یکی از روزنامه‌ها علیه فتنه گران تیتری را می‌زند که از خون‌خواهی از فتنه گران خبر می‌داد. این تیتر با واکنش رهبر انقلاب مواجه می‌شود.

 ماجرای مخالفت رهبر انقلاب با تیتر یکی از روزنامه‌ها علیه فتنه‌گران

به گزارش گلستان 24 ؛به نقل از فارس قسمت پایانی یادداشت بلند «علیرضا شعبان شمیرانی» که با عنوان «روایتی برای اندیشیدن» در کتاب «فتنه تغّلب» منتشر شده است، ابعادی از مدیریت حکیمانه رهبر انقلاب در کوران فتنه ۸۸ را به تصویر می‌کشد. آنچه در ادامه می‌خوانید، قسمت چهارم و پایانی این یادداشت است.

***

یکی از ابعاد مهم فتنه 88 ایجاد شبهه و مسئله‌سازی برای علما و بزرگان حوزه و مراجع معظم تقلید بود که از دو سوی متفاوت شاهد آن بودیم. از یک طرف انجام برخی تحرکات ضداخلاقی و غیرشرعی و مغایر موازین رهبری انقلاب بود که در بخش‌های پیشین به آن اشاره شد و از طرف دیگر تلاش گسترده‌ای بود که برای ایجاد شبهه نسبت به انتخابات و برخی حوادث تأسف‌بار پس از آن به عمل می‌آمد.

دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی تعریف می‌کند که در همان شرایط، سفری به قم کردم و خدمت برخی مراجع و علما رسیدم و گزارشی از مسائل پیش آمده را عرضه کردم؛ از جمله با حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی دیدار کردم. در بخشی از این دیدار، حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی خطاب به من تأکید کردند: اگر من به شما بگویم که روزی هفتاد نامه علیه انتخابات و حوادث پس از انتخابات برایمان می‌آید، باور می‌کنید؟!

معلوم می‌شود ستاد و جریانی سازمان‌یافته وجود داشت که می‌خواست علما و بزرگان حوزه را در برابر نظام اسلامی قرار دهد؛ در حالی که هوشیاری مراجع معظم تقلید مانع از دستیابی به چنین اهداف سوئی بوده و این مهم تنها متوجه مراجع بزرگوار کنونی نبوده است. در زمان حضرت امام و حتی از ماه‌های نخستین پیروزی انقلاب اسلامی نیز شاهد دقت‌نظرهای لازم در این خصوص بوده‌ایم. دکتر احمد توکلی نقل می‌کند که هنگام انتخاب امام جمعه گلپایگان، حضرت امام فرموده بودند به آقای گلپایگانی مراجعه کنید. وقتی به ایشان مراجعه کردند ایشان تصریح کرده بودند که این امور از شئون آقای خمینی به عنوان رهبر است نه از شئون مرجعیت و من دخالتی در آن نمی‌کنم. از امام اصرار و از حضرت آیت‌الله گلپایگانی انکار که دخالت نمی‌کنم. نهایتاً امام از حضرت آیت‌الله گلپایگانی خواسته بودند شما از طرف من، فردی را انتخاب کنید و ایشان هم پذیرفته بودند.

به هر حال، در دوران رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیز رابطه سازنده و توأم با حسن ظن متقابل برقرار بوده است. در شرایط پس از انتخابات نیز همواره مراجع و بزرگواران حوزه و روحانیت با نظام اسلامی و رهبری معظم در ارتباط صمیمانه و تعامل تقویت‌کننده بوده‌اند. در اینجا ضرورتی احساس نمی‌شود تا گفته شود چه تلاش‌هایی در جهت ایجاد دوگانگی بین مراجع و نظام به عمل آمد، لیکن باید اذعان کرد به دلایل متعدد هیچ کدام با موفقیت همراه نبود. برای مثال از روابط گرم و مبتنی بر اعتماد حضرت آیت‌الله شبیری زنجانی تا سالها تجربه گرانقدر حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در دوران عضویت در شورای نگهبان و به ویژه انتخابات مجلس سوم، همگی مانع از آن بود که عده‌ای بتوانند بر این بزرگواران تأثیر سوء بگذارند و آنها را به رودررویی با نظام و مردم بکشانند. خوشبختانه اقدامات سلبی درباره دیگر مراجع و علمای بلاد نیز هرکدام به عللی به شکست انجامید.

