طیبه سادات حسینی فعال حوزه فرهنگی و اجتماعی:
مسئولیت زنان در زندگى اجتماعى و خانوادگى
جامعه انسانى با خلاقیت ها و تعامل هاى زنان و مردان پیشرفت و ترقى مى کند. نقش زنان در زندگى روزمره بسیار حیاتى است. نقش زنان و مردان نقش تکمیلى دو دست انسان در انجام امور زندگى است.
به گزارش گلستان24، در طول تاریخ بشر،هیچ موجودی مانندزن مورد بی مهری و ظلم واقع نشده است. موجودی که پروردگار عالم او را مکمل و یاور مرد قرارداده است، گاه به دست خود و گاه به دست مردان نابخرد و خود خواه آنچنان اسیر و مغلوب و مقهور گشته است که زبان از گفتن وقلم از نوشتن آن باز می ماند. ضعف و ناتوانی جسمی زنان نسبت به مردان، احساسات و عواطف فراوان آنان، تناسب نداشتن برخی از کارها با طبیعت و ذوق و سلیقه زنان و بسیاری از موارد دیگر، عواملی هستند که دستاویز برخی از مردان قرار گرفته و موجب شده اند تا عده ای باور کنند که مرد از زن برتر آفریده شده است، از این رو، می پندارند همواره زن باید اسیر و مغلوب مرد باشد و تنها به این جهت باید او را در زندگی مشترک پذیرفت که تولید فرزند کند و یا کارهای مرد را انجام دهد.سر نوشت زن در طول تاریخ این گونه بوده است. این رفتار تحقیر آمیز تنها در جوامع غیر متمدن و وحشی نبوده، بلکه جوامعی که خود را متمدن می دانستند نیز چنین بر خوردی با زن داشته اند و هر کدام به نوعی زن را بازیچه دست خود قرار داده بودند.
از آنجایی که در پدید آمدن ظلم همواره دو نفر ـ ظالم و مظلوم ـ نقش دارند، خود زن نیز با ظلم پذیری، به مظلومیت خویش کمک کرده است. او نیز باور کرده که در برابر مردان پست و بی ارزش است و صرفا باید در خدمت ارضای غرایز جنسی مرد باشد و بس. هیچ گاه تصور نمی کرد که او نیز بتواند در رشد و تکامل جامعه موثر و نقش آفرین باشد و یا صفات و ویژگی های زنانه اش مکمل صفات و ویژگی های مرد باشد، به طوری که بدون آنها مردان دچار نقصان شوند.هنگامیکه دین مبین اسلام ظهور کرد، سراسر گیتی را از لوث این پلیدیهای شرم آور پاک ساخت و پشت پا به تصوّر خام و باطل تمامى کسانى زد که زن را موجودى پست و فرومایه و دختردار شدن را ننگ خویش مىدانستند و مىپنداشتند که زن موجودى زاید در نظام خلقت است. اسلام زن را از قعر ذلت و تباهی به اوج عزت رسانده، انسانیتش را به او باز گرداند، همه حقوقش را به رسمیت شناخت وبادیدی فراگیر و جامع و با درنظر گرفتن همه ویژگیهای آنان، جایگاه و شخصیت والایی برایشان درنظر گرفت و درمیان تمدنهای کهن و نوبنیاد، تنها این دین مقدس اسلام صاحب این امتیاز است و میتواند ادعا کند که ارزش واقعی را برای زنان به ارمغان آورده است.
مسئولیت زنان در زندگى اجتماعى و خانوادگى
جامعه انسانى با خلاقیت ها و تعامل هاى زنان و مردان پیشرفت و ترقى مى کند. نقش زنان در زندگى روزمره بسیار حیاتى است. نقش زنان و مردان نقش تکمیلى دو دست انسان در انجام امور زندگى است. امروزه زنان در زمینه هاى متعددى مشغول به کار هستند، و مسئولیت هاى اجتماعى آنان گستره وسیعى را شامل مى شود. بچه ها از مادر بهتر چیز اخذ مى کنند، آن قدرى که تحت تأثیر مادر هستند، تحت تأثیر پدر نیستند، تحت تأثیر معلم نیستند.شایان توجه است که عشق و عاطفه مادرى در تربیت فرزندان و در کسب آموزش واقعى و بنیادین براى زندگى آینده شان مؤثر است. فرزندان بر اعمال و رفتار مادر نگاه مى کنند و آشکارا اهداف و خلق و خوى وى را دنبال مى کنند. زمانى به او حقى نمى دهند; چون کالایى به ارثش مى نهند, یا در کودکى زنده به گورش مى کنند. زمانى دیگر او را مانند مردان تلقى مى کنند, و حتى زمانى, تمام هستى را در چشم و ابروى او خلاصه مى بینند, و حاضرند با تیشه عشق او خود را قربانى کنند. زمانى او را لکه ننگ مى پندارند, و زمانى نیز براى پیشبرد اهداف سیاسى از او استفاده مى کنند, و با متهم کردن حریف به بى توجهى به او دشمن را آسیب پذیر مى سازند. زمانى نیز به او آزادى مى دهند تا راحت و بى پروا با او برقصند, و یا با تصویرى از او کالاى خویش را بفروشند, اما زن کیست و چیست؟ انسان; مانند مرد, که مرد همدم او و او رئیس مرد باشد؟ یا موجودى در خدمت مردان; یا فراتر از مردان, که به ستم در ضعف نگه داشته شده و جامعه باید با انگشت او بچرخد, و (مرد دشمن اصلى) اوست؟
دیدگاه های مختلف در مورد ارتباط زن و مرد
الف)- دیدگاه سخت گیرانه
مطابق این دیدگاه افراطی، هر نوع ارتباط میان دختر و پسر و زن و مرد جز در صورت اضطرار ممنوع است؛ زیرا رابطه ی میان این دو، رابطه ی آتش و پنبه است و برای دوری از خطر، عقل حکم می کند که این دو، هر چه بیشتر از همدیگر دور نگه داشته شوند. بر این مبنا، هر نوع ارتباطی میان دو جنس مخالف، ممکن است باعث جرقه ای شود که کنترل آن در اختیار هیچ یک از طرفین نباشد. از این گذشته، تأثیرات منفی شنیدن صدای نامحرم و هر نوع مصاحبت با وی، در روح انسان قابل انکار نیست.
