بمناسبت عید غدیرخم مجموعه اشعاری از شاعران اهل بیت(ع) تقدیم می گردد.

مجموعه اشعار عید غدیر خم

به گزارش گلستان24، بمناسبت عید غدیرخم مجموعه اشعاری از شاعران اهل بیت(ع) تقدیم می گردد.

آیینه از نگاه تو مبهوت می شود

حیـرت، شـهید تیـغ دو ابروت می شود

محراب چشم تو همه را سر به راه کرد

شد سر به راه، هر که به چشمت نگاه کرد

در سایـه ات هر آنکه نشست آفتاب شد

حاتم گدای تو شد عالیجناب شد

دنیا به زیر سایه ی دستـت پنـاه برد

هر کس که ماند زیر همین بارگاه، بُرد

دست کسی به پای مقامت نمی رسد

سیمرغ هم به قاف قیامت نمی رسد

هرجا حدیـث حسن تو تکرار می شود

دل بیشتر اسیر تو دلدار می شود

روزی هزار مرتبه شکر خدا کند

هر کس به درد عشق گرفتار می شود

حجی به سر نیـامده حجی شروع شد

پیش از غروب، تازه زمان طلوع شد

گرد علی به امر نبی جمع می شدند

پروانـه وار مُحرم این شمع می شدند

دست نبی و دست علی تا که پا گرفت

یک خطبه روی دست همه خطبه ها گرفت

فریاد زد که می رسد آیا صدای من

یا گوش می دهید به امر خدای من

پوشیده نیست معنی اکملت دینکم

حُبّ علیست معنی اکملت دینکم

مردم به آن خدا که مرا آفریده است

دنیا به خود شبیه علی را ندیده است

ایـن مرد بوده یار من و بی کـسی من

هـمراه و همنشین و همیشه وصی من

آرامش من و دل آشفته ی من اســت

هر گفته ی علی به خدا گفته ی من است

هر دل که داشت مهر علی را فقیر نیست

غیر از علی کسی به دو عالم امیر نیست

من ضامنم کسی کـه به او اقتـدا کند

زهرا براش بین نمازش دعا کند

صابر خراسانی

***********************

گوش‌هـا بـاز کـه امروز هزاران خبر است

خبری خوب‌‌تر از خوب‌تر از خوب‌تر است

صـف ببندیـد کـه هنگـام نماز روح است

در گشایید که جبریل امین پشت در است

همگـی عیـد بگیریـد کـه عید آمده است

ایـن همـان عیـد خدای احد دادگر است

سـورۀ مائده خوانیـد کـه صـد مائـده نور

از خـدا در دل هــر آیـۀ آن مستتر است

هـر طـرف مـی‌نگرم قافلـه در قافلـه دل

هر دلی بال‌زنـان سوی علـی رهسپر است

این همان عید غدیر است که در خم غدیر

گوش‌هـا یکسـر بـر خطبـۀ پیغامبـر است

خطبۀ ختم رسل حکم خدا مدح علی است

خطبه‌ای که سندش مستند و معتبـر است

ایهـا النـاس هـر آنکـس کـه منـم مولایش

ایــن علـی او را تـا روز جــزا راهبــر است

این علی بعـد نبـی رهبر و مـولای شماست

این علی منجی یک خلق به موج خطر است

این علـی وجـه خـدا چشـم خدا گوش خدا

این علی دست خدا بازوی فتـح و ظفر است

من همـان شهــر علومــم همه باشید گواه

که علـی تـا ابدالدهـر بـر این شهر، در است

این امـام است امـام است امـام اسـت امـام

که امامت به وجودش همه‌جا مفتخر است

چشم، بی‌نور علی تا صف محشر کـور است

دین بی مهر علی پیکر بی‌دست و سر است

شرر نار همان بغض علی بـغض علـی است

مهـر او پیشِ روی آتـش دوزخ سپـر است

بــه تمـام بشـر اعـلام کنــد ختـم رسل

که علــی بـن ابیطالـب خیــرالبشر است

خصـم او را پسـر مـادر خـود باید خواند

غیر از این چاره نداریم که او بی‌پدر است

بی‌نمــازی اسـت اگـر بی‌علی آرید نماز

این نمازی که اجرش همه نار سقر است

مهر پروندۀ اعمـال شما مهـر علـی است

بی‌علی طاعت کونیـن زیان و ضرر است

گر دو صد کـوه طلا در ره معبـود دهید

بی تـولّای علـی جملـه هبا و هدر است