تصمیم آیت‌الله نوری همدانی برای حضور در نمازجمعه ۲۹ خرداد

از سوی دیگر برای نمونه خوب است بدانیم که پس از اعلام اقامه نماز جمعه ۲۹ خرداد توسط رهبر انقلاب، حضرت آیت‌الله نوری همدانی بنا داشتند برای تقویت جمهوری اسلامی و رهبری انقلاب، در نماز جمعه شرکت کنند که از طریق دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی از ایشان خواسته می‌شود از آمدن به تهران خودداری کنند و یا حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی برای کاهش تنش‌های پیش آمده پس از انتخابات، پیامهایی را با لحاظ این مسئله که این تلاشها هم‌راستا با نقطه نظرات رهبر انقلاب است، با واسطه‌های مختلف برای همه نامزدها ارسال می‌کردند. از این نمونه‌ها بسیار است و اختصاص به روحانیت و حوزه علمیه قم ندارد. علمای شناخته شده و بزرگی که هر کدام ستون‌های استوار در سراسر کشور بوده‌اند، در آن فراز و فرودها بر همان مسیر حمایت از جمهوری اسلامی باقی ماندند.

آیت‌الله مهدوی کنی از آن جمله بودند و یا آیت‌الله حاج آقا مجتبی تهرانی که به گفته یکی از نزدیکان رهبر انقلاب به رغم اعتراض شدیدشان به برخی مواضع و رفتارهای آقای احمدی‌نژاد در طول دوران ریاست جمهوری او، علاوه بر مواضع سازنده‌شان درباره نظام، ارتباط و تعامل مستحکمی با رهبر انقلاب داشتند و این رویه پس از سال 88 نیز ادامه یافت و اطلاع از ملاقات‌های امثال این بزرگواران و رهبر انقلاب، استواری روابط رهبری و علما را بیش از پیش آشکار می‌کند.

آیا اگر عده‌ای موفق شده بودند مراجع معظم و بزرگان روحانیت و نظام اسلامی را در برابر هم قرار دهند، بر سرشاخ نشستن و بن بریدن نبود؟ اما همواره توجه به این مطلب، عبرت‌آموز است که چه افراد و گروه‌ها و مراکزی با چه انگیزه و هدفی به دنبال ایجاد اختلال در روابط بین مراجع معظم و بزرگان روحانیت با نظام اسلامی هستند؟

اکنون به رغم اینکه سالها از آن حوادث غیرقابل باور و استثنائی پس از انقلاب می‌گذرد، جای پاسخ به این پرسش باقی مانده است که اگر به درستی، رفتارها تدبیر نمی‌شد آیا جمهوری اسلامی ممکن بود به پایان خط برسد؟

