یک روز زندگی در میان صحرانوردان ترکمن
به ترکمن صحرا که میرسی، دشت های وسیع و آسمانش به استقبالت میآیند.
نسیم صبحگاهش در آغوشت میگیرد و تو را به مهمانی قومی میبرد که سالها دل در گرو کوچ داشتهاند و امروز بند زمینند و مقیم و یکجانشین.
به گزارش گلستان 24، آنها اما هنوز خاطرات آن روزها را از یاد نبردهاند و همچنان یادگاری گرانبها از آن خاطرات خوش نزد خود نگه داشتهاند. روزگاری نه چندان دور، ترکمنها آلاچیق و اسباب زندگیشان را بار شتر میکردند؛ حیوانی که به خاطر خیر و برکتش آن را بزرگ و عزیر میدانند. شترهای یک کوهانه ترکمن صحرا به خاطر شیردهیشان معروف هستند و شیر شتر که ترکمنها به آن «دیه چال» میگویند، سرشار از آهن و کلسیم است و هنوز از نوشیدنیهای محبوب این قوم محسوب میشود.
این یادگار درشت هیکل دوره کوچ، عروسان قرمز پوش ترکمن را به خانه بخت برده است و مادران ترکمن برای گرامی داشتنش، نقش او را بر بافتههایشان بافتهاند. شتر برای ترکمنها پیام آور برکت و استقامت است. آنها هنوز از این یادگار به خوبی مراقبت میکنند و در مناطقی همچون گمیشان، بندر ترکمن، آق قلا، گنبد و مراوه تپه، به پرورش آنها مشغولند.
تا دوردست شترهایی را میبینیم که در سراسر دشت در حال چرا هستند. شتربانان، ما را از دور میبینند و دست تکان میدهند. اینجا، نزدیک مرز ترکمنستان در استان گلستان است و ساربانهای شتر، اهل روستای «قرنجیک پور امان» هستند؛ یعنی همان روستایی که مهمانشان هستیم. صبح زود وقتی در ۲۰ کیلومتری شمال گرگان به این روستا رسیدیم، نمیدانستیم که برای دیدن گلههای شتر هنوز باید یک ساعت و نیم دیگر به سمت مرز برویم. همان جا صبحانه را مهمان «کریم بردی بزونه» – یکی از اهالی مهربان روستا – شدیم. قدم به خانهاش که گذاشتیم، به رسم مهماننوازی، برایمان سفرهای پهن کردند و بساط چای را با نان محلی و پنیر، روبهراه کردند. صبحانه را که خوردیم، آمدیم به طرف اینجا،؛ یعنی چراگاه گلهاش. کریم، در تابستان شترها را در طویله خانهاش نگه میدارد، اما این روزها که زمستان است، شترهایش را به شتربانی سپرده تا آنها را برای چرا به دشتی دورتر از روستا ببرد.
زیر سقف کومهای در صحرا:
با کریم به طرف کومهای میرویم که وسط صحرا برپا شده است و در کنار کومه، دو اتاق کوچک از سنگ و سیمان است. بانوی میانسالی از کومه بیرون میآید و ما را به داخل کومه دعوت میکند. داخل کومه را برانداز میکنیم، اینجا همه جور امکانات یک زندگی عادی را میشود دید؛ اجاق گاز و بخاری و…تعجب میکنیم و کریم از نگاهمان میفهمد که باید توضیح بدهد. میخندد و میگوید اجداد ما ترکمنها، در قدیم کوچ نشین بودند و آلاچیق یا به زبان خودمان «اوی» را بار شترها میکردند و با خود این طرف و آن طرف میبردند. برای همین هنوز هم وسایل داخل کومههایمان کامل است.
آلاچیق ترکمنها در قدیم چوبی بود و سقفی کروی شکل داشت که با نمد پوشانده میشد. یعنی همان شکلی که امروزه کمابیش دیده میشود، اما نوع دیگری که بخصوص برای چوپانها برپا کردن و چیدنش راحتتر است، همین نوع است که سقفها را با چوب و آلاچیق را با پوشاندن نمد برپا میکنند و به آن «گُت تیکمه» میگویند. خوبی «گت تیکمه» این است که چوپان وقتی شب در آن میخوابد، همه صداهای اطراف را میتواند به راحتی بشنود و اگر خطری متوجه گله شد، زود از آن باخبر شود.
زبان ساربان:
از روزگاران بسیار دور، ترکمنها دامدار بودند و برای رسیدن به مراتع خوب باید از دشتها و صحراهایی که در آسیای میانه وجود دارد، عبور میکردند. وجود شتر برای آنها برای طی کردن این راه سخت، نعمتی بزرگ بوده است. به خاطر همین، خیر و برکتی که شتر برای ترکمنها داشته است و استفادههایی که به این قوم میرساند، آنها را عزیز میدانند. شترها برای این قوم، پیامآور نیکی و استقامت به شمار میروند.
در میانههای دشت، بوتههای «گز» غذای شترهاست. علاوه بر این، شترها از بوتهها و درختچههای صحرایی و کویری و حتی بوتههای شور و خاردار هم تغذیه میکنند. به شترها که نزدیک میشویم، صدای عجیبی از خودشان در میآورند و ما میهراسیم که به آنها دست بزنیم. کریم میگوید احساس غریبی کردهاند. به بچه شتری نزدیک میشود و موهایش را نوازش میکند و زیر لب میگوید: «هی کوشِک ناحیل سِن». معنیاش را که میپرسیم، میخندد و میگوید: «گفتم بچه شتر، چطوری؟». ترکمنها نامهای مختلفی برای شتر در سنین مختلف دارند و این شاید به خاطر اهمیتی باشد که این حیوان در زندگی ترکمنها داشته است.