دیدگاه مذکور در تأیید صحت مدعای خویش، پاره ای از روایات را با تفسیری خاص نقل می کند که از آن جمله است: در روایتی از حضرت زهرا (س) آمده است: «برای زنان بهتر است که هیچ مردی را نبینند و هیچ مردی نیز آن ها را نبیند.» یا حضرت علی (ع) در سفارشات خـویش، بـه امـام حسـن مجتبی (ع) می فرمایند: «اگـر می توانی کاری کن که زن تو با مردان بیگانه معاشرت نداشته باشد. هیچ چیز بهتر از خانه، زن را حفظ نمی کند. همان طور که بیرون رفتن آنان از خانه و معاشرت با مردان بیگانه در خارج از خانه برای آن ها مضر و خطرناک است، وارد کردن مرد بیگانه نزد آنان در داخل خانه و اجازه ی معاشرت دادن به او نیز مضر و خطرناک است. اگر بتوانی کاری کن که زنانت غیر از تو را نشناسند.
ب)- دیدگاه سهل گیرانه
بر اساس این دیدگاه تفریطی، ایجاد هر نوع محدودیت و ممنوعیت در ارتباط میان زن و مرد، باعث برانگیختن حساسیت، افزایش التهاب و اشتیاق می شود. انسان بر اساس اصل: «الأنسان حریص علی مامنع»، وقتی در موردی با منع و محدودیت مواجه می شود، نسبت به آن حریص تر و کنجکاوتر می شود. از این رو، بهتر است که نحوه ی ارتباط دو جنس مخالف، همان گونه ای باشد که دو جنس موافق با هم مرتبطند. از این گذشته، اوضاع حاکم بر جامعه ی جهانی، جدایی دو جنس مخالف را از هم ناممکن گردانیده است. زیرا عصر حاضر، عصر ارتباطات و اطلاعات است. همان گونه که در این عصر، فرهنگ ها، ادیان و مذاهب به گفتگو و ارتباط میان هم تن داده اند، باید ارتباط و مصاحبت میان همه افراد بشر را ـ فارغ از جنسیت، نژاد، رنگ، دین و مذهب ـ پذیرفت.
ج)- دیدگاه معتدل
همان گونه که گذشت، دو دیدگاه پیشین به یک اندازه مخدوش و مردودند، نه می توان ممنوعیت هر گونه ارتباط میان دو جنس مخالف، جز در صورت اضطرار را پذیرفت و نه می توان اهمیت و حساسیت رابطه ی دو جنس مخالف را در حدّ رابطه ی میان دو جنس موافق فروکاست؛ بلکه اعتدال در روابط زن و مرد آن است که از هر گونه افراط و تفریط پرهیز شود؛ یعنی نه چنان سخت گیرانه و تنگ نظرانه برخورد شود که در نگاه عرف و عقلا به هیچ وجه قابل عمل نباشد و نه چنان سهل گیرانه نظر داده شود که باعث پیامدهای ناگوار و منفی گردد. معیار و میزان ، ارتباط درست و سالم با حفظ همه ی حریم هاست.
قرآن کریم در بسیاری از موارد در روابط زن و مرد از کلمه ی «معروف» استفاده کرده است. این واژه 38 مرتبه بکار رفته است که 19بار آن درباره ی ارتباط با زنان است؛ گویی معیار و میزان، «معروف» بودن روابط است. به عنوان نمونه به پاره ای از این آیات اشاره می شود:
ـ «با زنان به صورت معروف (پسندیده و مورد قبول) معاشرت کنید.»