سؤالی که همه ما باید مدام خود را در معرض آن قرار دهیم و در جستجوی پاسخ باشیم؛ زیرا یافتن پاسخ صحیح آن، بسیار فرصت‌زا و تهدیدزدا است. علاوه بر آن خوب است تحقیق و مقایسه‌ای شود بین نحوه مواجهه نظام اسلامی با فتنه ۸۸ و آنچه در سالهای پس از آن در برخی از کشورها رخ داد. مثلاً بررسی شود پیروزی چشمگیر مردم علیه دیکتاتوری وابسته در مصر در سال ۸۹ چرا و چگونه شکست خورد و راه را بر حکومت نظامیان هموار کرد و خنجری زهرآلود بر پیکر در حال رشد و نمو بیداری اسلامی وارد کرد؟ و یا بررسی شود سال ۹۵ در ترکیه، چگونه نظام سیاسی در برابر کودتا ایستاد؟ و با معترضان و مخالفان سیاسی علاوه بر سران کودتا، چه کرد؟ و مقایسه شود با مسببان حوادث پس از انتخابات از جمله آقای موسوی که در بیانیه‌ها و مواضع مکرر خود، نظام اسلامی را متهم به شعبده‌بازی و تقلب و انواع ظلم‌ها می‌کند و هم زمان (بدون آنکه به طرفدارانش و مردم بگوید) از منافع و امکانات همین نظام استفاده می‌کند؛ مانند اینکه از عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام به عنوان مستشاران عالی رهبر انقلاب و عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی استعفا نمی‌دهد؛ در دوران فتنه همچنان بر صندلی ریاست فرهنگستان هنر (که با حکم آقای احمدی‌نژاد - آخرین بار در ۵ اردیبهشت ۱۳۸۶ - منصوب شده بود) تکیه می‌زند و با بهره‌مندی از امکاناتی که نظام در اختیارش گذارده بود، در همان جایگاه درباره انتخابات با افراد مختلف جلسه می‌گذارد و به نظام حمله می‌کند و حتی تا پاییز سال ۸۹ یعنی یک سال و نیم پس از انتخابات نیز به جلسات هیئت مؤسس دانشگاه آزاد دعوت و از موقعیت آن استفاده می‌کند!

روشن است که این نوشتار در مقام پاسخ به سؤال فوق نیست و فقط به یادآوری چند خاطره بسنده می‌کند تا هم موجب آشنایی بیشتر با نگاه رهبر انقلاب و تدابیر منتج از آن شود و هم نشان‌دهنده برخی از خصوصیات رهبری ایشان باشد.

به گفته فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، رهبر انقلاب در شهریورماه سال ۸۸ در جلسه‌ای فرمودند که جریان اخیر یک فتنه بود، نه بحران؛ مخلوط شدن حق و باطل، جریان اخیر را تبدیل به فتنه کرد. شکست جمهوری اسلامی، شکست اسلام است و حفظ جمهوری اسلامی مثل حفظ نماز است. نظام جمهوری اسلامی حتی توسط دشمنان قسم خورده آن و توسط دنیا پذیرفته شده و کسی نمی‌تواند نظام جمهوری اسلامی را به طور عادی سرنگون کند. دشمنان می‌خواهند شکل نظام و و رهبری و ظاهر دولت و ظاهر قانون اساسی حفظ شود، لکن دنبال تغییر با محتوا هستند. حفظ شکل نظام، شرط لازم است، لکن اگر محتوای نظام خالی شود، خواص هم متوجه نمی‌شوند. بخشهای نرم ‌افزاری نظام مثل عدالت‌خواهی، استقلال و آزادی، استکبارستیزی ، منفعل نشدن در مقابل دشمن، مردم‌گرایی، رسیدگی به طبقات محروم، پرهیز از اسراف و زندگی اشرافی جزء مبانی انقلاب است که نباید تغییر کند. دشمنان جمهوری اسلامی هم دنبال استحاله این موارد هستند. پس نباید بگذاریم در هیچ اصلی انحراف از نظام جمهوری اسلامی اتفاق بیفتد و راهکار آن هم شاخص کردن اصول نظام است. فتنه اخیر، دنبال زیر علامت سؤال بردن ولایت فقیه بود که از مبانی اسلام است. این جریان با فریب و تهمت‌زنی و دروغ‌پراکنی توانست بخشی از مردم را با خود همراه کند. تفکیک مردم از فتنه‌گران و آشوب‌طلبان کار سختی بود که باید انجام می‌شد و تا حدودی انجام شد. تجزیه وتحلیل ماجرا و شناخت دوست از دشمن و مشخص شدن مرزبندی‌ها یک اصل ضروری است.