هر که شد خصم علی خصم نبی خصم خداست

در حقیقـت ز زنــازاده زنازاده‌تــر است

دشمن آل محمّـد چـو بــه محشـر آید

آتش خشم خدا از نفسش شعله‌ور است

به سر دوش رسول و به کف پای علی

بنویسیـد علـی بـت شکـن بی‌تبر است

بـی‌ولایش نفسـی گـر بزنــد جبـراییل

کمتر از مرغ زمین خوردۀ بی‌بال و پر است

جنـت از مهـر محبّـان علـی شاخـۀ گـل

دوزخ از بغض غلامان علی یک شـرر است

بــی تولّای علــی نیـست رسـالت کامـل

ثمــر بــاغ نبــوّت همه از این شجر است

نخل‌هــا جملــه گواهـند خــدا مـی‌داند

که علی تشنه، ولی تشنۀ اشک سحر است

سجده بی‌مهر علی سجده به بت باشد و بس

روزه بـا بغـض علـی نیــز گنـاه دگر است

جنّت و کوی علی هست چو یک قطعه زمین

کوثـر و مهر علی قصـۀ شیـر و شکـر است

صورت حق و علی صورت غیب است و شهود

طلعت احمد و او سـورۀ شمس و قمـر است

«میثم»این فخر تو را بس که از این مزرع عمر

نخـل سرسبـز تـو را بـار ولایـت ثمر است

غلامرضا سازگار

****************

دلها اگر که بال برای تو میزنند

هر شب سری به سمت سرای تو میزنند

جبریل میشوند تمام کبوتران

وقتی که بال و پر به هوای تو میزنند

از وصله های کهنه نعلین خاکی ات

پیداست سر به سوی خدای تو میزنند

هر شب فرشته ها که به معراج می روند

دستی به ریشه های عبای تو میزنند

بینند اگر خیال تو را بت تراش ها

تا روز حشر تیشه برای تو میزنند

بر سینه ام نوشته خدا والی الولی

یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی

وقتش رسیده تا که زمین امتحان دهد

وقتش رسیده تا که زمان را تکان دهد

فصل ظهور نفس رسالت رسیده است

میخواهد ازخدای به گامش توان دهد

باید سه روز صبر کند در غدیر خم

تا که به روی منبری از دل اذان دهد

میخواست حق که آینه ای در برابر …

… آئینه تمام نمایش مکان دهد

میخواست حق که عین نبی را عیان کند

میخواست حق که دست خودش را نشان دهد

شوری میان عرصه ی محشر بلند شد

دست علی به دست پیمبر بلند شد

وقتی غضب کند همه زیر و زِبر شوند

جنگاوران معرکه ها در به در شوند

وقتی غضب کند همه در خاک میروند

گیرم که صد سپاه بر او حمله ور شوند

چشمش اگر به پهنه میدان نظر کند

گردن کشان دهر همه بی سپر شوند

از ضرب ذوالفقار، خدا فخر می کند

سرهای بی شمارِ جدا بیشتر شوند

فرقی نمی کند که یسار است یا یمین

آنقدر سر زند که دو سر، سر به سر شوند

این مرد تکیه گاه نبرد پیمبر است

این شیر ، شیر حضرت حق است حیدر است

سر می دهیم و از درتان پر نمی زنیم

موجیم و سر به ساحل دیگر نمی زنیم

وقتی که حرف ؛حرف ولایت مداری است

ما دم ز غیر، تا دم آخر نمی زنیم

وقتی که امر نائبتان فرضِ جان ماست

سنگ کسی به سینه باور نمیزنیم

فصل بصیرت است به جز با لوای او

حتی قدم به صحنه محشر نمی زنیم

ما را فقط به پای ولایت نوشته اند

ما سینه پای بیرق دیگر نمی زنیم

با ذوالفقار و نام علی پا گرفته ایم

ما درس خود ز مکتب زهرا گرفته ایم

عطری بده که غنچه نیلوفرم کنی

تا در حضور خویش شبی پرپرم کنی

اصلاً مرا نگاه تو در صبح روز عهد

پروانه آفرید که خاکسترم کنی

دُرّ نجف دلم شده شاید به دست خویش

روزی مرا بگیری و انگشترم کنی

من را جلا بده که تو را جلوه گر شوم

بهتر همان که آینه دیگرم کنی

نان جوئی به دست تو دیدم چه میشود….

