مسلمانان مسلمانان مسلمانی زسرگیرید /که کفر ازشرم یار من مسلمان وار می آید!!
آفتاب گلستان بلندگوی امتی ها.
به گزارش گلستان ۲۴؛ حسین پایین محلی طی یادداشتی نوشت: همکلاسی قدیمی آقای کلانتری همیشه از سر بزرگواری وکوچک نوازی یک شماره از نشریه خود را در اختیار بنده جهت مطالعه محبت می نماید و یا فایل پی دی اف را می فرستد، چند بار به ایشان درباب مطالب مندرج در نشریه شان به گفتگو نشستیم. به خصوص برخی اخبار سیاسی و مقالات که از آقای کبیر و محمدی (تنهامدافع بنی صدر درمجلس) و برخی اعضای دیرین سازمان مجاهدین(منافقین) و به اصطلاح امتی ها(جریانی ملی گرایی منتسب به بازگان ومصدق)درج می شود. آقای کلانتری را به عنوان یک فرهنگی جانباز می شناسم که از سر دغدغه می نویسد و بارها تاکید داشته اصلاحات به معنای براندازی نیست(و حقیقتا اصلاحات واقعی هم بخشی از نظام است)اما آنچه شاهدش بودیم تبدیل نشریه آقای کلانتری به تریبون جریان معاند با اسلام ناب محمدی است که در انقلاب اسلامی تحقق یافت و تداوم آن در جمهوری اسلامی است؛ اگر چه کسی منکر ضعف ها و کمبودها نیست و این خود معلول عوامل بسیاری است که فرصتی مبسوط می طلبد و از مجال این قلم بیرون است.
آنچه مبرهن است این است که یقینا درفضای دوستانه و آزاد باید اندیشه ها طرح شوند و نقد گردند اما دو نکته در این باب وجود دارد، نکته اول حفظ اصول و رعایت خطوط قرمز و عدم عدول از چهار چوب ها. دوم عدالت و انصاف در گفتار و داوری. این نکاتی است که در برخی مطالب نوشته شده و مندرج در نشریه آفتاب گلستان می تواند مورد چند و چون قرار بگیرد. اینکه مدام در طبل حقوق بشر و جامعه مدنی و حزب گرایی و دموکراسی و پلورالیزم بکوبیم، اما دیگران را انحصار طلب و حکومت را بی منطق جلوه دهیم، به دنبال شکستن خطوط قرمز و در اصطلاح خروج از حاکمیت باشیم. آیا این بحران سازی نیست؟ آیا در همه جای جهان امنیت ملی همان معنایی را دارد که برخی در اینجا تصور می کنند؟!
علاقه نگارنده بیشتر در حوزه فلسفه (نقدمدرنیته)، و ادبیات (شعر) است، ولی به دلایل نامبرده ناپرهیزی کرد و چند سطری سیاهه ای نوشت؛ چرا که معتقد است باید جلوی تحریف تاریخ را گرفت. حتی درباب مطالب یک جانبه آقای کبیر در باب نظام و مرحوم منتظری مطالبی نوشته شد، اما به دلیل نامبرده_عدم علاقه به ورود به مسایل سیاسی_از ارسال آن به آقای کلانتری خودداری کرد، اما در اینجا مخاطب حقیر نشریه آفتاب گلستان و مدیریت این نشریه است که اگر می خواهد به عنوان یک اصلاحاتی در درون نظام شناخته شود از تخریب و سیاه نمایی و تبدیل شدن به رسانه اجاره ای_تعبیر رحم اجاره ای از خود اصلاح طلبان است_به توابین(منافقین سابق ) و لیبرال ها که امام فرمود بدتر از منافقین اند خود داری کند. به عنوان مثال در نوشتار آقای کبیر همواره یکسری کلید واژه هایی به کاربرده می شود (سلبی و ایجابی) که کاملا پیشداورانه است. مثلا حقوق بشر و جامعه مدنی و پلورالیزم و دموکراسی و.....اینها مفاهیمی است که اولا در خود غرب قرائت پذیر بوده، ثانیا از ابعاد گوناگون قابل نقد. مثلا نمی شود ما از پلورالیزم بگوییم_تکثرگرایی غربی دربستر سکولار شکل گرفته و ما پلورالیزم دینی نداریم. اصلا در دین پلورالیزم نداریم _و بعد از نسبی کردن حقیقت، باز ایت الله منتظری را مظهر حق بدانیم!!!! و دیگری را نفی.
