تاکید بر ادای تکلیف مهمترین خواسته شهید صلبی/ «اخلاق» و «خدمت» الگوی خادمان ملت باشد
فرزندان «شهید محمدنقی صلبی» محوریترین خصلت پدر را در ادای احترام به مقام ولایت برشمردند و تاکید بر ادای تکلیف را مهمترین خواسته شهید صلبی عنوان کردند.
به گزارش گلستان ۲۴؛ به نقل از فارس از گرگان، شهید محمدنقی صلبی شاید برای نسل جدید نامآشنا نباشد فرمانده گردان ۳۸ سالهای که دغدغه امنیت و آسایش مردم همیشه برایش اولویت بود، این رویکرد برایش شعار و تبلیغات نبود، کسی که جایگاه ریاست مخابرات گرگان را بر عهده داشت لباس ماموریت جنگ را به تن کرد تا برای مردم الگوی خدمت در جایگاه مسوولیت باشد، کسانی که او را میشناسند بر این خوی رفتاری شهید صحه میگذارند که در زمان مسوولیتاش ۲۳ روستای این منطقه را از خدمات تلفن برخوردار کند، در کمک به مردم غرق در حب ریاست نبود همین رویه باعث میشد تا در قلب مردم جای بگیرد، رئیس ادارهای که برای اتصال کابل تلفن در منطقه روستایی به مقام و جایگاهش ناز و کرشمه نمیکرد و خودش وارد کارزار خدمت میشد تا الگوی عملی برای همگان باشد، کارهایی که این روزها مردم کمتر از یک رئیس و مدیرکل میبینند او با خلق و خوی بسیجی جاری کرد.
شهید صلبی در سال ۱۳۲۷ در روستای سرطاق بندرگز چشم به جهان گشود و در ۲۳ سالگی ازدواج کرد و حاصل این زندگی یک پسر و ۶ دختر است، این فرمانده بسیجی در ۳۸ سالگی به مقام رفیع شهادت رسید و حالا فرزندان این شهید از ویژگیهای پدرشان میگویند که قابل تامل و شنیدنی است.
ذریه صلبی یک از فرزندان این شهید است که میگوید: پدرم خودش را وقف انقلاب اسلامی کرده بود و همیشه روی مسائل دینی و مذهبی از جمله اخلاق، حجاب، اعتقادات دینی، نماز و روزه تاکید داشت، وقتی خواهرم تازه به سن تکلیف رسیده بود پدرم اصرار میکرد گرمای تابستان باعث نشود که او از این فضیلت محروم شود و خواهرم را تشویق به گرفتن روزه و خواندن نماز میکرد.
یکی دیگر از فرزندان شهید وارد این مباحثه میشود و از شهادت عموی بزرگوارش میگوید و اینکه این خانواده عاشق این انقلاب بودند و همه ما وظیفه داریم راه شهیدان را ادامه دهیم.
فرزند شهید صلبی ادامه میدهد: نکته اخلاقی که همواره پدرم بر آن تاکید داشت این بود که هرگاه به مقام و منصبی که رسیدید اخلاق را مهم بشمارید و با مردم خوب رفتار کنید.
این فرزند شهید از احترام پدر به مقام شامخ ولایت میگوید از اینکه شهید محمدنقی صلبی به امام راحل بسیار علاقه داشت حتی زمانی که از قاب تلویزیون تصویر امام پخش میشد به نشانه احترام میایستاد و عمل به فرامین ولایت را بر خودش فرض میدانست.
پدرمان همیشه تاکید داشتند که «اخلاق» و «خدمت» الگوی خادمان ملت باشد و خودشان الگوی عملی بودند تا این خصلت در همگان تسری پیدا کند.
زندگی نامه شهید :
سردار شهید محمد نقی صلبی دی 1327 در روستای سرطاق در شهرستان گرگان و در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود و معاش خانواده اش را به سختی تامین می کرد. در کودکی پسری آرام بود و در هفت سالگی (در مهر 1333) به مدرس رفت و در دبستان روستای زادگاهش مشغول تحصیل شد. پدرش می گوید: علاقه زیادی به مدرسه داشت و در درس خواندن بسیار کوشا بود. اوبه مادر و پدربزرگش علاقه زیادی داشت.
فرائض مذهبی را از سنین کودکی انجام می داد و در کار کشاورزی به پدرش کمک می کرد. برادرش - یدالله - می گوید: چون از نظر سنی از ما بزرگتر بود در درس به ما کمک می کرد. فردی زرنگ و خونگرم بود. سال ششم ابتدایی نظام قدیم را در سال 1339 در مدرسه روستای سرطاق به پایان رساند و پس از آن مشغول کشاورزی شد تا اینکه در هیجده سالگی در سال 1345 به خدمت سربازی فراخوانده شد.
محمد نقی صلبی, دور آموزش سربازی را در بیرجند گذراند و دو سال به عنوان بی سیم چی به خدمت سربازی در اهواز مشغول شد. بعد از خدمت سربازی به استخدام اداره مخابرات تهران در آمد و در بیست و یک سالگی در مراسمی ساده با دختر عم خود - خانم طاهره مزنگی - ازدواج کرد. در کنار کار, به تحصیل در دبیرستان شبانه دارالفنون تهران ادامه داد. سرانجام در رشته ریاضی فیزیک فارغالتحصیل شد.