…هم سفره غلام خودت قنبرم کنی

همراه ظرف خالی شیر آمدم که باز

دستی کشی به روی سرم سرورم کنی

آقا نظر به چشم تر مادرم نما

بوی محرم آمده عاشق ترم نما

حسن لطفی

********************

مولا برای از تو سرودن غزل کم است

تلمیح و استعاره ، مجاز و بدل کم است

قرآن ناب لایق وصف مقام توست

شعر و حدیث و قصه و ضرب المثل کم است

آن لحظه که حلاوت نام تو بر لب است

شیرینی شکر که چه گویم، عسل کم است

باید برای مدح تو از صبح بدر گفت

هیجای نهروان و شکوه جمل کم است

ای دست اقتدار خدا، فارس العرب

اصلا برای شان تو تعبیر «یل» کم است

هر قدر هم که دم بزنم ای امیر عشق

از شوکت و جلالت تو، ما حَصَل کم است

شهره شده میان عرب تک سواری ات

آوازه های صاعقه‌ی ذوالفقاری ات

ای آفتاب علم و یقین یا ابوتراب

همواره در مدار تو دین یا ابوتراب

صبح نگات شمس ضحی یا ابالحسن

تار عبات حبل متین یا ابوتراب

از ابتدای خلقت خود کسب فیض کرد

در محضر تو روح الامین یا ابوتراب

مولای من ولایت تو از ازل شده

با روح و جان شیعه عجین یا ابوتراب

الطاف بی کران تو ای قبله گاه جود

می بارد از یسار و یمین یا ابوتراب

در رستخیز صبح قیامت برای ما

عشق تو است حصن حصین یا ابوتراب

با عطر و بوی هر نفست در مشام شهر

جاری شده ست خلد برین یا ابوتراب

چشمان روشن تو بهشت پیمبر است

اصلاً سرشت تو ز سرشت پیمبر است

تفسیر کن برای همه محکمات را

اسرار ناب آیه‌ی صبر و صلات را

مصداق بی بدیل «أولی الامر» روشن است

معلوم کرده ای یؤتون الزکات را

مولای من تمام صفاتت الهی است

آئینه ای تلألؤ انوار ذات را

شرط حیات طیبه نور ولایت است

از ما مگیر حضرت عشق این حیات را

با نعمت ولایتت آقا خود خدا

بی شک گشوده بر همه باب النجات را

یک لحظه در ولایت تو شک نمی کند

هر کس شنیده زمزمه‌ی کائنات را

تو آمدی کمی به زمین آسمان دهی

تا که تجلیات خدا را نشان دهی

تسبیح انبیاء معظم علی علی ست

نقش لب پیمبر خاتم علی علی ست

رمز نجات حضرت موسی میان نیل

فریاد استغاثه‌ی آدم علی علی ست

هر گوشه را که می نگرم ذکر خیر توست

آقای من عبادت عالم علی علی ست

رمز تقرب همه‌ی اهل کائنات

آوای هر فرشته دمادم علی علی ست

لبیک کعبه و حجر و مسجد الحرام

زیبا ترین ترنم زمزم علی علی ست

وقتی علی تجلی اسماء اعظم است

بی شک تجلیات خدا هم علی علی ست

تو آمدی و عزت توحید پا گرفت

نور خدا زمین و زمان را فرا گرفت

مستیم از زلالی جام غدیر خم

هستیم شیعیان امام غدیر خم

مولا شدن فقط و فقط شأن حیدر است

این است لحظه لحظه، تمام غدیر خم

بر مسلمین تمام شده نعمت خدا

در خطه ای شریف به نام غدیر خم

آری نظام ناب ولایت بنا شده

آری بنا شده ست نظام غدیر خم

معنا شده ولایت عام و ولی خاص

در واژه واژه خطبه‌ی تام غدیر خم

راه علی ست راه ولی فقیه مان

این است سرّ ناب پیام غدیر خم

ای نائب امام زمان ! جان فدای تو

آقا طنین فکنده در عالم صدای تو:

پویا ترین طریق حقیقت بصیرت است

گویا ترین پیام ولایت بصیرت است

ای تشنگان فیض حقیقی آفتاب!

تنها صراط صبح سعادت بصیرت است

جوینده‌ی حکومت مولای متقین!

شرط حلول روح عدالت بصیرت است

اینجاست سرّ معجزه‌ی خون هر شهید

شیوایی شکوه شهادت بصیرت است

در این غروب غیبت خورشید، ضامنِ

پیروزی حقیقی امت بصیرت است

در فتنه خیزِ عصر حوادث، طلیعه‌ی

صبح ظهور حضرت حجت بصیرت است

دلهای ماست گوشه‌ی محراب جمکران

«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان»

