می گویند معلولیت محدودیت نیست اما هست!!
نخبه نابینای گلستانی با بیان اینکه رتبه ۳۶ کنکور سراسری در رشته زبان و ادبیات انگلیسی را داشت، گفت: علیرغم توانمندی ها، مسئولان هنوز نتوانسته اند راهی برای جذب معلولان توانمند بیابند.
به گزارش گلستان 24 ، به نقل از رادکانا؛ می گویند معلولیت محدودیت نیست اما هست ولی پشتکار و همت تمام نشدنی برخی معلولان باعث شده تا سایه محدودیت از سر آنها نقش بر بندد و محدودیت های سخت و نفس گیر را نبینند اما دلیل نمی شود چون آنها مصمم و با اراده هستند ما هم آنها را نبینیم و فکر کنیم اوضاع شان گل و بلبل است.
به سراغ یکی از نابینایان نخبه و توانمند استان گلستان در شهرستان کردکوی در غرب استان آمده ایم تا از نزدیک حال و هوای این روزهای او را به گفت و گو بنشینیم.
متن این گفتگو بدین شرح است:
لطفا خودتان را معرفی کنید ؟
مرتضی مصدق کردمحله متولد دوم اردیبهشت سال 1355 شهرستان کردکوی استان گلستان هستم .
از دوران کودکی و تحصیلی خودتان بگویید؟
شروع تحصیلاتم در سال 1362 بود که کلاس اول ابتدایی در شهر گرگان رفتم اما به دلیل عدم امکانات به مدرسه شهید محبی منطقه آریاشهر تهران رفتم و بقیه دوران تحصیلاتم را آنجا گذراندم تا اینکه از همان مدرسه دیپلم گرفتم و سپس در کنکور شرکت کردم و رتبه 36 کنکور سراسری در رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه تهران پذیرفته شدم و موفق شدم در سال 78 با مدرک لیسانس فارغ التحصیل شوم .
چه شد که این رشته تحصیلی را انتخاب کردید با توجه به وضعیت نابینایی تون ؟
من علاقه ای خاص به زبان داشتم و در زمان دبیرستان زبان عربی را هم خیلی راحت و زود یاد گرفتم . در همان زمان چند تا همکلاسی از کردستان داشتم و از این فرصت استفاده کردم و این همنشینی باعث شد تا خیلی زود زبان کردی را هم یاد بگیرم . زبان انگلیسی هم که علاقه و رشته اصلی من بود و در کل همزمان به سه زبان در آن دوران مسلط بودم و همزمان بصورت پراکنده تدریس هم می کردم.
در سال 84 با کامپیوتر آشنا شدم و تصمیم گرفتم در این زمینه هم حرفی برای گفتن داشته باشم لذا رفتم و ICDL را یاد گرفتم و به آفیس، ویندوز و طراحی و برنامه نویسی و طراحی سایت با توجه به اشرافیتم به زبان انگلیسی خیلی زود مسلط شدم .
با توجه به اینکه شما نابینا هستید، کامپیوتر های شما با بقیه فرق می کند ؟
نه، کامیپوتر های ما با شما فرقی ندارد و کاملا عادی است و من همان سیستمی می خرم که شما می خرید فقط ما روی سیستم خودمان نرم افزار صفحه خوان نصب کردیم و البته همین نرم افزار روی گوشی همراه هم جواب می دهد. این نرم افزار در اینترنت هست و می توان رایگان آن را دانلود کرد.
شنیدیم که رانندگی هم می کنید ؟
یک بحث رانندگی در اروپا به صورت نصفه و نیمه مطرح شده و من آن را اینجا پیاده کردم. به این صورت که فرد نابینا پشت فرمان نشسته و کلاچ، ترمز و گاز زیر پای او هست و فرد دیگری که می بیند در سمت شاگرد نشسته و هدایت فرمان را در دست دارد و بعد از اینکه ماشین راه می افتد کاملا هماهنگ عمل می کنیم، یعنی وقتی به پیچ رسیده یا می خواهیم دور بزنیم به محض اینکه بغل دستی می گوید به پیچ نزدیک می شویم سرعت کمتر شده و با هدایت آن فرد به کارمان ادامه می دهیم.
