یادداشت/ ماریه البرزی
تیر خلاص «جشن طلاق!» بر شقیقه «زندگی آرام»
سخن از جشن طلاق است که در کنار «سگ بازی، قبول کردن موش به فرزندی، عقد اخوت با گربه و برادری با سنجاب» از عجایب این روزها به شمار می رود!
به گزارش گلستان 24؛ ازدواج یعنی یک جنس مخالف که به طور غریزی هم حتی به او تمایل داری تنها و تنها برای تو شود و تمام عشق و علاقه اش را به تو ابراز کند، این مهم چند مقوله را در بر می گیرد اول اینکه احساس تنهایی از انسان گرفته می شود دوم اینکه نیاز به توجه و محبت را در آدمی ارضا می کند و سوم اینکه پاسخی حلال به غریزه جنسی می دهد.(این سه عیانی ترین زیرمجموعه های متصور است)
تا زمانی ازدواج با مختصاتی که گفته شد آرامش بخش و زمینه ای برای شکل گیری اجتماعی آرام به شمار می رود که همانطور که گفته شد "اگر و تنها اگر" دل هر مرد برای یک زن و دل هر زن برای یک مرد بتپد.
البته دین مبین اسلام ازدواج مجدد برای مردان را به شرط رضایت همسر پیشین حلال کرده است که آن نیز "ملزوماتی" دارد، به بیانی شیواتر خداوند هیچ خلایی در این ارتباط نگذاشته که مبادا دل زنی بشکند، دل شکسته زن برای خداوند تا آنجا خریدنی است که با طلاق عرش خداوند به لرزه در می آید پس بیراه نیست اگر خانواده(ازدواج زن و مرد) را منزلگاه خدا بر روی زمین بدانیم چرا که با جدایی این دو عرش و منزلگاه خدا متزلزل می شود.
دنیای امروز اما گویا با "فلسفه شادی" در جنگ است! دل شکسته سیری چند وقتی زنی برای جدایی از مردش جشن می گیرد! آری سخن از جشن طلاق است که در کنار «سگ بازی، قبول کردن موش به فرزندی، عقد اخوت با گربه و برادری با سنجاب» از عجایب این روزها به شمار می رود!
بیایید با هم این جشن را بررسی کنیم، اگر زنی که این کار را می کند از همسر سابق خود خیانت دیده که اسم این جشن را انتقام جویی باید گذاشت و همه می دانیم که حس انتقام حس خوشایندی نیست پس به شکل فلسفی با «جشن و شادی» در تضاد است.
از طرف دیگر اگر دوباره همان خیانت مرد را بررسی کنیم باید «اتفاقا و حتما» به چار تار موی زنان بدحجاب گیر بدهیم! به همان چیزی که برخی می گویند نباید به آن گیر داد! اگر نبود این بدحجابی ها تنوع طلبی مردان هم گریبان گیر زندگی های آرام دو نفره عاشقانه کسی نمی شد، از آنجاییکه معمولا جشن طلاق را زنانی می گیرند که بدحجاب به شمار می روند به یک زنجیره نامیمون بر میخوریم، زنجیره رخنه در زندگی دیگری که اگر هر فرد کلاه عدالت خود را قاضی کند درخواهد یافت این زنجیره تمامی نخواهد داشت، رخنه در زندگی دیگری هم که حس خوشایندی نیست و اساسا با «جشن و شادی» در تضاد است.
بیایید قبول کنیم طلاق گرفتن حتی از پست ترین انسان ها نیز جشن گرفتن ندارد، ازدواج با یک آدم پست یعنی یک اشتباه که هرگز نمی توان تصور کرد اشتباه کردن برای کسی خوشایند بوده باشد جبران اشتباه هم با جشن گرفتن بیشتر به یک تنبیه و فرار از واقعیت چرکین شبیه است که اگر امروز نه، فردا حتما سر باز خواهد کرد.
خداوند ازدواج را برای آرامش حلال کرده است، حتی در کشورهایی که مسلمان نیستند هم مردان و زنان دوست دارند کسی را که به او احساس عشق دارند تنها برای آنها بماند، هیچ مرد و زن کاملی وجود ندارند، مودت را چاشنی اختلاف هایمان کنیم و اگر راهی جز طلاق باقی نماند آن را به عنوان چیزی که به صلاح ماست بپذیریم و با جشن گرفتن این واقعه تلخ، تضاد نامبارکی را برای نسل بعدی به ارث نگذاریم. نسل های بعد از ما فرزندان ما هستند پس به آنها احترام بگذاریم.
نگارنده: ماریه البرزی
انتهای پیام/
ارسال نظر