادهها مثل گذشته نمیگویند که خدا روزی رسان است تا بر همین اساس بچه دار شوند.
نکته دیگر که متأسفانه در کشور ما مقداری توسعه پیدا کرده، تفکرات فمینیستی در نسل جوان است. برخی فمینیستها، مادری را بد و منفی تلقی میکنند یا درباره مادری و فرزندآوری زن به او میگویند که بچه دار نشو و بدنت را حفظ کن. یکی از نتایج بچهدارشدن این است که تناسب اندامی زن از بین میرود. خب، این افکار در بعضی خانمها مانع فرزندآوری میشود. نکته آخر اینکه شرایط امروز ما به گونهای است که شعار و پیام «فرزند کمتر، زندگی بهتر» هنوز هم بر زندگی ما ایرانیها سیطره دارد. فرزند زیاد هنوز امری ناپسند به نظر میرسد.
** آقای دکتر تک فرزندان با چه آسیبها و مشکلاتی مواجه خواهند بود، در واقع معایب تک فرزندی برای فرزند خانواده از نگاه شما چیست؟
مسلماً نگهداری و تربیت یک بچه قدری دشوارتر خواهد بود؛ چراکه توقعات این کودکان به دلیل همین تک فرزند بودن، از والدین بیشتر است. در واقع، یکی از مشکلات تکفرزندان توجهطلبی و انحصارطلبی آنهاست. غالبا آنها به سمتی حرکت میکنند که نشان دهند حرف خودشان باید به کرسی بنشیند و چون فرزند دیگری وجود ندارد که بر سر شراکت قدرت با هم رشد کنند و مراوده داشته باشند، حق خود میدانند حرفهایشان مورد پذیرش کامل اطرافیان قرار گیرد و چنانچه خلاف آن اتفاق بیفتد، حتی ممکن است رفتارهای پرخاشگرانه از خود بروز دهند. اینطور باید بگویم که همین برآورده کردن توقعات و انتظارات این کودکان موجب میشود که انها به اصطلاح لوس باربیایند و نازپرورده شوند. این افراد زمانی که متأهل میشوند نیز، گرچه نازپروردگی و لوسی در آنها کم میشود، اما از بین نمیرود و این خود عامل بروز مشکلاتی میشود. بعضاً در جامعه هم این افراد با مشکل مواجهاند، چرا که انتظار دارند در جامعه نیز به تمام توقعات آنها پاسخ داده شود؛ در حالیکه افراد جامعه نمیتوانند این توقعات را برآورده کنند، در نتیجه فرد احساس سرخوردگی در جامعه پیدا میکند که خود این سرخوردگیها میتواند عاملی برای ارتکاب بزهکاریها باشد. توجهات اضافه و آوانس دادنهای بیش از حد، این بچهها را لوس و متوقع میکند و این توقعات چون در بیرون از خانه برآورده نمیشود، در ستیز با جامعه قرار میگیرد. خوی رفاه طلبی در این بچهها زیاد است، چون خانواده تمام توانش را به کار میگیرد که این بچه را خوب تربیت کند و برای این کار تمام خواستههای او را تأمین میکند. اما در خانوادهای که فرزندان متعددی هستند این زمینهها کمتر میشود و فرزندان رفتار متعادل تری را پیدا میکنند.
