مردم با آگاهی از ضرورت تشکیل دولت جوان انقلابی در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ در پی روی کار آوردن دولتی در تراز انقلاب اسلامی هستند.

نظام انقلابی، دولت انقلابی می‌خواهد

به گزارش گلستان ۲۴؛ به نقل از تسنیم، داود مهدوی‌زادگان، دانشیار و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در یادداشتی نوشت: فرق اساسی انقلاب با شورش مردمی در این است که شورش نوعی عصیان و اعتراض مردمی علیه وضعیت موجود است بی‌آنکه برای وضعیت بعد شورش برنامه‌ای داشته باشد. مردم علیه پاره‌ای نابسامانی‌ها و بی‌عدالتی‌ها دست به شورش و عصیان می‌زنند و از حاکمان می‌خواهند به این وضعیت رسیدگی کنند ولی اینکه چه باید کرد، دیدگاه و راهکار مشخصی ندارد لذا شورش‌های خیابانی به تحول فراگیر در ساخت جریان سیاسی منجر نمی‌شود.

اما انقلاب بر خلاف شورش، علاوه بر پاسخ‌های سلبی که ناظر به وضعیت موجود است، پاسخ‌های ایجابی نیز دارد. یعنی انقلاب‌ها حسب پیروی از گفتمان انقلابی برای بعد انقلاب، برنامه و راهکار عملی دارند و از خیلی جهات با ساخت سیاسی حاکم در تقابل و تضاد هستند. اولین کاری که انقلاب‌ها بعد از سرنگونی رژیم حاکم انجام می‌دهند، تغییر ساخت سیاسی و تعیین ماهیت نظام سیاسی جایگزین و تدوین قانون اساسی جدید است. به عبارت دیگر، خواسته‌های شورش مردمی حداقلی است ولی خواسته‌های انقلاب حداکثری است.

 اما نکته اساسی در بیان فرق میان شورش و انقلاب مردمی، مساله دولت به معنای دستگاه اجرایی است. شورش‌های مردمی فاقد نظریه دولت هستند. چون اصلاً لزومی به چنین نظریه‌ای دیده نمی‌شود. مردم در پاره‌ای از مسایل، اعتراض‌های جدی دارند که به دلیل رفع نشدن این مسائل از طریق گفتگوهای انتقادی، دست به شورش خیابانی می‌زنند تا از این طریق به خواسته‌های خود برسند ولی برای آنها مهم نیست که این مسایل با چه ساز و کار سیاسی حل و فصل می‌شود. لذا اگر این مسائل توسط دولت حاکم رسیدگی و حل شود، ای بسا که شورش پایان یافته تلقی شود. اما انقلاب، این‌چنین نیست بلکه باید دولت جدیدی روی کار آید تا بار آرمان‌ها و اهداف و شعارهای انقلاب را بر دوش کشد. همین امر، موجب می‌شود که بگوییم انقلاب با هر گونه سامانه دولت پیش نمی‌رود. به طور قطع، انقلاب با ماهیت دولت حاکم نا سازگار است. نظام سیاسی مستقر هر چه باشد، انقلاب با آن در تقابل و تعارض است بلکه اساساً واگذاری ماموریت‌های انقلاب بر دوش دولت مستقر موجب هدم و نابودی انقلاب خواهد شد. بنابراین، انقلاب‌ها به دولت‌هایی از جنس خودشان نیاز دارند اگر انقلاب، لیبرال و سرمایه‌دارانه است، به دولت انقلابی لیبرال نیاز دارد و اگر انقلاب، چپ کمونیستی است، به دولت انقلابی چپ کمونیستی نیاز دارد. یعنی ماموریت‌های انقلابی لیبرال یا کمونیستی تنها توسط دولت انقلابی لیبرال یا کمونیستی پیگیری و محقق می‌شود. این مطلب، یک اصل اساسی در تاسیس دولت‌های انقلابی است. بر این اساس، انقلاب و نظام اسلامی به دولت انقلابیِ اسلامی نیاز دارد. یعنی ماموریت‌های انقلاب اسلامی تنها توسط دولت انقلابی اسلامی محقق می‌گردد. با روی کار آمدن هر دولتی غیر از دولت انقلابی اسلامی، تحقق آرمان‌ها و ماموریت‌ها به تاخیر می‌افتد بلکه به تدریج به محاق می‌رود.