این کار را با ماشین پاترول در شهرک طاووسیه کرج یاد گرفتم. در آن زمان من که نابینا بودم از یک جانباز قطع نخاعی که قدرت دید داشت خواستم که مشترکا و نمایشی رانندگی کنیم، در واقع من نخاع اون بودم و او چشم من و در حیاط دانشکده زبانهای خارجی این کار را انجام دادیم و با استقبال و تشویق بچه ها قرار گرفتیم و این نوآوری بود که انجام دادیم .
نابینایی شما از کی بوده است ؟
نابینایی ما مادرزادی و ژنتیکی و علتش هم ازدواج فامیلی والدینم بوده است. پدر و مادر من دایی دختر و پسر عمه هستند. اگر آمار نابیناها را در نظر بگیریم 70 درصد آنها بخاطر ازدواج فامیلی بوده است .
معلولیت و نابینایی هیچ محدودیتی برای شما نداشته است ؟
صددرصد داشته و در جهان سوم و کشور ما این محدودیت بیشتر خودش را نشان می دهد اما ما تسلیم نشدیم و تا آنجایی که توانستیم با محدودیت ها جنگیدیم، در کشور ما برای جوان بینا و سالم شغل نیست چه اینکه برسد به ما که نابینا و معلول هستیم و این موارد سختی های ما را چند برابر کرده است .
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟ آیا مسئولین توانستند برای شما شغلی ایجاد کنند؟ آیا قانون 3 درصد بکارگیری معلولین در مورد شما اجرا شده است؟
در حال حاضر مشغول به کاری نیستم، در واقع داستان شغل من را باید جداگانه مطرح کنید چون خودش مثنوی هفتاد من است، در سال 79 از دانشگاه فارغ التحصیل شدم و بلافاصله دنبال کار رفتم اما گیر نیامد و فقط توانستم چند تا شاگرد خصوصی داشته باشم اما این کار درآمد ثابت ندارد و همیشگی نیست.
به حرف گفتند که ادارات از سهمیه جذب خودشان می توانند 3 درصد از معلولین استفاده کنند اما هر جا رفتم اعم از صدا و سیما، بهزیستی و… به درب بسته خوردیم. دیدیم این وضع نمی شود به شهر خودمان کردکوی برگشتم گفتم شاید در شهر خودمان کاری باشد و ما را می شناسند اما اتفاقی نیفتاد .
در دولت قبلی به استانداری گلستان مراجعه کردم و شرایط و توانمندیهای خودم را توضیح دادم، گفتند بشین پشت کامپیوتر و وقتی توانایی ام را در زمینه کامپیوتر دیدند گفتند از فردا بیا سر کار، فردا که رفتم فردی که حسابدار آنجا بود گفت ببین من خودم توی راهرو هستم و خلاصه گفت که سر کاریه و من هم دیگر نرفتم.
یک بار هم پیش آقای باقری رئیس بهزیستی گرگان رفتم و مرا به اداره بهزیستی کردکوی معرفی کرد، آن موقع یک مسئول خوبی در بهزیستی کردکوی بود که بعد از دیدن وضعیت علمی و نخبگی من در زمینه کامپیوتر اعلام نیاز کرد و من هم مشغول بکار شدم.
در این مدت توانستم با تحول در سیستم اداری و استفاده از نرم افزار توانخواهان که در تهران یاد گرفتم، لیست مدد جوها که قبلا دستی و کاغذی نوشته می شد را الکترونیکی کنم و اقدامات خوبی شد اما بعد از شش ماه کار کردن جابجایی هایی صورت گرفت و عدم نیاز ما را اعلام کردند. خلاصه بعد از آن هر چی گشتیم کاری پیدا نکردیم.
نهایتا چکار کردید ؟
چند نفری از طرف ادارات و رسانه ها چند باری اینجا آمدند و بحث های نخبگی، نابغه بودن و شخصیت ماندگار شهر کردکوی و… را پیش کشیدند و به من گفتند حرفت چیه؟ من هم مشکل بیمه و شغل و… را گفتم و دقیقا شرح دادم. بهزیستی و مسئولین هم هیچ کاری برای من نکردند و اگر در این مدت دستم پیش کسی دراز نشد به دلیل توانایی شخصی خودم در برگزاری کلاس های خصوصی بوده است .