«دیه» نامی است عمومی که به شترها داده میشود و در شهر و روستا شتر را به این اسم میشناسند، اما اسامی دیگر را شاید شهرنشینها ندانند. در زبان ترکمنی، بچه شتر یک ساله را «کوشِک» مینامند. این نام در میان ترکمنها، برای صدا کردن پسر بچهها جهت ابراز علاقه هم به کار میرود. شتر در این سن وسال، ضعیف است و از شیر مادر تغذیه میکند، اما کمی که بزرگتر شد، «اوشِک» نامیده میشود؛ بعداً کمی قد میکشد و کرکهای روی بدنش شروع به ریختن میکنند و موهایش رشد میکنند. آنگاه از شیر مادر بریده می شود و شروع به چریدن میکند. شتر چهار ساله «دِوِج» نام دارد. کرکهای دوج کاملاً ریخته است و کم کم به سن بلوغش که پنج سالگی است، نزدیک میشود. شترها را تا قبل از پنج سالگی به هیچ وجه ذبح نمیکنند.
رودررو با «آق مایا»:
در میان شترها، شتر سفیدی نظرمان را جلب میکند که بسیار زیبا و متین مشغول چریدن است. او را «آق مایا» صدا میزنند. در زبان ترکمنی، به شتر ماده «مایا» میگویند که نماد زیبایی و رعنایی است. ترکمنها برای ابراز علاقه به دخترشان، او را هم با اسم «مایا» صدا میزنند و گاه اگر اسم دختربچهای را ندانند، او را با این اسم مورد خطاب قرار میدهند. علاوه بر این، مایا اسمی است که روی دختران گذاشته میشود. شتر نر که «انِر» نام دارد، نماد شجاعت و قدرت است. از این اسم برای خطاب کردن نوجوانان و جوانان استفاده میشود. «آرناوا» هم نامی است که ترکمنها برای بزرگترین شتر گله به کار میبرند.
شگون شتر:
راهمان را در میانههای دشت ادامه میدهیم. «کریم» از ترکمنها میگوید و از گذشتهشان و از بزرگترین اتفاقی که در زندگی یک ترکمن میافتد؛ یعنی ازدواج. در قدیم، برای ازدواج مراسم مفصلی ترتیب داده میشد؛ سه روز و سه شب و گاه بیشتر. عروس قرمزپوش ترکمن را با کجاوه وشتر به خانه بخت میبردند و میگفتند: «کجا بانی چکما گا آق مایا گِرِگ»؛ یعنی عروس را باید با شتر سفید به خانه بخت برد. ترکمنها بردن عروس را با شتر سفید به خانه بخت، نشان سفیدبختی و خوشبختی میدانستند. برای همین است که این شتر میان گلهداران، بسیار طرفدار دارد، اما «آق مایا» در این مناطق کمتر یافت میشود و این روزها شتردارانی که این نوع شتر را در گله خود دارند، آن را برای عروسیها کرایه میدهند.
واقعیت این است که در منطقه ترکمن صحرا، حرفه کهنِ شترداری رو به نابودی است و هنوز هم به صورت سنتی انجام میشود و از صنایع جدید و تکنولوژی برای تبدیل شیر یا گوشت این حیوان خبری نیست. به همین علت، جوانترها دیگر کمتر سراغ شترداری میروند و خانوادهها نیز ترجیح میدهند به جای داشتن گلههای بزرگ، تنها برای تأمین مایحتاج خود، دو سه نفر شتر در حیاط خود نگه دارند. از میان رفتن این صنعت کهن در میان ترکمنها میتواند نسلی از شتران ایران را که شیری هستند و برخلاف شترهای نقاط دیگر کشور، قابلیت شیردهی فراوانی دارند، در خطر نابودی قرار دهد.
وقت شیر دوشی:
آفتاب کم کم غروب میکند. حالا وقت دوشیدن شیر است، در حالی که دوشیدن شیر شتر کمی سختتر از حیوانات دیگر است و این کار همیشه برعهده زنان بوده است. قبل از دوشیدن، بچه شتر در حالی که طنابی به دور گردنش آویزان است، شروع به خوردن شیر مادر میکند. در حال خوردن شیر، دو نفر طناب او را میکشند و از مادر جدایش میکنند تا زنی با سطل آویزان از دوشش برای دوشیدن شیر، شروع به نوازش جانور کند. او برایش آواز میخواند، آوازی که حاوی کلمات معناداری نیست، بلکه صداهای زمزمهگونهای است که مانند لالایی تکرار میشود تا حیوان آرام بگیرد و شیرش راحتتر دوشیده شود.
آفتاب آخرین نفسهایش را میکشد. همه خستهاند. شترها را هی میکنند و شترها نیز به سمت کومهای که حصاری ندارد، حرکت میکنند. اطراف این کومه مکانی است که شترها، زانوهایشان را برای خوابیدن خم میکنند. شتر مادر بر زمین صحرا زانو میزند و کوشک کوچک هم کنارش به خواب میرود.
ارسال نظر