سفره های حاشیه گرگان رنگ افطار ندیده است
ساکنین کوی محتشم چشم انتظار کمکهای مردمی
ساکنین محله فقیر نشین کوی محتشم گرگان نیازمند رسیدگی و توجه ویژه از سوی مسئولان و سازمان های مردم نهاد هستند چرا که با شروع ماه رمضان سفره بسیاری از این خانه ها رنگ افطاری ندیده است.
حدود یک سال پیش بود برای بررسی وضعیت آسیبهای اجتماعی در محلات فقیرنشین شهر گرگان بازدیدی میدانی از کوی محتشم انجام داد و به بررسی وضعیت چند خانواده نیازمند پرداخت. بعد از موج به راه افتاده در گروههای تلگرامی و اینستگرام تشکلهای مردمنهاد به کمک این خانوادهها شتافتند و نه بهطور کامل اما تا حدودی باری از مشکلات آنها برداشته شد. شهرداری هم بهزعم خودش در کوچههای پرفرازونشیب این محله را که رفت آمد در آنها بهسختی انجام میشد پله ساخت. حالا کمی ظاهر محله بهتر شده است اما باطن آن هنوز جای کار فراوان دارد.
بهرسم عادت، حسین شهریاری شورایار محله به استقبالم میآید.
بعد از توضیحاتی مقدماتی به سراغ بانویی میرویم که با دو فرزندش در خانه ورثهای بازمانده از پدرش زندگی میکند. زنگ در را میزنیم و مدت کمی بعد پسربچهای حدوداً ۱۲ ساله در را به روی ما میگشاید. خانم مهدوی با خوشرویی پذیرای ما میشود. با نگاهی اجمالی به خانه متوجه میشویم حدود ۵۰ سالی از عمر خانه میگذرد. در نگاه اول تعدادی از وسایل خانه لوکس به نظر میرسد که نشاندهنده این است روزگاری نهچندان دور صاحب این خانه فعلی زندگی خوبی داشته است.
همسر خانم مهدوی صاحبخانه، بیش از ۶ سال است که به دلیل بدهکاری مالی در زندان به سر میبرد و خانم مهدوی به همراه دو فرزندش با یارانه و مستمری اندک از سوی اداره زندانها روزگار خود را سر میکنند.
خطر باز شدن زمین و بلعیده شدن خانه به کام چاه فاضلاب
مشکل عمدهای که خانم مهدوی را مجبور کرده تا دست نیاز بهسوی معتمد محله دراز کند وضعیت نابه سامان خانهای است که در آن زندگی میکند. به سمت آشپزخانه میرود و موکت پهنشده در آشپزخانه را بلند میکند. فضایی دایرهای شکل پرشده با سنگ ریزههای گراویل از زیر موکت خودنمایی میکند. برایمان توضیح میدهد این فضای دایرهای شکل دهنه یک چاه با عمق هشت متر است.
چند روز پیش که بچهها مدرسه بودند مشغول تماشای تلویزیون بودم که ناگهان صدای مهیب ریزش چیزی به گوشم رسید، به داخل آشپزخانه رفتم و دیدم دهنه چاه بازشده و قسمتی از کف آشپزخانه به درون چاه ریزش کرده است
خانم مهدوی تعریف میکند: چند روز پیش که بچهها مدرسه بودند مشغول تماشای تلویزیون بودم که ناگهان صدای مهیب ریزش چیزی به گوشم رسید. به داخل آشپزخانه رفتم و دیدم دهنه چاه بازشده و قسمتی از کف آشپزخانه به درون چاه ریزش کرده است.
وی با استرس صحنه ریزش، هجوم میلیونها سوسک از درون چاه به آشپزخانه و نحوه کمک خواهی از همسایهها را برایمان تشریح میکند. هنوز هم ترس آن روز در چهرهاش هویداست. میگوید نمیدانم اگر موقع ریزش این چاه من در آشپزخانه بودم چه بلایی بر سرم میآمد.
خانم مهدوی میگوید با کمک برخی از همسایهها دهنه چاه را بستم اما چون این کار حرفهای انجامنشده است وقتی در آشپزخانه رفتوآمد میکنیم احساس میکنیم زمین زیر پایمان نشست میکند. بعد تکه چوبی را برمیدارد و بهجای جای سرامیکهای کف آشپزخانه میزند، راست هم میگوید صدای بلند شده از ضربهها نشان از خالی شدن کف زیرین آشپزخانه و خطر بزرگ باز شدن زمین و ریزش کف خانه را حکایت میکند.
خانم مهدوی ادامه میدهد: من و فرزندانم روزها را با ترس و استرس ریزش دوباره چاه در خانه سر میکنیم و شبها از ترس ریزش سقف خانه روی سرمان خوابمان نمیبرد چراکه بیش از ۵۰ سال از عمر این خانه میگذرد و هرآن ممکن است سقف خانه هم ریزش کند.
از خانم مهدوی میپرسم آیا تحت پوشش کمیته امداد و یا بهزیستی قرارگرفته است یا خیر، در پاسخ به سؤالم میگوید مراجعاتی به این سازمانها داشتهام اما به من گفتهاند چون همسر دارم نمیتوانم از خدمات آنها استفاده کنم و یا با بازدید از خانهام چون تعدادی از وسایل خانهام را خوب دیدهاند گفتند خدماتشان به من تعلق نمیگیرد.
