شعری در وصف شهدای مظلوم عملیات کربلای چهار / یک مُشت اُستخوان و اینهمه اسَرار سر به مُهر
همرزمان شهیدم که در آن شب تماشائی مشتاقانه رفتند و در چنین ایامی مرا تنها با زخم گلوله ای سُربی در پای راست و زخم های فراوان در قلب تنها گذاشتند.
به گزارش گلستان ۲۴؛ به نقل از گلستان ما، محمد دیلم کتولی با سرودن شعری در وصف شهدای مظلوم عملیات کربلای چهار نوشت: همرزمان شهیدم که در آن شب تماشائی مشتاقانه رفتند و در چنین ایامی مرا تنهابا زخم گلوله ای سُربی در پای راست وزخم های فراوان درقلب تنها گذاشتند »
با دست های بسته فلق را دریده اید
« غوّاص ها » که آخر دنیا رسیدهاید
از آن شنا و صدف ها که یافتید
قَدری به ما بدهید، از آنچه دیده اید
آن باغبان پیر ، عجب خوش سلیقه بود
نقش و نگار و غنچه و باری که چیده اید
یک شب هزار پنجره وا شُد به آسمان
صدها هزار پلّه، به بالا پریده اید
یک شب به قصد قربت و با آن وضوی خون
با شٓفع و وِتر ، تا تٓه دنیا دویده اید
زان باغ ها که با نٓم اشک ، آب داده اید
شهد شهادتی شد و از آن چشیده اید
شب های تان عبادت و شیران روز رزم
با نفس قُدسیه ، به روح و دل و جان دٓمیده اید
یک سو نشانه ای ، ز غیرت مردان کربلا
سوی دگر ، نٓماد و مظهرِ عشق و عقیده اید
اروند شرح آن شب دیجور می نوشت
امّا شما به مقصد والا رسیده اید
یک مُشت اُستخوان و اینهمه اسَرار سر به مُهر
ما مانده ایم و شما که پدیده اید
آنشب اگرچه خار به پایٓم فرو نشست
امًا شما ز هرچه مانع و سدًی پریده اید
آی آسمان ببار و عقده دل باز کن بگو
در کربلای چهار ، نقشه نصرت کشیده اید
رزق خُدا مبارک تان باد، عاشقان
اینک که در جوار رحمت حق، آرمیده اید
ارسال نظر