مسئله ازبین رفتن زبان وگویش ها
بررسی فاجعهای به نام مرگ زبان!
هماکنون در کشورهای مختلف مؤسسات گوناگونی عهدهدار رسیدگی به این موضوع هستند و توان مالی و علمی قابل توجهی را به موضوع حفظ زبانها و گویشهای بومی اختصاص دادهاند. برای مثال: اندکی بعد از بیانیهای که در بالا به آن اشاره کردم، یعنی در سال ۱۹۹۵، سه بنیاد بینالمللی، یکی در دانشگاه توکیوی ژاپن، دومی در انگلستان و دیگری در ایالات متحده، با تمرکز بر موضوع «زبانهای درخطر» تأسیس شدند و فعالیت خود را آغاز کردند.
از بین رفتن زبانها و گویشهای بومی در ایران و البته سایر کشورهای دنیا، آن چیزی است که زبانشناسان از آن به عنوان «مرگ زبانها» یاد میکنند؛ مرگی که بنابه گفته دکتر مزدک انوشه یک فاجعه است. برای بررسی این موضوع و سهم گویشهای محلی ایرانی در این فاجعه با مزدک انوشه پژوهشگر فرهنگستان زبان و ادب فارسی و عضو هیات علمی گروه زبانشناسی دانشگاه تهران که در حال حاضر رئیس پژوهشکده زبانشناسی، متون و کتیبههای سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور نیز هست، گفتگو کردیم.
ـ مسئله از بین رفتن زبانها و گویشها چه اندازه و چرا اهمیت دارد و رویکرد کشورهای مختلف به این موضوع چگونه است؟
پدیدهای که به آن اشاره فرمودید، در عرصه زبانشناسی با نام «مرگ زبانها» شناخته میشود و در حوزه فرهنگ، اهل فن از آن به «فاجعه» یاد میکنند. برای اینکه توجه و حساسیت مخاطبان را به این موضوع برانگیزم، به بخشی از بیانیهای اشاره میکنم که در پایان همایش بینالمللی زبانشناسی کبک در سال ۱۹۹۲ صادر شد. شرکتکنندگان در این همایش تأکید کردند که: «از بین رفتن هر زبان، فقدانی جبرانناپذیر برای همه بشریت بهشمار میرود و وظیفه یونسکو است که به فوریت و با برنامهریزی، در برابر چنین وضعی از خود واکنش نشان دهد.» بنابراین، همانگونه که ملاحظه میفرمایید، معضل مرگ زبانها، ویژه جامعه زبانی ما نیست و مانند بسیاری دیگر از بحرانهای جهانی، مثل کاهش شدید منابع آب، افزایش دمای زمین، یا تخریب محیط زیست مسئلهای همهگیر و فرامرزی است و برخی از کشورها و نهادهای بینالمللی را به اقدامات عملی واداشته است. هماکنون در کشورهای مختلف مؤسسات گوناگونی عهدهدار رسیدگی به این موضوع هستند و توان مالی و علمی قابل توجهی را به موضوع حفظ زبانها و گویشهای بومی اختصاص دادهاند. برای مثال: اندکی بعد از بیانیهای که در بالا به آن اشاره کردم، یعنی در سال ۱۹۹۵، سه بنیاد بینالمللی، یکی در دانشگاه توکیوی ژاپن، دومی در انگلستان و دیگری در ایالات متحده، با تمرکز بر موضوع «زبانهای درخطر» تأسیس شدند و فعالیت خود را آغاز کردند؛ با توجه به اینکه هیچیک از دو زبان ژاپنی و انگلیسی در شمار زبانهای در خطر نیستند، میتوان دریافت که چنین بنیادهایی نگاهی جهانی به پدیده مرگ زبانها دارند و هر زبان را میراثی بشری میدانند، نه متعلق به یک قوم یا منطقه یا یک کشور.
ـ چه زبانهایی در خطر هستند؟ آیا ملاکهایی برای تعیین در خطر بودن یک زبان وجود دارد؟
در یک نگاه کلان، به جز چند زبان محدود، همه زبانهای جهان در خطر انقراض هستند؛ البته میزان در خطر بودن، مدرج است و همه زبانهای در خطر، به یک اندازه با معضل نابودی دستوپنجه نرم نمیکنند. در واقع، کارشناسان بینالمللی معتقدند که بهجز زبانهای انگلیسی، چینی، اسپانیایی، هندی، عربی، پرتغالی، فرانسوی، روسی، اندونزیایی و سواحیلی، بقیه زبانها را باید بر روی طیف مدرج زبانهای در خطر قرار داد و البته من دوست دارم که فارسی را هم به این فهرست مختصر بیفزایم.