محمد نقی صلبی، به وزش کشتی علاقهمند بود و گاهی اوقات به این ورزش میپرداخت. در سال 1353 اولین فرزند او متولد شد که نام او را وجیهه نهادند. محمد نقی, با شهادت حاج مصطفی - فرزند امام خمینی - در سال 1356 فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کرد و با تکثیر و پخش اعلامیه های امام خمینی روز به روز بر فعالیتش افزود.
پس از مدتی، به همراه زن و فرزندش به گرگان نقل مکان کرد، با اوج گیری انقلاب اسلامی با برپایی جلسات محرمانه در منزل خود برنامههای راهپیمایی را تنظیم کرد، به خاطر همین فعالیتهای گسترده بارها از طرف ساواک گرگان تحت تعقیب قرار گرفت.
شهید محمد نقی صلبی به هنگام آخرین عزیمت به جبههها وصیتنامهای نوشت.
محمد نقی صلبی با عنوان فرمانده گردان به اتفاق دو برادرش در عملیات کربلای چهار شرکت کرد و در همین عملیات به شهادت رسید. عباسعلی هزار جریبی می گوید: آخرین کلامش این بود که برادران در عملیات از هم دور نباشند و به صورت گروهی عمل کنید تا مفقودالاثر نشوید. به گونهای صحبت میکرد که برداشت من این بود که ما در این عملیات مفقود زیاد خواهیم داشت.
در ادام عملیات ابتدا برادرش اسماعیل به شهادت رسید و برادر دیگرش «شهباز» مجروح شد. سرانجام در چهارم دی ۱۳۶۵ در ادامه عملیات کربلای چهار، بعد از سالها مجاهدت و حضور مستمر در جبهههای نبرد به شهادت رسید.
یکی از همرزمانش میگوید: از نحو شهادت او کسی اطلاع دقیقی ندارد، او مفقودالاثر شد. پیش از شهادت، آخرین نفری بود که سوار قایق شد، من خدمت او رسیدم که دستور چیست؟ گفت: اینجا باشید، همه نیروها را سوار کنید و بعد خود سوار شوید. تا ساعت نه شب صدای او را در بی سیم داشتیم. بعد از آن دیگر صدایی از وی نشیندیم.
پیکر مطهرش او در سال ۱۳۷۶ توسط گروه تفحض شهدا شناسایی شد و پس از انتقال به زادگاهش در مزار شهیدان شهر گرگان به خاک سپرده شد.
این شهید والامقام هنگام شهادت دارای یک پسر و 6 دختر بود.
* وصیتنامه شهید محمدنقی صلبی:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای پدر بزرگوار و ای مادر دلسوز مهربانم! پدری که با فقر و بدبختی مرا بزرگ کردی مرا چنین تربیت نمودی و مادری که با تمام گرفتاری مرا بزرگ نمودی. از دور, دست هر دوی شما را میبوسم.
مادرجان و پدر جان نکند در عزای من گریه کنید هرگز! بلکه افتخار کنید که فرزندی تربیت کردید و در راه خدا هدیه نمودید و بدانید که من امانتی بودم در دست شما.
پدرجان مواظب باشید از خون من سودجویی نشود و منافقین از خونم سوءاستفاده نکنند. عزیزان و ای برادران و خواهران! بدانید که با قطره قطره خون هر شهید، سرزمین اسلامی ایران از دست اجانب پاک شده است. تا آنجا که میتوانید از خط امام دفاع و حمایت کنید، خط امام ویژگیهای قرآن و پیامبر اکرم (ص) است.
* خداوند فردای قیامت از همه باز خواست میکند که در مقابل خون شهدا چه کردند
دنباله رو خط امام باشید و هر چه امام فرمود اطاعت کنید تا خدای نکرده از راه دین منحرف نشوید. خداوند فردای قیامت از همه باز خواست میکند که در مقابل خون شهدا چه کردند و ما همه در مقابل اسلام و حقوقی که از بیتالمال میگیریم مسوول هستیم تا در راه آبادانی مملکت کوشش و تلاش کنیم تا انشاءالله ایران همچون کلستان شود.
نکند خدای ناکرده به خاطر ریاست چند روزه و عشق به میز ریاست، تمام حیثیت و وجدان خود را زیر پا بگذاریم. پس باید حقگو باشیم اگر چه تلخ باشد.
خانوادههای شهدا را تنها نگذارید و برای دلجویی از خانواد هم شهدا، سری به آنها بزنید و از خانواده من نیز سرکشی کنید. خدایا تو میدانی بنده فقط برای رضای تو کار میکنم و آن را وظیفه شرعی خود میدانم تا تداوم بخش خون شهدا باشم. بارخدایا به خانوادههای شهدا صبر جمیل و اجر جزیل عطا فرما.
ارسال نظر