یوسف رحیمی

**********************

تا ملائک همگی دور علی چرخیدند

حاجیان را ز ارادت به علی سنجیدند

حاجیانی که همگی منتظر حق بودند

در بر احمد مختار علی را دیدند

با نفس های علی باز خدا ساخت بهشت

چون که از برکت حیدر همه را بخشیدند

مثل نقلی روی دستان پر از لطف نسیم

اختران را طرف عرش خدا پاشیدند

تا که دستان علی را به هوا بُرد نبی

دست او را همه ی آینه ها بوسیدند

آسمان ها همگی خم شده و مثل زمین

روی خود را به کف پای علی ساییدند

زائرانی که ز اخلاص به او رو کردند

کوثر از دست خود فاطمه می نوشیدند

یا علی بود که از عرش خدا می بارید

نور مولا به سر ثانیه ها می بارید

عاشقان تو علی دل که به دریا بزنند

این محال است که در شیعِگی ات جا بزنند

بارها خواسته قلب بهشت این بوده

مثل ایوان تو در جنّت الاعلی بزنند

عده ای که رخ ایوان شما را دیدند

قید دیدار جنان حین تماشا بزنند

قصد کردند ملائک همه در عید غدیر

پرچم عشق تو را بر سر دلها بزنند

امر و دستور خدا بوده که باید عالم

بوسه بر خاک در حضرت مولا بزنند

کاش میشد بشوم فرش حریم تو علی

تا که زوّار تو بر فرق سرم پا بزنند

مردمانی که به دنبال خدا میگردند

باید آقا که در بیت شما را بزنند

از غدیر تو به معراج رسیدیم علی

کوثر از دست تو یک جرعه چشیدیم علی

تو رسیدی که سرآغاز امامت بشود

چشم تو معنی ایثار و رشادت بشود

هرکسی دیده تو را لحظه شمشیر زدن

تا ابد شیفته درس شهامت بشود

در مقام تو همین بس که در این راه دراز

حضرت فاطمه حامی ولایت بشود

عکس زهرا که به چشمان تو افتاد خدا

بین چشمان تو با فاطمه رؤیت بشود

مطمئنم که از این جمله خدا هم راضی ست

باید از نام تو هر ثانیه صحبت بشود

نوکری تو مدالی ست که زهرا داده

آنقدر نذر نمودم که عنایت بشود

همه حرف من این است شب عید غدیر

دیدن صحن نجف کاش که قسمت بشود

بخدا میرسد آنکس که تو را پیدا کرد

زین جهت بود خداوند تو را مولا کرد

من مریض توأم ای شاه شفا میخواهم

بی سرو پایم و آقا سر و پا میخواهم

من بیچاره چه دارم به تو تقدیم کنم

تازه امشب سفر کرب و بلا میخواهم

تا محرّم بشود چند شبی مانده هنوز

روزی نوکری از دست شما میخواهم

دامنت را دمی از دست من آقا نکشی

بهر شالم نخی از کنج عبا میخواهم

التماست بکنم میکنی آقا نظری

چادر سوخته فاطمه را میخواهم

یک دعا کن که دل نوکر تو قرص شود

کارم از کار گذشته ست دعا میخواهم

روزیم را شب عید است کمی اشک بده

راضی ام ؛ اشک مرا هم زهمان مشک بده

مهدی نظری

********************

صدای کیست چنین دلپذیر می‌آید

کدام چشمه به این گرمسیر می‌آید

صدای کیست که این گونه روشن و گیراست

که بود و کیست که از این مسیر می‌آید

چه گفته است مگر جبرییل با احمد

صدای کاتب و کلک دبیر می‌آید

خبر به روشنی روز در فضا پیچید

خبر دهید:‌کسی دستگیر می‌آید

کسی بزرگ‌تر از آسمان و هر چه در اوست

به دست‌گیری طفل صغیر می‌آید

علی به جای محمد به انتخاب خدا

خبر دهید: بشیری به نذیر می‌آید

کسی به سختی سوهان، به سختی صخره

کسی به نرمی موج حریر می‌آید

کسی که مثل کسی نیست، مثل او تنهاست

کسی شبیه خودش، بی‌نظیر می‌آید

خبر دهید که: دریا به چشمه خواهد ریخت