البته در سال 2014 شش ماهی هم برای ترجمه در یک شرکت وابسته به حزب اتحادیه میهنی به کردستان عراق رفتم و آنجا وقتی توانایی های مرا دیدند می گفتند تو باید در وزارت خارجه یا شرکت نفت کار کنی اما آنجا هم با ورود داعش به عراق فضا به هم ریخت و یک سری اختلافات هم بین خودشان پیش آمد و در پی انفجارهای بمب و تشدید روابط با بغداد به ما محترمانه گفتند که شهر را ترک کنید و به کشور خود بروید.
چه توصیه ای دارید به دوستانی که شرایط شما را دارند ؟
توصیه ها را خودشان می دانند ، همان تسلیم نشدن ، مبارزه و درس خوندن ، در واقع یک نابینا باید از خانه نشینی پرهیز کند ، بیرون بیاید و با جامعه باشد و بجوشد و مشکلات هم زیاده ولی باید بجنگد . البته نابینایانی داریم که شغل هایی چون تلفنچی دارند اما بنده با این همه توانمندی علمی که نمی توان تلفنچی شوم و اگر قرار بود این کار را بکنم چرا رفتم این همه درس خواندم .
آیا در شهر کردکوی مکان خاصی برای ارائه خدمات به نابینایان وجود دارد ؟
کردکوی مکان خاصی برای ارائه خدمات به نابینایان ندارد، در واقع دو نهاد هستند که باید خدمات بدهند: بهزیستی و سازمان استثنایی که در آموزش و پرورش است، اینجا بگویم که من یک بار در آزمون معلمی نیز شرکت کردم و فقط دو نفر شرکت کننده آقا و یک خانم بودیم و برای مصاحبه از من هیچی نپرسیدند و توانمندی های من در مقابل آن خانم خیلی زیاد بود اما دیدیم که اون خانم انتخاب شد.
آیا مبلمان شهری کردکوی متناسب است با نابینایان ؟
کردکوی که هیچ تهران هم نتوانسته چنین مبلمان شهری ایجاد کند البته در این زمینه اصفهان خوب توانسته پیش برود .
نقش همسر شما با وضعیتی که شما دارید چگونه بود ؟
توی این 10 سال فقط این هسمرم بوده که در کنارم غمخوار من بوده و وقتی قراردادم تمدید نشد به من گفت اشکال ندارد، نشد که نشد زندگی ادامه دارد، علیرغم اینکه در طول زندگی و در خیلی کارها شانس نداشتیم اما در ازدواج شانس داشتیم و همسر خوبی گیر ما آمد.
چه پیشنهادی به مسئولین دارید؟
آن چیزی که به نابینا فشار می آورد کمبود امکانات و بعد کمبود شغل یعنی مدیران باید به حق سه درصدی اشتغال معلولین عمل کنند و حداقل نابینای توانمند را جذب کنند. باید امکانات عمومی نابینایان را اضافه کنند ، بماند که در نرم افزار های لازم همین صفحه خوان فارسی مشکل داریم و این را هم اضافه کنم کمبود شغل و عدم جذب نابینایان توانمند در گلستان بدتر است .
حرف آخر شما ؟
به مسئولین که حرفمو زدم؛ بیکاریم و هیچ کاری نکردند. حرفی برای همنوعان خودم دارم .
همنوعان ما متاسفانه یک ضعفی دارند، وقتی تریبونی گیر می آورند حقایق را نمی گویند. یکی از دوستان ما در شبکه تلویزیون مهمان بود و شروع کرد به اینکه اوضاع گل و بلبل و است و… من در سایت نوشتم واقعا اینجوریه، چرا میکروفون دستت بود واقعیتها را نگفتی.
توصیه می کنم به دوستانم حتی در یک سایت کوچک واقعا راستی ها و حقیقت ها رو بگویند. بگویند امکانات صفر است و شغل نداریم، بخاطر خوشایند آن رسانه یا مسئول چیزایی نگویند که واقعیت ندارد.
ارسال نظر