ـ یعنی سواحیلی که شاید افراد زیادی هم به آن تکلم نمیکنند در گروه زبانهای در خطر قرار نیست، اما به فارسی در فهرست زبانهای پایدار اشاره نشده است؟
در اینجا همان ملاکهای در خطر بودن پیش میآید که در سؤال قبلیتان بهدرستی اشاره کردید. شاخصهای متعددی در دست است که بر مبنای آنها میتوان تعیین کرد که هر زبان تا چه اندازه در معرض نابودی قرار دارد که از جمله آنها میتوان به شمار گویشوران زبان، وضعیت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی اهل زبان، منزلت اجتماعی یک زبان در مقایسه با زبانهای مجاور یا زبانهای رایج در محیط، سهم گویشوران زبان در هرم قدرت، تصور و دیدگاه یک جامعه زبانی درباره زبان یا گویشی که بدان تکلم میکنند، میزان رواج زبان در رسانههای نوشتاری، شنیداری و دیداری، امکان آموزش و نوشتوخواند به زبان مورد نظر، و البته مجموعهای از شاخصهای زبانشناختی اشاره کرد. بهطور خاص سواحیلی، زبان اول فقط پنج میلیون نفر در آفریقا است، اما برای بیش از ۱۴۰ میلیون نفر زبان دوم یا در اصطلاح زبانشناسی، زبان میانجی بهشمار میرود که این موضوع جایگاه آن را مستحکم میکند. در واقع، دهها میلیون نفر در کشورهای مختلف آفریقایی هر روزه از رهگذر این زبان با دیگران ارتباط برقرار میکنند. خوشبختانه، وقتی از این منظر و با توجه به ملاکهایی که در بالا اشاره کردم، به زبان فارسی مینگریم، درمییابیم که خطر نابودی متوجه زبانما نیست، اما شوربختانه، خود فارسی معیار بسیاری از گویشهای رایج در سرزمینمان را ـ باز هم به دلیل همان معیارها ـ در سایه خود قرار داده است.
ـ پیش از آنکه به بحث زبانهای ایرانی بپردازیم، در مقیاس جهانی، وضعیت و تعداد زبانهای زنده و زبانها و گویشهای در خطر چگونه است؟
طبق معتبرترین آماری که میتوانم به آن استناد کنم، در آغاز سده بیستویکم، ۶۹۱۲ زبان زنده در دنیا وجود داشت و زبانشناسان پیشبینی میکنند که اگر روند ناخوشایند فعلی تداوم یابد، در پایان سده نخست از هزاره سوم، تنها نیمی از این زبانها زنده خواهند ماند. بسیاری از صاحبنظران معتقدند که در حوزه فرهنگ و اندیشه، این مهمترین فاجعه قرن حاضر است. باید توجه داشت که از میان این ۶ هزار زبان، حدود ۲۰۰ زبان کمتر از ۱۰ گویشور دارند (یعنی تقریباً به اندازه جمعیت یک خانواده بزرگ) و تعداد گویشوران حدود یکدهم زبانهای دنیا کمتر از ۱۰۰ نفر است! این آمار مردمشناختی را از این رو عرض کردم که بدانیم مرگ همه این زبانهای کمگویشور بسیار محتمل و اجتنابناپذیر است.