خبر دهید به یاران: غدیر می‌آید

به سالکان طریق شرافت و شمشیر

خبر دهید که از راه، پیر می‌آید

خبر دهید به یاران:‌دوباره از بیشه

صدای زنده یک شرزه شیر می‌آید

خم غدیر به دوش از کرانه‌ها، مردی

به آبیاری خاک کویر می‌آید

کسی دوباره به پای یتیم می‌سوزد

کسی دوباره سراغ فقیر می‌آید

کسی حماسه‌تر از این حماسه‌های سبک

کسی که مرگ به چشمش حقیر می‌آید

غدیر آمد و من خواب دیده‌ام دیشب

کسی سراغ من گوشه گیر می‌آید

کسی به کلبه شاعر، به کلبه درویش

به دیده بوسی عید غدیر می‌آید

شبیه چشمه کسی جاری و تپنده، کسی

شبیه آینه روشن ضمیر می‌آید

علی همیشه بزرگ است در تمام فصول

امیر عشق همیشه امیر می‌آید

به سربلندی او هر که معترف نشود

به هر کجا که رود سر به زیر می‌آید

شبیه آیه قرآن نمی‌توان آورد

کجا شبیه به این مرد، گیر می‌آید

مگر ندیده‌ای آن اتفاق روشن را

به این محله خبرها چه دیر می‌آید

بیا که منکر مولا اگر چه آزاد است

به عرصه گاه قیامت اسیر می‌آید

بیا که منکر مولا اگر چه پخته، ولی

هنوز از دهنش بوی شیر می‌آید

علی همیشه بزرگ است در تمام فصول

امیر عشق همیشه امیر می‌آید…

مرتضی امیری اسفندقه

********************

مولا اگر نبود،ولایت نداشتیم

روز حساب، باب شفاعت نداشتیم

عاشق نمی شدیم اگر مرتضی نبود

نسبت به اهل بیت ارادت نداشتیم

عشق علی که قسمت هرکس نمی شود

سلمان اگر نبود، سعادت نداشتیم

مولا اگر نبود، عجم سرشکسته بود

ما غیراز او امید حمایت نداشتیم

اسلام ما نتیجه ی لبخند مرتضی است

با زور تیغ ، میلِ هدایت نداشتیم

مولا اگر نبود، ری از دست رفته بود

تاریخ هشت سال رشادت نداشتیم

این انقلاب بی مددش پا نمی گرفت

شور قیام و شوق شهادت نداشتیم

ما از دعای خیرِ علی رزق می خوریم

این طور اگر نبود، روایت نداشتیم

رونق نداشت حجره ی انصاف هایمان

برکت به کار و کسب تجارت نداشتیم

شبهای جمعه گریه مان ارث مرتضی است

ما بی کمیل حال عبادت نداشتیم

محشر که دست مردم سرگشته خالی است

بیچاره می شدیم ؛ ولایت نداشتیم

وحید قاسمی

*******************

من همان زائری که می دانی

بیقرار از تب پریشانی

عابر کوچه های دلتنگی

خسته از روزهای حیرانی

مردی از خانواده سلمان

عاشقی از تبار ایرانی

تشنه یک نگاه دلجویت

تشنه آن شراب روحانی

در نگاهم عریضه ای دارم

که تو آن را نگفته می خوانی

ذره ای هستم آفتابم کن

خاک راه ابوترابم کن

از نگاهت حیات می ریزد

سرّ صبر و صلات می ریزد

از تجلی روشن ذاتت

جلوه جلوه صفات می ریزد

دستگیر همیشه عالم

از رکوعت زکات می ریزد

از کراماتِ دست تو رزقِ

همه کائنات می ریزد

لب اگر واکنی زمین و زمان

هستی اش را به پات می ریزد

تشنه خاک بوسی نجفم

خاک راهت برات می ریزد

روز محشر ز تار و پود عبات

بادبان نجات می ریزد

همه عمر در پناه توام

شیعه مذهب نگاه توام

عشق و روح و روان پیغمبر

ماه هفت آسمان پیغمبر

با تو تکلیف عشق روشن شد

آفتاب جهان پیغمبر

تار موی تو عروه الوثقی

به تو بسته ست جان پیغمبر

ساقی کوثر رسول الله

پدر خاندان پیغمبر

جانشینی حق فقط با توست

که تو داری نشان پیغمبر

کوثر وصف تو شنیدن داشت

دم به دم از زبان پیغمبر:

«أنت خیر البشر» علی جانم

«من أبی قد کفر» علی جانم

کعبه و زمزم و صفا حیدر

مروه و مشعر و منا حیدر

قبله مسجد الحرام علی

صاحب خانه خدا حیدر

شور اعجاز لیله الاسری

روشنی شب حرا حیدر

اولین یاور رسول الله

هستی ختم الانبیا حیدر

السلام علیک یا مولا

السلام علیک یا حیدر

یثرب و کاظمین و سامرّا

نجف و طوس و کربلا حیدر

آیه آیه حقیقت جاری

کوثر و قدر و هل أتی حیدر

معنی روشن کتابُ الله

ای صراطُ السَّعادَه بابُ الله

روشنی عبادت زهرا

قامت تو قیامت زهرا

مات و مبهوت مانده جبریل از

بی کران ارادت زهرا

و غدیر نگاه روشن تو

بهترین روز حضرت زهرا

دیدنی بود در حمایت تو

آن همه استقامت زهرا

گفت مختص شیعیان تو است

روز محشر شفاعت زهرا

شور لبخند توست یا زهرا

ذکر سربند توست یا زهرا

تو همان کوثر کثیری که

با حق آنقدر هم مسیری که

رستگاری ما فقط با توست

و تویی بهترین امیری که

هل أتی شرحی از کرامت توست

من همانم همان اسیری که

به نگاهت پناه آورده

و تو مولای دستگیری که

دست من را رها نخواهی کرد

آری آنقدر سر به زیری که

باور تو برای ما سخت است

تو همانی همان دلیری که

ضربه هایش به روز بدر و حنین

افضلٌ من عبادت الثقلین

دشمنت گرچه بی عدد باشد

در مسیر تو هر که سد باشد

رشحه ذوالفقار تو کافی ست

گرچه عَمر بن عبدود باشد

پیش تو کمتر از پر کاه است

هرکه در قوم خود اسد باشد

اسدالله غالب میدان

شوکت تو الی الأبد باشد

ساحت حیدری چشمانت

دور از هر چه چشم بد باشد

تا همیشه امیر ما یکتاست

آنچنان که خدا أحد باشد

پهلوانی که هم ردیفت نیست

هیچ جنگ آوری حریفت نیست

جز ولای تو ائتلافی نیست

نور مطلق که اختلافی نیست

اعتقادات بی ولایت تو

به خدا جز خیال بافی نیست

پیرهن چاک عشق تو کعبه ست

بی شما قبله و مطافی نیست

عالمی بیقرار رجعت توست

آه شصت و سه سال کافی نیست

وقت مدح شما قلم لال است

ورنه تقصیر این قوافی نیست

شعرهایم اگر چه ناچیز است

