مادر شهید نوچمنی:
«حجتالله» به شهادتش آگاه بود/ پسرم امانتی بود که خدا هدیه داد
مادر شهید نوچمنی با بیان اینکه پسرش امانت خدا پیش او بود، گفت: حجت الله در آخرین تماس خود خبرداد که شهید می شود.
به گزارش گلستان24؛فائزه نوچمنی: زمانی که خبر ناامنی و صدای گروههای تروریستی در دنیا بلند شد شهید حجتالله نوچمنی هم احساس تکلیف کرد و همچون دیگر همرزمان خود از فرزند، همسر و خانواده خود گذشت تا از حرم عقیله بنیهاشم دفاع کند.
چند روزی از تحویل سال ۹۷ میگذشت که گلستان نخستین شهید سال جدید را تقدیم انقلاب کرد و حجتالله بهعنوان هفدهمین شهید مدافع حرم استان گلستان افتخاری دیگر برای اهالی دیار خود به ارمغان آورد.
حال ۴۰ روز از شهادت این شهید والامقام میگذرد و به همین مناسبت تحریریه خبرگزاری مهر به دیدار مادر شهید رفت و با او به گفتگو پرداخت.
تاجی باصری که ۷۴ سال سن دارد گفت: وجود داعش در منطقه آرامش را از حجتالله گرفته بود و برای از بین بردن آنها آرام و قرار نداشت.
وی افزود: پسرم قبل از اینکه به سوریه اعزام شود چند باری برای مبارزه با گروههای تکفیری و داعشی به عراق رفت.
مادر شهید نوچمنی یادآور شد: حجتالله قبل از اینکه عازم سوریه شود به دیدنم آمد؛ زمانی که رسید ساعت پنج عصر بود، بعد از آغوش گرفتن و احوالپرسی پسازآن شروع به نمازخواندن کرد. بعد از اتمام نماز به سمتم آمد، بوسهای بر پیشانیام زد و مبلغ ۷۰ هزار تومان به مناسبت روز مادر به من هدیه داد.
باصری افزود: همان شب به من گفت که برای جنگ با گروهای تکفیری عازم سوریه است و تصمیم دارد برای جنگ با داعش به آنجا برود. برای اینکه به حجتالله قوت قلب بدهم از تصمیمی که گرفته بود با لبخند استقبال کردم و برایش دعای خیر کردم.
وی ادامه داد: این نخستین باری بود که حجتالله برای مبارزه با گروههای تکفیری و داعش به سوریه میرفت، پسرم قبل از اینکه ایران را ترک کند تماس گرفت و گفت آماده حرکت است. او گفت که از این به بعد شما نمیتوانید تماس بگیرد و باید منتظر تماس من باشید، اما تا چند روزی خبری از او نداشتم.
«حجتالله» به شهادتش آگاه بود
مادر شهید نوچمنی گفت: بعد از چند وقت بی خبری تماس گرفت و من هم گفتم که بی قرار او هستم، از او خواستم هرچه زودتر برگردد اما گفت فعلا نمیتواند، چند روز بعد دوباره تماس گرفت و اعلام کرد اگر طی دو یا سه روز آینده تماس نگرفتم بدانید شهید شدم.حجت الله تماس گرفت و اعلام کرد اگر طی دو یا سه روز آینده تماس نگرفتم بدانید شهید شدم
مادر که با شنیدن این جمله خود را آماده شهادت فرزندش کرده بود اما همچنان منتظر شنیدن صدای حجتالله بود تا بار دیگر با گرمای صدای فرزند نور امید در دلش روشن شود.
وی ادامه میدهد: روزی که خبر شهادت پسرم را دادند، من برای عیادت یکی از بستگان منزل را ترک کرده بودم، کمی نگذشت پسر بزرگ من که دبیر قرآن است تماس گرفت و گفت مادر هرچه سریعتر به خانه برگرد، با این جمله دلهره عجیبی گرفتم و با خودم گفتم حجتالله من شهید شد.
مادر شهید نوچمنی گفت: زمانی که به خانه رسیدم پرسیدم حجتالله من شهید شده؛ پسرم من را در آغوش گرفت و گفت مادر آرامش خود را حفظ کن، حجتالله با شهادت خود افتخار بزرگی را برای همه ما به ارمغان آورد. همانجا سجده شکر را بهجای آوردم و در پاسخ به صحبت پسرم گفتم، مادر، حجتالله امانتی بود که خدا به ما هدیه داد و اکنون از ما گرفت.
باصری ادامه داد: طی هماهنگیهایی که از قبل صورت گرفت من به همراه فرزندانم برای دیدار آخر به معراج شهدا گرگان رفتم، جسد کامل بود اما دستهایش از بدن جداشده بود.
«حجتالله» طبق وصیت در زادگاهش به خاک سپرده شد
مادر شهید نوچمنی اظهار کرد: برای آخرین بار بود که پسرم را از نزدیک میدیدم اما این دیدن تفاوت بسیاری از هر زمان دیگری داشت. برای نوازش دستم را به سمت پاهایش بردم که آرام به من اعلام کردند به بدن شهید دست نزنید چراکه در اثر شدت انفجار ممکن است برای جسد مشکلی پیش آید. فردای آن روز، طبق وصیت حجتالله در امامزاده روشنآباد گرگان نزدیک زادگاهش به خاک سپرده شد.
مادر شهید گفت: با توجه به اینکه وی ساکن تهران بود مراسم هفتم شهید را در تهران برگزار کردیم، شبی که رسیدم، شهید به خوابم آمد و همانجا بود به او گفتم اهالی گرگان خصوصاً روستای نوچمن برای برگزاری مراسم سنگ تمام گذاشتند و او در جواب به من گفت آگاهم مادر.
شهید حجتالله نوچمنی متولد ۱۵ شهریور سال ۵۷ و دارای یک دختر سه ماه و یک پسر ۶ ساله است. او ۲۱ فروردین ۹۷ در حمله جنگندههای رژیم صهیونیستی به پایگاه هوایی حمص سوریه شهید شد.
ارسال نظر