ـ تا آنجا که ما اطلاع داریم پدیده تغییر زبانی و تولد و مرگ زبانها همواره وجود داشته است. بنابراین، چه اتفاقی افتاده که تا این اندازه مسئله انقراض زبانی اهمیت یافته و با نام فاجعه از آن یاد میکنید؟
ـ در گذر تاریخ بشری، زبانهای بسیاری از میان رفته یا زاده شدهاند. اما هیچگاه در طول حیات آدمی با این حجم عظیم از انقراض زبانی مواجه نبودهایم. در واقع، ما هماکنون در مرحلهای از تاریخ آدمی ایستادهایم که در عرض کمتر از ۱۰۰ سال، بسیاری از داشتههای زبانی مان را در مقام نوع بشر، به آیندگان منتقل نخواهیم کرد. در عصری که ما در آن بهسر میبریم، میراث فرهنگی بسیاری از مردمان جهان، همراه با زبانشان نابود خواهد شد و بهدست نسلهای بعدی نخواهد رسید. به یاد داشته باشید که بسیاری از زبانهای جهان صورت نوشتاری ندارند و بنابراین، با نابودی هرکدام از چنین زبانهایی، هر آنچه زبان حامل آن است، دیر یا زود از میان خواهد رفت. از آن جمله می توان به شعر و ادبیات شفاهی، مثلها، روایتهای حکمتآمیز، دانش بومی، سنتها، باورها، آیینها و در یک کلام، میراث فرهنگی معنوی متعلق به آن جامعه زبانی اشاره کرد. به هر حال، همانگونه که عرض کردم، اگرچه تغییر زبانی پدیدهای معمول است، اما با روند کنونی، دیر و دور نیست که اغلب زبانهای بشری برای همیشه خاموش شوند. سؤال این است که آیا بهعنوان نسلی که در این دوره از حیات بشری زندگی میکنیم، حاضریم در برابر پرسش و سرزنش آیندگان، مسئولیت این انقراض بازگشتناپذیر را بپذیریم؟
ـ چه ویژگیای در این دوره سبب شده است که مرگ زبانها چنین شتاب چشمگیری بیابد؟
ـ روشنترین پاسخ، جهانیشدگی با همه مؤلفهها و پیامدهای خوب و ناخوب آن است. اجازه بدهید یک مثال بزنم؛ دولت هند در یک نهضت فراگیر ملی و با برنامهریزی ۶۰ ساله، کوشید تا زبان هندی را در مقام زبان ملی و معیار، تا دوردستترین روستاهای آن کشور رواج دهد. اینکه این برنامهریزی زبانی تا چه اندازه در این کشور پرجمعیت، با زبانها و گویشهای متعدد بومی، موفق بوده را نمیدانم، اما میدانم که شبکههای ماهوارهای روبرت مرداک همین هدف را بسیار موفقتر و سریعتر برآورده کردهاند که در نتیجه، بسیاری از گویشهای بومی رایج در سرزمین هند رفتهرفته رو به خاموشی رفتهاند. بد نیست یادآوری کنم که انقراض زبانها برای همگان نامطلوب نیست و مثلاً از منظر کسانی که به سیاره زمین به مثابه بازار اقتصادی بزرگی برای فروش محصولات خود مینگرند، حاکم شدن یک زبان واحد، با اندیشه و خلقوخو و رفتاری یکسان و قابل پیش بینی، بسیار آرمانی و خواستنی است. به هر حال، عصر جدید با همه ویژگیهایی که در آن و از آن سراغ داریم، مسبب خاموشی تعدادی از زبانها و در خطر قرار گرفتن شماری دیگر از زبانهاست. برای کسانی که مسئولیتی برعهده دارند و باید از خود واکنش بهنگام و اقدام مناسب در برابر این معضل نشان دهند، چرخه پرشتاب جهانی شدن، زمین و زمان را تنگ کرده است. اگر از حوادث ناگوار طبیعی و فجایعی مانند قومکشی صرف نظر کنیم، حداقل زمان برای خاموشی کامل یک زبان، یک نسل است؛ یعنی دوره حیات آخرین گویشور آن زبانی که در آستانه انقراض قرار گرفته است. یک نسل برای سیاستگذاری و برنامهریزی زبانی، اجرایی کردن برنامهها، برآوردن اهداف و نهایتاً تثبیت موقعیت زبانهای در خطر، چندان طولانی نخواهد بود؛ در واقع، یک نسل از آنچه در تقویم بهنظر میرسد، به ما نزدیکتر است!
ـ در این میان، وضعیت زبان و گویشهای ایرانی چگونه است؟
خوشبختانه، زبان فارسی به منزله میراث مشترک همه ایرانیان و در جایگاه زبان معیار و ملی، از وضعیت پایداری برخوردار است و توجه ویژهای به آن میشود؛ گو اینکه مثل هر زبان دیگری از آسیب در امان نیست، اما آسیب با در خطر بودن متفاوت است و این آسیب با حمایت و برنامه ریزی سازمانهای متولی در این خصوص میتواند برطرف شود.
ارسال نظر