اینجا تهران است؛ پیست اسکی توچال. چهره ها اغلب خسته است. آنها که اسکی کرده اند صورت هایشان سرخ شده، هنوز اما بوی مواد مخدر می آید.

بی حجابی یا بوی تند مواد در تهران

چهار هزار متر بالاتر از خیابان های شمال تهران، به دور از هیاهوی صدای اگزوز پورشه و مازراتی ثروتمند زاده ها، هیاهوی دیگری برپاست. لباس ها با رنگ های فسفری است، همه کلاه بر سر دارند تا سوزِ بی خانمان کُشِ سرما، صورتشان را نپریشد.

به گزارش گلستان 24، خودروهای گران قیمت حامل پسران و دخترانی است که اغلب نه برای انجام ورزش حرفه ای اسکی، که برای تفنن و نوعی تفریح به این پیست می آیند. متوسط سن 20 سال است.

دخترها و پسرها در گروه های چند نفری در صف خرید بلیط ورود به پیست هستند. در دست هر کدام یک تراول چک 50 هزار تومانی برای ارائه به مامور گیشه. صف طویل ورود به تله کابین برای رفتن به مقصدی سفید.

گروه‌های دختر و پسر جوان بی تابی می کنند، گویا حوصله ایستادن در صف ندارند. احسان یکی از اعضای گروهشان است، می گوید: «از ساعت 6 صبح اینجا هستیم اما درهای ورود به تله کابین را ساعت 8 صبح باز می کنند و ما مجبوریم دو ساعت در صف باشیم، چون اسکی را دوست داریم». چندین نفری با ارائه کارت های مختلف بدون خرید بلیط بالا می روند. مربی ها هم که نه پول می دهند نه در صف می ایستند. گروه های 4 و 6 نفری داخل کابین هایی می شوند که فرسودگی و زوار در رفتگی را فریاد می زنند. تله کابین که راه می افتد یکی از دخترهای داخل کابین با گفتن اینکه بوی سیگار اذیت تان نمی کند، سیگار را روشن می کند، البته سیگاری نه سیگار! بوی غریبی کابین را فرا می گیرد.

اینجا تهران است؛ پیست اسکی توچال. انگار قرار است مسؤولان ورزش استان تهران هم برای افتتاحیه پیست حضور پیدا کنند. پیام خوش آمد گویی زده اند. آن بالا، تهران در هاله ای از دود غلیظ و دهشتناک قرار گرفته، حالا اینجا می توان نفسی عمیق کشید.

ماشین برف کوب سخت مشغول کار است، دخترها و پسرها کمتر قابل تمایز هستند. همه لباس ها یک فرم است با رنگ های شاد و متفاوت. تفاوت را فقط از موی بیرون زده دختران می توان تشخیص داد، درست همان جایی که روی تابلو زده: «حجاب اسلامی را رعایت فرمایید». دخترانی هم هستند که اصلا حجابی ندارند!

طول مسیر پیست آنقدر زیاد نیست که بتوان مدت زیادی را اسکی کرد و این خود دلیل مهمی است برای اینکه پیست توچال محلی شود صرفا برای آموزش و اسکی تفریحی.

مرتضی کوزه گر، مربی اسکی که خودش هم برای تفریح آمده می گوید: «نهایتا می توان یک دقیقه از بالا تا پایین آمد، تازه بدون اوج گیری، چون این پیست برای اسکی استاندارد نیست اما مسؤولان پول استانداردی می گیرند».

مرتضی با اشاره به نبود حفاظ های ضربه گیر می گوید همین چند وقت پیش بود که یکی از دوستان اسکی بازشان با برخورد به دکل های تلسکی جان خود را از دست داد. تلسکی پیست اسکی توچال دارای حفاظت های ضربه گیر نیست و این خیلی خطرناک است.

اسکی بازهای حرفه ای بعد از هر دور پایین آمدن دوباره سوار بر تلسکی به نوک پیست می روند؛ اما اغلب بعد از پایین آمدن روی زمین می نشینند و دراز می کشند. صدای خنده شان فضا را پر می کند و دود فراوان که بالا می رود. بوی علف، حشیش یا همان گُل.

پدرام می گوید: «ما هر دو هفته یکبار می آییم. اگر برف خوب باشد و فضا زمستانی باشد من خیلی دوست دارم در این برف گُل بکشم».

تینا دوست پدرام است، می گوید: «اینجا احساس آزادی بیشتری می کنم. راحت تر لباس می پوشم و کسی هم گیر نمی دهد».


سیگار کشیدن جزو لاینفک به اصطلاح «لش» کردن های بعد از اسکی است، هم سیگار هم حشیش. سن و سال هم متفاوت است. از 17 ساله ها تا به بالا.

کمی جلوتر از پیست در داخل رستوران چندین نفر نشسته اند. گپ و گعده ای برپاست. آنجا گرم است برخی می‌خورند و برخی هم می آشامند. ستاره می گوید: «اینجا تقریبا هیچ خدماتی به ما نمی دهند، فقط چای و نسکافه به قیمت های گزاف هست، ولی کیفیت غذا اینقدر پایین است که ما غذا نمی خوریم، چون اکثر مواد غذایی را اینها ماه ها فریز می کنند، هر پرس سوسیس را می دهند 15 هزار تومان. چای و نسکافه هم بخواهیم بخوریم باید 10 هزار تومانی هزینه کنیم. تقریبا هر اسکی‌باز تازه اگر لباس اسکی داشته باشید، حدودا 100 هزار تومان هزینه دارد.» با خنده می گوید: «ای کاش در ماه دو بار یارانه می دادند».

زمان که می گذرد فضا شلوغ تر هم می شود. حالا همهمه ای برپاست. همه در صف تلسکی هستند تا دوباره به نوک پیست بروند و این خسته کننده است. مرتضی را دوباره می بینم، می گوید: «این تلسکی کفاف این حجم از اسکی باز را نمی دهد، باید 6 ساعت زمان بگذاریم نهایتا می توانیم به صورت مفید 30 دقیقه اسکی کنیم و این متناسب با هزینه ها و خدماتی که می گیریم نیست.»

کف زمین، درست وسط پیست اسکی قوطی "رد بول"، "نوشیدنی های مختلف"، " پاکت سیگار مارلبرو" و ته سیگارها پخش شده است، عده ای از پسرها و دخترها می خورند و می آشامند و بر زمین می ریزند.

چهره ها اغلب خسته است. آنها که اسکی کرده اند صورت هایشان سرخ شده، هنوز اما بوی حشیش و گُل می آید. تیغ آفتاب کم کم رو به افول است. چُرتی ریز زیرِ آفتاب روی برف سفید، می تواند پایان بخش ساعاتی همراه با دود و ورزش و تفریح و نوشیدن نوشیدنی باشد.

یک ساعت بعد در پیچ پارکینگ توچال، ستاره و دوستانش سوار بر لندکرویزر مشکی هستند. می پرسند، اینهایی که گفتیم کجا منتشر می شود؟ نگو که گفتم یارانه ما را دو برابر کنید./حزب الله سایبر

ارسال نظر

آخرین اخبار