یا مثلا مدام از رفراندوم بگوییم!در جمهوری اسلامی دوبار تاکنون رفراندوم شکل گرفته و انتخابات و حضور میلیونی مردم در راهپیمایی ها خود رفراندوم است. کلمه رفراندوم راحت است اما تحقق آن نیازمند طرح از طرف مجلس یا دولت و ضروت آن و بررسی حقوقی اند و بعد تصویب مجلس و تایید شورای نگهبان و تایید رهبری. جدای از اینکه رفراندوم در جمهوری اسلامی داشتیم درقانون نیز آمده و باید ضرورت آن توسط قانونگذار احساس شود و قانونی شود. اما اگر مراد از رفراندم تغییر نظام است کدام عاقل این کار رامی کند؟ و اگر مردم چون گذشته باز به جمهوری اسلامی رای دادند چه!؟
از آقای کلانتری تعجب می کنم که چگونه نامش در کنار امضا کنندگانی است که یا از فتنه گران ۸۸ بودند و یا سبقه تقابل با نظام در کارنامه آنان ثبت است؟ آنان در شما چه دیدند که هم جهت شدند و یا شما در آنها چه دیدید؟
پیشتر نیز نوشتارهایی از آقای کبیر خوانده شده بود که در آن وجه ایدلوژیک داشته و فاقد ارزش تئولوژیک و انتولوژیک بوده. مثل حمله به ارگان های حاکمیتی. جالب اینجاست ایشان در آن نوشتار در قامت یک ایده آل گرا درآمده بودند؛ درحالیکه لیبرالیسم مدعی واقعگرایی دارد و از جامعه سازی که سهل است از انسان سازی هم گریزان است(به معنای ایجابی نه سلبی و دیگر اینکه به خصوص که بحث کوچک سازی دولت هم عنوان شد)
آقای کبیر در آن نوشتار (ّّبذرعشق بکاریم)چنان به سیاه نمایی از جامعه پرداخته که گویی غرب بهشت برین بوده و یاجامعه زمان پهلوی گل وبلبل بوده و در جمهوری اسلامی به جهنم تبدیل شده و یا جامعه ما با توسعه نسبت ندارد و اگر بخشی دارای مسایل بیشتری است ریشه در عامل سیاسی و علی الخصوص حاکمیت جمهوری اسلامی دارد! درحالیکه عوامل تاریخی، جغرافیایی، آب و هوایی، انسانی و همینطور استبداد تاریخی و استعمار و ایضا غربزدگی نخبگان و به خصوص وجود نفوذ جریانی و شبکه نفود در ارکان مهم جمهوری اسلامی در به وجود آمدن مسایل و چالش های کنونی دخیل اند.
سخن به درازا کشید و قصد تطویل کلام نبود پیشاپیش اگر در کلام ما جسارتی رفت عذر خواهیم. در آخر به چندجمله بسنده می شود. اول اینکه تمام مشکلات سیاسی نیست و اگر باشد به نظام سیاسی برنمی گردد و بسیاری از علت ها خود معلول شرایط اند که علت هایشان را باید جدا بررسی کرد. دوم اینکه جمهوری اسلامی سیستم واحدی نیست، بلکه برعکس مجموعه ای از انقلابیونی که بعد از انقلاب یک سری خواستند اهداف انقلاب را دنبال کنند و براین راه رفتند(مثل امام راحل ،شهید بهشتی ومقام معظم رهبری)و عده ای با سیاست امپریالیسم سودای سازش داشتند و بر اقتصاد بازار تاکید کردند و این نابرابری ها و شکاف اجتماعی حاصل همان سیاست های سرمایه سالارانه عالیجناب سرخپوشی بود که روزگاری جریان اصلاحات او را" آقاسی"!نامیدند و بعد از انتخابات ۸۴ حقیقت خود را نشان داد و عقبه اپوزسیون سیاسی نیز در سال ۸۸ باحمایت خارجی به او در تحقق اهدافش مبنی بر تحمیل دیدگاه خود به نظام همراهی کردند و این خط را دنبال کرد تا در خبرگان رهبری به تغییر رهبری و شورایی کردن آن بپردازد و نتوانست و نهایتا در همان استخر فرح پهلوی که روزگاری او را طاغوت میدانست آنگونه غرق شد. العاقبه للمتقین.
ارسال نظر