پدرم از دست قضات با تویوتا به فرمانداری گرگان پناه برد / بازگشت اراضی ناهارخوران یکی از صریح ترین احکام سالهای گذشته بود / یادبود جنگلبانان در این زمین نصب شود
بعد از ایستادگی این جنگلبان شجاع مقابل قضات حکم بازداشت جنگلبان متخلف را صادر و این جنگلبان برای جلوگیری از بازداشت ، در آن روز با تویوتای سبز به فرمانداری شهر پناه برد و از آن روز بود که هر روز احضاریه پشت احضاریه و دادگاه هایی که می بایست شرکت می کرد .
به گزارش گلستان ۲۴؛ به نقل از گلستان ما ؛ احسان مهاجر فرزند مرحوم حسن مهاجر جنگلبان شجاعی است که سال 72 مقابل قضات متخلف شهر گرگان ایستاد ، روایت زیر حکایت از ظلمی سی ساله به طبیعت و جنگلبانان شجاعی دارد که جلوی زیاده خواهی ها ایستادند :
خبر حکم دیوان عالی کشور درباره غیرقانونی بودن واگذاری دوهکتار از اراضی جنگلی در ناحیه اراضی در قسمت اعیانی نشین شهرگرگان به 45 نفر از قضات دادگستری بعد از سی سال ،در میان انبوه اخبار نا امیدکننده این روزها ،خبرخوبی برای جامعه جنگلبانی بود .
خبری که می تواند نشان از جدیت و اصلاح روش برخورد در سیستم قضایی با افرادی باشد که اره موتور هایشان سالهاست جنگلهای ایران را می بلعد و تبدیل به ساختمان هایی بی قواره ای در حاشیه اندک جنگلهای باقیمانده ایران می کند که زود کلنگی می شوند وخرابه هایشان آسیب مضاعفی به ریه جنگل های ایران وارد می کند.
می گویند بازنشستگی سی سال زمان می برد و این حکم سی سال زمان برده است تا اجرایی شود اما آیا جنگل ها هم بازنشسته میشوند؟
آیا جنگلبان ها و عشقشان به طبیعت و درخت که عمری نگهبانی آنها را میدهند بازنشستگی دارند.
مرحوم ابوی سی سال پیش جنگلدار وقت گرگان بود ، تویوتا لندکروز سبزی که به احتمال زیاد یادگاری دوران جنگ بود و سبز شده بود برای حفاظت ازجنگل در اختیارش بود که همیشه خراب بود و ما صدایش را صبح های زود و آخر شب می شنیدیم که به خانه برمی گشت .
صدای گالش ها و دره نازک آنها و مردم حاشیه جنگل که بزرگترین جرمشان برداشت یک خروار چلم از جنگل و فروش به بهای ناچیز به گلفروشان بود آزارش نمی داد اما امان از روزی که صدای اره موتوری به گوشش میرسید ، بی قرار و عصبی میشد وتویوتای کهنه را روانه جنگل می کرد.
زمستان سال 72 ،قرقبانانان جنگل به او اطلاع دادند که عده ای در فصل خواب درختان در حاشیه جنگل به جان درختان افتاده اند وصدای اره موتوری آنها خواب جنگل را به هم زده است .
به روایت خودش معرکه ای بود ، قاضیان شهر با هماهنگی مقامات بالا دستی با حکم خود جنگل زدایی می کردند و تصور صحنه ای که عبارت بود از پایداری چندجنگلبان در مقابل قاضیان که موفق نشدند درختان بیشتری را قطع کنند وتویوتا لندکروزی که آن روز حسابی سرحال بود.
مدت زیادی نگذشت که قاضیان حکم بازداشت جنگلبان متخلف را صادر کردند و روایت ابوی این بود که برای جلوگیری از بازداشت ، در آن روز با تویوتای سبز به فرمانداری شهر پناه برده بود و از آن روز بود که هر روز احضاریه پشت احضاریه و دادگاه هایی که می بایست شرکت می کرد و در نهایت خلع شدن از سمت جنگلداری و خدمت در کنج خاک گرفته اداره ای درحاشیه! و احکام توبیخ از بالاترین مقامات کشوری که نصیبش شده بود، هزینه ایستادگی در مقابل قضات شهر بود.