انقلاب شکوهمند اسلامی با رهبری امام خمینی (ره) و پشتیبانی ملت ایران در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید و کمتر از دو ماه، اکثریت قاطع مردم در 12 فروردین 1358 طی رفراندم، رأی به تاسیس نظام جمهوری اسلامی دادند. اکنون نظام اسلامی ماموریت‌های سنگینی بر عهده دارد و باید همه آنها را محقق سازد. عقب ماندگی‌های اقتصادی و فرهنگی و قرار گرفتن در مسیر پیشرفت و ترقی و رشد و تعالی جامعه از اهداف و ماموریت‌های مهم و اساسی است که باید نظام اسلامی پیگیر تحقق آنها باشد. برای انجام این‌گونه ماموریت‌های انقلابی به دولتی مقتدر و توانا نیاز است. لکن مساله اصلی این است که چه نوع دولتی می‌تواند نظام اسلامی را در تحقق چنین ماموریت‌های دینی و ملی یاری کند؟ مسلماً دولت طاغوتی پیشین چنین یاوری را نه فقط نمی‌تواند انجام دهد بلکه در جهت خلاف آن عمل خواهد کرد.

مهندس مهدی بازرگان که از سوی امام خمینی(ره) در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی ماموریت تشکیل دولت موقت را پیدا می‌کند؛ هیچ توجهی به آن اصل اساسی نداشت که نظام انقلابی به دولت انقلابی نیاز دارد. بازرگان دوره انقلابی‌گری را با برکناری رژیم طاغوت پایان یافته تلقی می‌کرد و در نتیجه هیچ ضرورتی برای تشکیل دولت انقلابی احساس نمی‌کرد. او حتی تغییر قانون اساسی را ضروری نمی‌دانست. به همین خاطر در تدوین قانون اساسی جدید کوتاهی می‌کرد (بنگرید به: مهدی بازرگان،1363، انقلاب ایران در دو حرکت). چنان که در بیرون از دولت موقت، شخصیت‌های مطرحی مانند شیخ مهدی حائری یزدی در گفتگو با امام خمینی(ره) پیشنهاد می‌دادند که قانون اساسی مشروطیت را تغییر ندهد و بر اساس آن عمل کند(بنگرید به: خاطرات مهدی حائری یزدی، 1381، نشر کتاب نادر). دولت موقت بازرگان، دولت انقلابی نبود و بالطبع او نمی‌توانست با چنین دولتی ماموریت‌های انقلابی را پیگیری کند. به همین خاطر، دولت موقت عمر چندانی نداشت و نتوانست برابر خواسته‌های نظام انقلابی مقاومت کند.

بعد حوادث شورش‌های تروریستی گروهک منافقین و سقوط دولت بنی صدر و شهادت دولت انقلابی محمدعلی رجایی، دولت عملاً به دست جریان چپ با گرایش های مارکسیستی–سوسیالیستی به رهبری مهندس میرحسین موسوی افتاد. این دولت علیرغم تظاهر به انقلابی بودن پیدا بود که نمی‌تواند انتظار نظام اسلامی را برآورده کند. چون اساساً بنیان‌های فکری آن همسو با نظام اسلامی نبود و دولت انقلابی تراز انقلاب اسلامی را در ذهن نداشت. لکن این دولت به خاطر ضرورت‌ها ومصالح وضعیت جنگ تحمیلی هشت ساله بر قرار ماند تا اینکه دولت به دست جریان لیبرال سنتی به رهبری هاشمی رفسنجانی افتاد. این دولت به دلایل مختلف در جهت عادی سازی انقلاب اسلامی خیز بلندی برداشت و اساساً ماموریت‌های غیرانقلابی را دستور کار خود قرار داد. به همین خاطر، زمینه‌های اشرافی‌گری، تبعیض و بی‌عدالتی و سازش برابر دشمن ملت در دولت آقای هاشمی پدید آمد. همین امر، اعتراضات مردمی نسبت به کنار گذاشته شدن اهداف و ماموریت‌های انقلاب اسلامی را در پی داشت. اما دولت هاشمی توانست با ترفندهای اجتماعی و فرهنگی، اعتراضات مردمی را به سود خود تصرف کرده خود را در دولت اصلاحات بازسازی کند. بدین ترتیب، ماموریت‌های انقلابی هشت سال دیگر به تاخیر افتاد.