از طرفی چون تکفرزندان کسی را ندارند تا با او رقابت، بازی و دعواهای کودکانه کنند و از آنجا که در خانوادهای رشد میکنند که افراد بالغ در آن حضور دارند و کودک دیگری نیست که بتوانند با او ارتباط برقرار کنند، غالبا رفتاری را بروز میدهند که یا به شیوه بزرگسالان است یا همواره خود را کودک فرض میکنند و رفتارهای اجتماعی ضعیفی از خود بروز میدهند. در واقع، از آنجا که این بچهها در اکثر اوقات تنها با پدر و مادرشان صحبت میکنند، فرهنگشان فرهنگ بزرگ ترهاست. خب، این مورد هم در سازگاری بچهها با دیگران ایجاد مشکل میکند. کودکی که با زبان بزرگترها صحبت میکند و مسائل بزرگ ترها را در ذهنش دارد، در برخورد با بچههای هم سن و سالش حتماً دچار مشکل میشود. همان طور که گفتم، از آنجا که کودکان تکفرزند در خانوادههایی رشد میکنند که در آنها فقط افراد بالغ وجود دارد، آنها نیز از والدین خود تقلید و همچون بزرگسالان رفتار میکنند و زودتر از همسالان غیر تکفرزند، وارد دنیای بالغان میشوند یعنی همان بلوغ زودرس. برخی کودکان تکفرزند، به دلیل زندگی در یک محیط بزرگسال از لحاظ روحی و روانی بسیار سریعتر رشد میکنند و دنیا را از دید بزرگسالان میبینند. چنانچه توهینی به آنها شود، بیآنکه قصد و غرضی در کار باشد این توهین را رفتاری عمدی و به پشتوانه نیتی خاص تفسیر میکنند، اگر از مسالهای رنجیده خاطر شوند این حالت را تا مدتهای مدید در درون خود زنده نگه میدارند و فقط به برقراری روابطی علاقه مندند که دربرگیرنده منافع آنان باشد و احساساتشان را نیز جریحه دار نکند.
** تعاملات اجتماعی و مهارتهای ارتباطی این کودکان چگونه است؟
در نظر بگیرید؛ زمانی که تعداد اعضای خانواده بیش از سه یا چهار نفر باشد، تعدد ارتباطات اجتماعی هم اضافه میشود و این میتواند عامل رشد مهارتهای اجتماعی باشد، مهارتهایی که خود، زیر مجموعه مهارتهای زندگی است. پس فردی که مهارتهای اجتماعی دارد، میتواند مهارت بیش تری برای زندگی داشته باشد و کسی که بهتر زندگی میکند، میتواند موفقتر هم باشد. دقت داشته باشید، یکی از این مهارتها سازگاری است. این مسئله در خصوص بچههایی که متعدد هستند با دیگران بیشتر است تا بچهای که در خلوت خود خزیده و کودک تنهایی بوده است. این فرد در ارتباطات خود نیز دچار مشکلات بیش تری است. مثلاً فرض کنید در مهارت همکاری که یک جریان دیگر اجتماعی ست، مهارت کافی را ندارد، اما در خانوادهای که بچهها بیش ترند امکان همکاری بیش تری وجود دارد یا حتی امکان توافق که این مورد هم باز یک جریان اجتماعی دیگر است. در نتیجه، هر چقدر تعداد بچهها بیشتر است، سازگاری، همکاری، توافق و در برخی موارد هم تضاد و مخالفت که لازمه زندگی افراد است و باید کودکان مهارت نه گفتن را هم یاد بگیرند، در خانوادههای پرجمعیت بیشتر اتفاق می افتد. در واقع، به طور کلی یکی از مهمترین پیامدهای تکفرزندی در بسیاری موارد، کاهش رشد اجتماعی کودک است. در خانوادههای تکفرزند، ضعف در تعاملات اجتماعی با همسالان، به دلیل ارتباط کودک با افراد بالغ دیده میشود. از این رو، کودکان تکفرزند، اغلب از برقراری ارتباط با همسالانشان دچار ترس و اضطراب میشوند و گرایش به انزوا و درونگرایی پیدا میکنند. که البته در چنین شرایطی والدین باید به فرزندانشان بیاموزند که با صراحت و اطمینان، هنگام بروز مشکل و اختلاف با همسالانشان روبهرو شوند و همچنین از حمایتهای افراطی خود بکاهند و اجازه دهند که کودک، حس رقابت را تجربه کند و فرصتی برای مدیریت و کنترل این حس داشته باشد. در بسیاری از موارد، والدین تکفرزند، به دلیل حمایت و توجه بیش از حد به فرزندشان، با او مخالفت نمیکنند و همواره تسلیم خواستههای او و مانع از ناراحت شدن وی میشوند.
