شهیدی از دیار جرجان زمین؛
ایستاده در برابر ظلم پهلوی
شهید بهمنی وقتی متوجه می شود که چماق بدستان قصد حمله به گرمابه بهار را دارند، برای جلو گیری از ورود سفاکان وچماق داران پهلوی به گرمابه که عده ای زیادی از بانوان در آن بودند به جلوی درب گرمابه رفته و از ورود آنان به گرمابه جلوگیری می نماید که یکی از این دژخیمان با دشنه خود شکم این شهید بزرگوار را می درد اما او باز مقاومت می کند.
به گزارش گلستان 24؛ شهید محمد بهمنی در مورخ بیستم فروردین هزارو سیصد و سی وهشت شمسی در یک خانواده متدین و مذهبی و مستضعف در محله بهار شهدا فعلی گنبد کاوس دیده به جهان گشود.
پدرش آقای صمد بهمنی فردی کارگر وکم درآمد بود که برای کسب در آمد مدت طولانی در شهر و روستا های اطراف گنبد مشغول بود و تا ماه ها به منزل نیاد تا بتوند بدین طریق مایحتاج خانواده را تامین نماید.
برادر شهید (آقای قربان بهمنی) در مورد دوران نوزادی شهید چنین می گوید: مادرم قبل از شیر دادن به شهید وضو می گرفت و بعد به وی شیر می داد.
شهید پنجمین فرزند خانواده بود ونام محمد را نیز مادرش برای وی انتخاب نموده بود. بهترین بازی و تفریح او به قول برادر بزرگترش گِل بازی بود آن طور که ایشان تعریف می کند علاقه خاصی به بازی با آب و خاک داشت با در آمیختن این دو برای خود اشیاء مختلفی می ساخت و خود را بدین گونه سرگرم می کرد. بچه ای دوست داشتنی ، مهربان برای دوستان و اقوام بود.
دوران خرد سالی (هفت تا یازده سالگی- دوره ابتدایی)
این شهید بزرگوار در دوران خرد سالی به علت تنگدستی و فقر خانواده موفق به ادامه تحصیل نشد و بیشتر از دو کلاس درس نخواند. وی در نه سالگی با برادرانش به کار شریف بنایی مشغول شد و دستمزد ناچیزش را هر شب به مادرش می داد تا کمک خرجی برای خانواده باشد.
شهید بزرگوار ارادت خاصی به مراسمات سوگواری حضرت ابا عبد الله الحسین (ع) داشت که از همان خردسالی همراه برادرانش به مسجد می رفت و در این مراسمات و سایر مراسمات مذهبی شرکت می کرد.
دوران نوجوانی
شهید، نوجوان بسیارنترس و غیوری بود.به ورزش علاقه خاصی داشت در دو رشته کشتی و فوتبال به ورزش می پرداخت.
برادر بزرگش آقای قاسم بهمنی که او هم به درجه رفیع جانبازی در کنار همین شهید بزرگوار نایل آمده در مورد وی چنین می گوید: شهید به ورزش بخصوص کشتی علاقه وافری داشت. در کشتی به قدری تمرین می کرد که حتی در کشتی های انتخابی برای مسابقات استانی مرا هم شکست داده بود. او در کشتی ضمن تلاش برای قهرمانی رو حیه پهلوانی نیز داشت و همین روحیه باعث گردید که در مقابل چماق به دستان مزدور سینه سپر کند و به شهادت برسد.
در مورد مبارزات وی چنین نقل شده (نقل از برادرشهید آقای قاسم بهمنی) با توجه به اینکه شهید کم سواد بود اما دارای بینش سیاسی و مذهبی خوبی بود. قبل از پیروزی انقلاب در چسباندن اطلاعیه های امام خمینی(ر.ه) بر در و دیوار شهر فعالیت می نمود . و زمانی که به سن سربازی رسید از رفتن به سربازی خودداری نمود و با اینکه چندین بار از ژاندارمری برای بردن او به خدمت آمده بودند، ولی او به شکل های مختلف از سربازی رفتن سر باز میزد و به خانواده می گفت بگویید محمد در گنبد نیست .و در مورد نرفتنش به سربازی چنین می گفت: من به هیچ عنوان به سربازی نخواهم رفت من تحت هیچ شرایطی دوست ندارم به شاه خدمت کنم حتی اگر انگشتان دستم را قطع کنند، من دوست ندارم در مقابل مردم و هموطنانم به ایستم .شهید والامقام نترس و شجاع بود روحیه پهلوانی او باعث می شد که در مقابل زور گویان وچماق بدستان مزدور پهلوی سینه سپر کند واز نوامیس محله اش دفاع کند.
وی وقتی که متوجه می شود که چماق بدستان قصد حمله به گرمابه بهار را دارند، برای جلو گیری از ورود سفاکان وچماق داران پهلوی به گرمابه که عده ای زیادی از بانوان در آن بودند به جلوی درب گرمابه رفته و از ورود آنان به گرمابه جلوگیری می نماید که یکی از این دژخیمان با دشنه خود شکم این شهید بزرگوار را می درد اما او باز مقاومت می نماید.
دژخمیان که مقاومت وی را می بینند با یورش دیگری میخواهند وی را از پای در آورند که شهید با دست جلوی دشنه آنها را می گیرد که همین امر باعث می شود انگشتان دستش قطع گردد در همین حین برادران دیگرش به نام نادر و قاسم به کمک وی می شتابند و به کمک آنها بانوانی که داخل گرمابه گیر افتاده بودند موفق به فرار شدند واز راه پشت بام و درب پشت گرمابه به خانه ها و کوچه های اطراف پناهنده شدند اما این دو برادر دیگر نیز مورد حمله وحشیانه دژخمیان چماق بدست رژیم پهلوی قرار گرفته و به شدت مجروح می شوند. که هر سه برادر به بیمارستان منتقل گردیده ، که شهید محمد بهمنی بعد از چند روز به علت عفونت شدید محل مجروحیت در تاریخ بیست وهفتم بهمن پنجاه و هفت به درجه رفیع شهادت نایل آمد و پیکر این شهید عزیز طی یک مراسم باشکوه در گلزار شهدای یحیی بن زید این شهر به خاک سپرده شد.
روحش شاد یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
سیدعلی کریمیان
انتهای پیام/
ارسال نظر