دلم از عشق دوست لبریز است

یوسف رحیمی

**********************

درظهر غدیر تا که موسای نبی

بوسه به رخ منور هارون زد

چشمان حسودان و بخیلان عرب

از شدت غم ، از حدقه بیرون زد

**

از مشرق دستهای پر مهر نبی

خورشید ولایت و امامت تابید

با شوق ملائک همه فریاد زدند:

« تا کور شود هر آنکه نتواند دید»

**

فرمود نبی به امر معبود وَدود

بر امت من علی امام است امام

این مژده ی من به شیعیانش، دوزخ

بر شیعه ی مرتضی حرام است حرام

**

گُل کرد سپیده ی تبسم به لبش

تا آیه ی «اکملتُ لکُم» نازل شد

فرمود: خوشا به حالتان ای مردم

با حُب علی دین شما کامل شد

**

فرمود خدا ولایت حیدر را

بر آدم و نسل بعد او واجب کرد

در روز ازل کلید فردوسش را

تقدیم ِ علی بن ابیطالب کرد

**

فرمود: برادرم علی مَحرم ماست

از عالم غیب مثل من آگاه است

قرآن چقدر مدح و ثنایش را گفت

او نقطه ی زیر باء بسم الله است

**

فرمود که یادگار من بین شما

تا روز حساب، عترت و قرآن است

باید که به هر دوشان تمسک جویید

این راه نجات اصلی انسان است

**

ذکر صلوات عرشیان می آمد

تا رفت به سوی آسمان دست ِ علی

از عرش بلند و یک صدا می گفتند:

اَلحَق که امیرمومنان است علی

**

جبریل به خدمت علی آمد و گفت

تبریک؛ که این مقام زیبنده ی توست

ای حضرت بوتراب درهر دو جهان

هارونی ِ این قوم برازنده ی توست

**

جبریل به جانشین پیغمبر گفت

ای مظهر افتادگی و آقایی

مردم اگر امروز امامت خوانند

عمریست امام عالم بالایی

**

این قوم تو را هنوز نشناخته اند

ای مرد غیور صاحب تیغ دو سر

از خانه نشینی شما می ترسم

لعنت به سقیفه و ابوبکر و عمر

**

از فتنه ی بین کوچه ها می ترسم

از سیلی و بغض یک پسر می ترسم

دلواپس غربت تو هستم آقا

از آتش و میخ پشت ِ در می ترسم

**

با دیدن این برکه و گودال غدیر

یکباره به یاد کربلا افتادم

در گودی قتلگاه خود را دیدم

بر پای حسین سر جدا افتادم

وحید قاسمی

 

ارسال نظر

آخرین اخبار