** خطری که این فرزندان را تهدید می کند، چیست؟
خطری که این فرزندان را تهدید میکند این است که هنگام بزرگسالی و وقتی که به ناچار، از حمایتهای کمتر محیطی بهرهمند میشوند، دچار ناامیدی میشوند و جامعه و محیط بیرونی را برای خود تهدیدکننده و ناکامکننده مییابند. آنها همچنین تجربه کم تری نسبت به مفاهیمی مانند حسادت، رقابت و دوستی پیدا میکنند و در اکثر خانوادههای تک فرزند، روشهای غلط تربیتی والدین به هوش هیجانی کودک آسیب میزند. حمایت افراطی پدر و مادر، باعث کاهش بازدهی و بهره برداری در آینده، به رغم قابلیت و استعدادهای فردی بالای آنها میشود.
** راهکار شما برای افزایش تمایل زوجین به فرزندآوری و رهایی از بحران تک فرزندی چیست؟
به دلیل همه آن دلایلی که بدان اشاره کردم، به نظر من بهتر است هر خانواده سه یا چهار بچه داشته باشد تا بچههایشان از نعمت خاله و دایی و عمو و عمه محروم نشوند؛ چراکه تک فرزندان، در آینده مشکل محدودیت ارتباط فامیلی دارند؛ یعنی نه خاله، نه عمه و نه دایی و نه عمو نخواهند داشت. تک فرزندی و فرزندآوری کم، جمعیت خانواده را کم میکند و خود به خود ارتباطات اجتماعی کاهش مییابد. فرزند کم دامنه ارتباطات اجتماعی را کم و لذا رشد اجتماعی را هم کم میکند به همین خاطر، باید زوجین به سمت فرزندآوری بیشتر پیش روند. تسهیل و تسریع در ازدواج، خودبهخود امکان تعدد فرزندان را در خانواده فراهم میکند. بالا رفتن سن ازدواج، یکی از موانع تعدد فرزندان است که باید برای آن راه حلی یافت البته این عامل تنها میتواند کمک کننده باشد وگرنه این افراد هم اگر ازدواج کنند، اما تنها یک فرزند بخواهند که باز هم ما با مشکل مواجه خواهیم بود. من فکر میکنم که ما باید بحثها را مبسوط تر برای نسل جوان بگوییم. در رادیو و تلویزیون روی این موضوع کار کنیم. حتماً شرایط امیدبخش آینده را طوری به تصویر بکشیم که واقعاً جوانها از فرزندآوردی احساس نگرانی نکنند. در این شرایط، کاهش نرخ تورم، بالا رفتن سطح زندگی، افزایش امکانات رفاهی و خدمات بیمهای چیزهایی است که میتواند دغدغه خانوادهها را تا حدودی برطرف کند. تبیین اهمیت روانشناختی داشتن بچههای متعدد و شرح اهمیت جامعهشناختی آن برای مردم، آثار مثبتی میتواند داشته باشد. اینها مؤلفههایی است که میتواند به تغییر نگرش افراد در فرزندآوری کمک کند. پولهایی که صرف میشد برای کنترل جمعیت، حالا باید صرف تشویق این خانوادهها و دادن تسهیلات به خانوادهها شود. برای خانوادهها توضیح دهیم که کشورهای غربی برای رفع این مشکلشان مثلاً مهاجر میپذیرند، اما بعد با مشکل چند فرهنگی مواجه میشوند. به هر صورت جمعیت میتواند برای رشد، بالندگی و دفاع از کشور فرصت باشد. ما کشور مسلمانی هستیم و اعتقادات دینی و مذهبی داریم باید از این ارزشها و اعتقادات استفاده کنیم.
ارسال نظر