 اما با شکل‌گیری دولت احمدی‌نژاد امیدها برای تحقق دولت انقلابی پدید آمد. نیروهای انقلابی وارد دولت شدند و هر یک سعی در جبران تاخیر تحقق آرمان‌ها و ماموریت‌های انقلاب داشتند لکن از آنجا که رئیس این دولت، انگیزه‌های قوی انقلابی در ذهن وجان خود نداشت، این دولت نتوانست به دولت انقلابی در تراز نظام انقلابی تبدیل شود. از این رو، شکست آن موجب شد بار دیگر، دولت به دست جریان‌های غیرانقلابی عرفی‌گرا بیفتد و هشت سال دیگر، انتظار شکل‌گیری دولت انقلابی به تاخیر افتاد.

با وجودی که دولت‌های عرفی و غیرانقلابی در مدت چهل سال یکی پس از دیگری خود را بر نظام انقلابی تحمیل کرده است و چنین گمان می‌رود که اندیشه دولت انقلابی به محاق رفته است، لکن این انتظار از ذهنیت مردم انقلابی پاک نشده زیرا مردم همچنان دولت‌های روی کارآمده بعد از جنگ را با پرسش از تحقق آرمان‌ها و ماموریت‌های انقلاب اسلامی به چالش می‌کشند. مهم‌ترین شکست این دولت‌ها در همین چالش‌های مردم انقلابی است. بدون شک نقش ولی فقیه در زنده نگاه داشتن ذهنیت انقلابی مردم بی‌بدیل است. ایشان علیرغم همه دشواری‌ها و ناملایمت‌ها و نامهربانی‌های جریان‌های سیاسی عرفی‌گرا و نیز انقلابیون عافیت‌طلب، اهداف و آرمان‌های انقلاب را زنده نگه داشت. ایشان با جمله معروف «من انقلابی‌ام نه دیپلمات» این پیام را به گوش دوست و دشمن رساند که تحت هیچ شرایطی دست از گفتمان و اصول انقلاب اسلامی بر نخواهد داشت. برای همین است که انقلاب اسلامی بعد گذشت چهل و اندی سال غبار تاریخیت به خود نگرفته است. مردم همچنان خود را در متن انقلاب اسلامی تصور می‌کنند. آگاهی انقلابی مردم به آن‌چنان رشد فکری رسیده است که مطالبه‌گری انقلابی می‌کنند. اکنون تداوم نظام اسلامی به همراه رشد آگاهی انقلابی مردم که هر دو امر مرهون تدابیر حکیمانه ولی فقیه است، شرایط امروز را بیش از پیش برای مطالبه دولت انقلابی مهیا ساخته است. امروز ملت ایران به درک عمیقی از ضرورت تشکیل دولت جوان انقلابی رسیده است. از این رو، مردم انقلابی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 1400 در پی روی کار آوردن دولت انقلابی تراز انقلاب اسلامی هستند. به همین خاطر است که بدخواهان انقلاب و دشمن ملت تمام تلاش خود را برای تجدید نظر ملت از این عزم انقلابی به عمل آورده است. انشاءالله ملت انقلابی با مشارکت با شکوه پای صندوق‌های رای، شکل‌گیری دولت انقلابی را رقم می‌زنند.

 

ارسال نظر

آخرین اخبار