مصاحبه با محمد طاهری شاعر جوان کردکوی.........به بهانه انتشار اولین مجموعه اشعارش

مصاحبه با محمد طاهری شاعر جوان کردکوی

 محمد طاهری شاعر جوان کردکوی

 

آخرِ قصّه یِ مجنون به خـــــــــــــــدا لیلا نیست...! با خودت این همه بیگـــــــــانه نشو ، می ترسم

 

سُفره ی عشق فریبست و شرابش زهـــــــری... گرمِ این سفره ی شاهانه نشو ، می تــــرسم

عارفانش همه دل خون شـــــــــــــــده و حیرانند...! بی سبب عارف و فرزانه نشو....! می تــــرسم

در کویری که نـــــــــــــــــدارد گل و ریحان ای دل خاکِ آن بی ثمرست....، دانه نشو می ترسـم

-----------------------------------------------------------------------------

روزنامه: آقای طاهری اهل کجا هستید؟ من در گرگان به دنیا آمدم، ولی در شناسنامه متولد بندرگزم، در کردکوی بزرگ شدم و اینجا زندگی می کنم. در ضمن مادرم هم اهل کردکوست.

روزنامه: متولد چه سالی هستید؟ 1368

روزنامه: در حال حاضر مشغول به چه کاری هستید؟ من همیشه علاقه زیادی به ادبیات داشتم، در عین حال به کشاورزی و دامپروری که در استان ومنطقه ما رواج بسیار زیادی دارد، علاقه مندم و در حال حاضر کارشناسی ارشد دامپروری دارم و در صنعت دام و طیور استان در حال فعالیتم. البته لازم است بگویم عضو فعال انجمن ادبی شهرستان کردکوی نیز هستم.

روزنامه: چه چیزی باعث شد که شما به سمت شعر بروید؟ مادربزرگ من شاعر بود و همیشه از خودش شعرهایی به زبان محلی (مازندرانی) می گفت و برایمان می خواند. پدربزرگم باسواد بود و خط بسیار زیبایی داشت. پدرم لیسانس متالوژی دارد، ولی علاقه اش ادبیات است و گاهی هم قلم می زند. عمو من شاعر توانمندی است، اما به دلیل منزویی بودن، شعرهایش در جایی مطرح نشده. به جرات می توانم بگویم که شاعر بزرگی ست. مادرم هم شاعر است، حتی بعضی از شعرهایش به کارهای من می چربد. بنده هم علاقه ذاتی شدید به اقیانوس ادبیات دارم، فکر می کنم این ها دلیل های خوبی باشد که من هم شاعر شده ام.

روزنامه: یادت هست اولین شعری را که گفتی کجا بوده و تحت تاثیر چه فضایی گفتی؟ اولین شعرم را در 8 سالگی گفتم، که در مورد کوچ مرغابی ها بود که شعرش را فراموش کرده ام. اما اولین شعرم به طور جدی شعری بود که برای روز معلم گفتم، دو بیت اولش این بود: قلم دادی به دستم ای معلم تو کردی شاد و مستم ای معلم کنم جان را فدایت ای معلم بریزم کل هستی را به پایت ای معلم

روزنامه: به طور جدی کی به عنوان یک شاعر مطرح شدی؟ من در دانشگاه منابع طبیعی گرگان درس خواندم. در دا نشگاه با دوستانی از نقاط مختلف کشور آشنا شدم که همه شاعرهای بسیار توانمندی بودند. دانشجوهایی که رشته مان کشاورزی بود ولی همه شاعر بودیم. انجمن بسیار قوی به نام شقایق داشتیم و نشریه ای به همین نام. نشریه ای که تا تیراژ 1000 نسخه هم چاپ شد و به سراسر دانشگاه های کشور ارسال می شد. هرسال چند جشنواره شعر با حضور شاعران نامی برگزار می کردیم که در سالن جایی برای سوزن انداختن نبود. کتابی هم با نام "چلچله ای در گلوی دانشگاه" از چهل شاعر دانشگاه آماده چاپ کردیم که به دلایلی اجازه چاپ نگرفت، اما روزی چاپ خواهد شد. در سال 1389 من به عنوان دبیر انجمن شقایق افتخار برگزاری چند شب شعر، از جمله شب شعر بزرگداشت حسین منزوی را با حضور استاد غلامرضا طریقی و چاپ دو سری نشریه شقایق با تیراژ 1000 نسخه را داشتم. در سال 1390 در جشنواره شعر آیینی دانشگاه گلستان به عنوان نفر دوم برگزیده شدم. در این جشنواره جناب استاد علی موسوی گرمارودی مرا شاعر آینده داری خواند، که انگیزه ای خوبی در من ایجاد کرد. از سال 90 هم تا به حال به عنوان عضو در انجمن ادبی گرگان و کردکوی مشغول به فعالیتم.

روزنامه: به طور خلاصه؛ شعر استان و شهر کردکوی را چگونه ارزیابی می کنید؟ نطفه گلستانی ها با ادبیات آمیخته شده است. اما در سال گذشته به دلیل تغییراتی که در فعالیت انجمن ادبی استان ایجاد شد، جلسات شعر گرگان دیگر گرمای سابق را ندارد. و یکسری رفاقت ها باعث شده تا فقط چند نفری به عنوان سران شعر مطرح باشند، که این کار به شعر استان صدمه شدیدی زده است. انجمن ادبی کردکوی نیز به دلیل برنامه ریزی های نادرست چندسالی درجا زده که به کمک تعدادی از شاعران معروف شهرستان و دوستانی زحمتکش در حال ترمیم آن هستیم و از تمام همشهری های عزیزم دعوت می کنم که عصر شعر سه شنبه ها ( اداره ارشاد شهرستان کردکوی) را از دست ندهند.

روزنامه: و کلام آخر؟ امیدوارم با مطالعه و شناخت راه درست زندگی، فرهنگ مردم کشور عزیزم زبانزد مردم جهان بشود، متشکرم.

 محمد طاهری شاعر جوان کردکوی

ارسال نظر

آخرین اخبار