وی بابیان اینکه این وسایل متعلق به زمانی است که همسرم بر سرکار میرفت و ما زندگی خوبی داشتیم اما از روزی که به زندان افتاده وضعیت زندگی ما بهشدت دچار بحران شد، ادامه میدهد: من و فرزندانم قانع هستیم و خرج خوردوخوراکمان را با یارانه تنظیم میکنیم اما واقعاً توانایی تعمیر این خانه را ندارم چراکه اگر این خانه ورثهای نباشد من جای دیگری برای ماندن و یا اجاره کردن ندارم.
متوجه میشوم خانم مهدوی برای گفتن مطالبی جلوی فرزندانش معذب است. از دو فرزندش میخواهم به اتاقی بروند تا با مادرشان بهراحتی صحبت کنم. سردرد و دل خانم مهدوی باز میشود میگوید به همسرش رأی بازخورده تا بتواند باکار کردن بدهکاری خود را بپردازد؛ اما همسرش نهتنها بر سرکار نمیرود بلکه خانواده را هم رها کرده و به دنبال زندگی خود رفته است.
طلاق، از حرف مردم می ترسم
وی میگوید بارها مشاوره رفتهام و تمام مشاورهها با شنیدن جزئیات زندگی و وضعیت همسرم یکراه را جلوی پای من گذاشتهاند و آنهم طلاق است؛ اما من از ترس حرف مردم ترجیح میدهم نام این همسر بر سرم بماند و به خاطر فرزندانم این شرایط را تحملکنم.
از خانم مهدوی خداحافظی میکنم و همراه با معتمد محله به سراغ یک خانواده دیگر در کوی محتشم میرویم. خانواده ۶ نفره آقای خیرخواه در دو اتاق کوچک زندگی خود را میگذرانند. فرزند بزرگ خانواده بعد از حادثهای که برایش رخ میدهد و در پایش بهطور کامل پلاتین میگذارند توانایی کار کردن را از دست میدهد، حالا علاوه بر اینکه بر سرکار نمیرود مهریه ۲۵۰ سکهای همسرش را هم باید پرداخت کند.
پدر خانواده به همراه یکی از فرزندانش شاگرد کبابی هستند و به شکل نیمهوقت کار میکنند تا خرج خانه را تأمین کنند. سرکی به درون اتاق ها می کشم، سقف اتاق ها به شدن نم زده است، برای اینکه از ریزش گچ سقف اتاق جلوگیری کنند تکه های کاغذ، روزنامه و کارتن را به سقف اتاق چسبانده اند. در تمام طول بازدید چنددقیقهای ما پدر خانواده با شانههایی افتاده و چهرهای شرمگین گوشهای ایستاده است. نگاه دوخته به زمینش و شرم از گفتن مشکلاتی که در زندگی دارد فضای سنگینی را به وجود آورده است. آنقدر سنگین که تاب دیدن چهره شرمنده این پدر را ندارم و ترجیح میدهم خانه را ترک و مشکلاتشان را از زبان معتمد محله بشنوم.
مشکل اصلی ساکنین محتشم معیشت است
شهریاری مهمترین مشکل فعلی بیشتر خانوادههای کوی محتشم را مشکل معیشتی میداند و میگوید: پشت دربهای بسیاری از این منازلی که میبینید فقر حاکم است اما چون ساکنین این خانهها مانند آقای خیرخواه خانوادههای آبروداری هستند از ترس آبرویشان باسیلی صورت خود را سرخ نگه میدارند و دوست ندارند کسی از وضعیتشان مطلع شوند.
معتمد محله ادامه میدهد: بااینکه در بسیاری از این خانهها سفرهای پهن نمیشود هرگاه میخواهیم سبد غذایی توزیع کنیم از ما میخواهند درب منزلشان نبریم بلکه آدرس دهیم تا خودشان برای تحویل گرفتن اقدام کنند.
شهریاری میگوید: نامهای تهیهشده و در اختیار کمیته امداد گذاشتهشده است، در این نامه از کمیته امداد خواستهشده تا به افرادی که شرایط حادی دارند مساعدت ویژهای شود.
وی بابیان اینکه کمیته امداد کمکهای خوبی به مردم نیازمند این منطقه ارائه داده است، ادامه میدهد: ما هرگاه برای مشکلات مردم این منطقه از کمیته امداد کمک خواستیم این نهاد تا حد توان و بودجهای که داشت به ما کمک کرد.
شهریاری میگوید: خیلی از خانوادههای این منطقه از شروع ماه مبارک رمضان سفرههایشان پهن نشده و خیلیها باورشان نمیشود فقر این منطقه در این حد باشد اما وقتی به این مسئله ورود میکنند به عمق فاجعه پی میبرند.
ماه، ماه پر خیر و برکت رمضان است، ماهی که روزه می گیریم و آب غذا را بر خود حرام می کنیم تا برای مدتی حال و روز نیازمندان و مستمندان را درک کنیم. کوی محتشم هنوز هم نیازمند نگاه مهربان تشکل های مردم نهاد است.
منبع : مهر
ارسال نظر