ـ «کسانی از شما که بمیرند و همسرانی به جای گذارند، زنان چهارماه و ده روز به انتظار بمانند و چون این مدت را به پایان رساندند، باکی بر شما نیست به آن چه که به معروف و شایستگی در مورد خویش انجام می دهند که خدا از آن چه می کنید، آگاه است. آن چه درباره ی خواستگاری این زنان به اشاره بگویید یا در دل خویش نهان کنید، گناهی بر شما نیست....»
زن به عنوان نیمى از انبوه بشریت در هر مقطع از تاریخ و در هر جامعه از جوامع انسانى و نیز به عنوان مادر و یا همسر و همراه و شریک شیرینى ها و تلخیهاى زندگى, همواره با دو نگاه از سوى مردان روبه رو بوده است; نگاهى از سر شیفتگى, احترام و تکریم و تمنّا و نگاهى از ره خصومت, فرودستى, بدبینى و تحقیر!
آثار, عقاید و ادبیات برجاى مانده از ملتّها و اقوام ـ داستانها, شعرها, رسوم, آیینها و ضرب المثلها ـ به خوبى نشان مى دهد که این دو نگرش در میان جوامع مختلف با شدتها و ضعفهایى وجود داشته است و زن متناسب با هر یک از این دو رویکرد و داورى, جایگاهى عزتمند و مقتدر و تأثیر گذار یا موقعیّتى دشوار, مشقّت بار و رنج آور را به خود دیده است.
سهولت و دشوارى, عزّتمندى و فرودستى چیزى نیست که تنها میان زنان تقسیم شده باشد, بلکه مردان نیز در هر جامعه از این دو موقعیّت بر خوردار بوده اند و برخى از آن و گروهى از این سهم برده اند, امّا مى توان اذعان کرد که در جامعه مردان, این نسبت به مراتب طبیعى تر از وجود این مشکل در جامعه زنان بوده است.به تعبیر دیگر زن و مرد به عنوان شهروندان یک جامعه, تحت تأثیر یا زیر فشار طبقات مختلف اجتماعى که در مجموعه هاى انسانى رخ مى نماید, محرومیّتها, آسیبها و رنجهاى مشترکى را تحمّل کرده و مى کنند, امّا سخن در این پژوهش از دشواریها و کمبودها و تنگناهاى مضاعفى است که زن حتى در طبقه اى که به آن تعلّق داشته, تحمّل کرده است.
اگر بخواهیم وجود چنین دشواریهاى مضاعف را به کلى منکر شویم, چشم بر واقعیّت فروبسته ایم و آن کسى که چشم بر واقعیّت مى بندد, مشکلى را حل نکرده و تنها آرامش مصنوعى براى خود فراهم آورده است!
از سوى دیگر اگر تلاش کنیم که وجود کاستیها و تنگناهاى زندگى اجتماعى زنان را در طول تاریخ و نیز روزگار معاصر, آن چنان مطلق, فراگیر و همه جانبه و یکسویه بدانیم ـ چونان برخى جریانهاى فمینیستى ـ در آن صورت نیز چشم بر بخشى دیگر از واقعیّت بسته ایم و کسى که چشم بر واقعیّت مى بندد به هر حال از چشیدن طعم حقیقت محروم خواهد بود.
واقعیت تاریخى این است که زن در بیشتر جوامع از حقوق انسانى خود, بهره لازم را نبرده است, بلکه گاه در اوج محرومیّت و زمانى در محرومیّت نسبى به سربرده است. واقعیّت این است که هرگاه زنان و مردان یک جامعه هر دو مورد ستم و هجوم و استثمار قرار گرفته اند و هر دو به صورت مشترک رنجى را تحمّل کرده اند, زنان به مراتب آسیب پذیرتر بوده و رنج بیشترى را بر جان هموار کرده اند.
واقعیّت دیگر این است که زن در طول تاریخ, نه از سوى دشمنان, بدخواهان و مهاجمان, بلکه گاه از سوى نزدیک ترین عضو خانواده خود مورد بى مهرى بوده است و او به دلیل موقعیتهاى اجتماعى, خانوادگى, فرهنگى, شرایط و امکانات ناگزیر بوده است که بى مهرى ها را بر جان هموار سازد, در حالى که مردان در صورتى که مورد چنان بى مهرى ها قرار مى گرفتند, راه هاى بیشترى براى گریز از مشکلات و رها ساختن خود از رنجها پیش رو مى دیدند و یا انتخاب مى کردند!
در کنار این واقعیتها, به این حقیقت نیز باید اشارت داشت که مصلحان الهى آنجا که به انسان اندیشیده و در جهت کاستن از رنجهاى او گام برداشته اند, هر گز نخواسته اند از جهت انسانى, تمایزى میان زنان و مردان قائل شوند و مرد سالار یا زن سالار باشند. البته این امر در مورد مصلحان بشرى استثنا پذیر است, چراکه اگر اندیشه ها و عواطف بشرى از آبشخور وحى سیراب نباشد, با همه خیراندیشى و خیر خواهى مصون از افراط و تفریط نیست.
انتهای متن/
ارسال نظر