لابد قضات شهر سرمست بودند که می توانند جنگل را آباد کنند و خیابان های باریکی در آن احداث کنند و خانه هایی با حیاطهای بزرگ در دل جنگل بسازند و به بازنشستگی شان فکر کنند.
اگر بخواهیم فهرستی از آسیب هایی که در سالیان گذشته به جنگل های ایران وارد شده است و پاسخی که طبیعت به جریان ناشی از آن داده است بیندازیم مثنوی بی پایانی خواهد شد و اگر بخواهیم محاسبات مالی پاسخ های طبیعت را به این دست اندازی های انسان به طبیعت را محاسبه کنیم متوجه ضرر و زیان آن خواهیم شد .
در ساده ترین حالت ممکن جنگل زدایی منجر به وقوع سیل های سهمگینی میشود که هیچ سازه هیدرولیکی و دست سازی را یارای مقاومت در برابر آن نیست.
هنوز یادمان نرفته است سیل های جنگل گلستان در سال 80 و 81 و سیل سال 98 گرگانرود که منجر به خسارات زیادی به مردم ساکن در شهر ها و تاسیسات زیر بنایی شد.
از طرف دیگر کمبود امکانات حفاظتی جنگلبانان و محیط بانان و امنیت شغلی آنها موضوعی است که حفاظت از جنگل ها و مراتع را روز به روز دشوارتر می کند .
براساس آمار مقامات دولتی هرسال12 هزار هکتار جنگل در کشور تخریب می شود .سوال اینجاست که با توجه به امکانات مذکور و قوانین فعلی آیا برای نسل های آینده این سرزمین جنگل و مرتعی باقی خواهد ماند؟
آیا می توان با استفاده از نقش مشارکت و نظارت مردم و سازمان های مردم نهاد اهمیت حفظ منابع طبیعی را در کشور دوباره تعریف کرد؟
به نظر میرسد در سالیان اخیر با تصویب طرح هایی مثل طرح تنفس جنگل گام های اولیه ای در این راستا با سرعت کم برداشته شده است واهمیت حفاظت به این درجه رسیده است که برای مثال داوطلبان مردمی در کنار جنگلبانان و قرقبانان در زمانهای ضروری مثل آتش سوزی بی هیچ چشمداشتی کمک میکنند و جانشان را به خطر می اندازند .
شهادت البرز زارعی ، داوطلب مردمی در جریان آتش سوزی بلوط های زاگرس،ومختار خندانی ،یاسین کریمی و بلال امینی در زمان آتش سوزی جنگل های پاوه نشان داد که در این سرزمین هنوز افرادی وجود دارند که عشق به طبیعت و حفظ منابع طبیعی را در لابلای قوانین جستجو نمی کنند و در هر زمانی آماده کمک و حفظ طبیعت ایران هستند .
آنها خاک را سبز می خواستند و ای کاش قانونگزاران و متولیان امور در زمان تصویب بودجه ها اولویت و اهمیت امکانات و تجهیزات حفظ محیط زیست را در نظر می گرفتند.
حکم بازگشت دوهکتار از اراضی جنگلی جنگل بابا طاهر گرگان که در اختیار قضات قوه قضاییه بود وتوسط این نهاد دوباره به منابع طبیعی بازگشت یکی از صریح ترین و روشن ترین احکامی بود که در طی سالیان اخیر صادر شد .
و نشان درستی به افراد و مدیرانی می دهد که می خواهند با اعمال نفوذ و قدرت سهمی ازمنابع ملی برای خود داشته باشند و چه خوب خواهد شدکه در دو هکتارزمین مذکور یادمان و یا فضایی برای جنگلبانان در نظر گرفته شود که مردم را با خدمت و اهمیت شغلی آنان که سنگر اول حفاظت از منابع طبیعی ملی ما هستند آشنا کند.
ارسال نظر