همچنین فردای روز عاشورا در سال ۸۸ که شرایط ویژه‌ای بر کشور حاکم شده و احساسات تمامی اقشار جامعه بدون استثنا به غلیان درآمده و طاقت مسئولین بخشهای مختلف در برابر فتنه‌گران به پایان رسیده بود و برخی مسئولین امنیتی فهرستی از دستگیری جمعی از گردانندگان ومسببان حوادث پس از انتخابات تهیه کرده بودند، رهبر انقلاب مسئولین ذی‌ربط را فرامی‌خوانند تا ضمن تحلیل ماوقع، آنها را در تشخیص درست حوادث یاری کنند. آقا در این جلسه اظهار می‌کنند می‌خواهیم یک فهم مشترک داشته باشیم. موقعیت حساس است و تجربه‌ای برای جمهوری اسلامی است. چون دیروز به امام حسین (علیه السلام) توهین کردند، حتماً سیلی خواهند خورد. لکن خواص ما باید حواسشان جمع باشد. در اینجا دو جریان بود. یک جریان که به فتنه میدان دادند؛ دعوای اینها دعوای کسب قدرت است. البته اسباب زحمت برای نظام فراهم کردند. جریان دوم که به خاطر جریان اول، به صحنه آمده است جریان ضد انقلاب است و مسئله‌اش خامنه‌ای هم نیست؛ حتی اگر من هم نباشم فرد دیگری بیاید سرکار، آنها باز با نظام مسئله دارند. این جریان، جریان ضد انقلاب است. ممکن است از جریان اول هم در قضایای دیروز بوده باشند. باید ببینیم با چه کسی طرف هستیم. هدف ما باید جریان دوم باشد. شعارهای مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر اصل ولایت فقیه ماهیت آنها را روشن می‌کند. این را باید محکم برخورد کرد. جریان ضد انقلاب با اصل نظام محاربه کرده‌اند، الان اولویت در برخورد با جریان ضد انقلاب است؛ الان وقت دستگیری زید وعمرو نیست. جریان اول باید حساب خود را از ضدانقلاب جدا کند. باید سؤال شود که چرا جریانی که به فتنه میدان داد از جریان ضد انقلاب اعلام برائت نمی‌کند؟

رهبر انقلاب گفتند: دعوای اینها دعوای کسب قدرت است. البته اسباب زحمت برای نظام فراهم کردند. جریان دوم که به خاطر جریان اول، به صحنه آمده است جریان ضد انقلاب است و مسئله‌اش خامنه‌ای هم نیست؛ حتی اگر من هم نباشم فرد دیگری بیاید سرکار، آنها باز با نظام مسئله دارند.

رویکرد فوق شاهد مثالی بر این حقیقت ناظر بر شخصیت و سیره رهبر انقلاب است که هیچ‌گاه در برابر جریان ضدانقلاب، اهل مجامله و مماشات نبوده و نیستند؛ برخلاف آنکه نسبت به مجموعه نیروهای معتقد و پایبند به گفتمان انقلاب (حتی اگر برخی مواضع و رفتارهای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی‌شان را نادرست بدانند) اهل مدارا و سماحت نظر هستند؛ به شرط آنکه اندازه نگه‌دارند که اندازه نکو است. منطق ایشان برگرفته از قرآن است که حضرت رسول رحم للعالمین (صلى الله علیه واله مسلم) و مؤمنان به ایشان را این‌گونه معرفی می‌کند: «أَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم» و در آیه‌ای دیگر که در کنار این آیه مفهوم بیشتری دارد، می‌فرماید:

جاهد الکفار والمنافقین واغلظ علیهم»؛ یعنی شدت عمل روزافزون بر دشمنان و انقلابی‌نماها و لطف و مرحمت و مدارا در برابر نیروهای معتقد و ملتزم به مبانی و اصول. اگر به هریک از این دو وجه بی‌اعتنائی شود و یا به اقتضا و گاه تناسب به آن عمل نشود، یقین بدانیم که امور کشور و مردم سامان نمی‌گیرد؛ زیرا این دستور الهی است و خطا بردار نیست. اینکه جمعی بکوشند از اسلام و امام و رهبری، چهره‌ای صرفاً رحمانی نشان دهند، همان ضربه‌ای را می‌زند و انحرافی را به وجود می‌آورد که دست‌ها و زبانه‌ای خباثت، کوشیده‌اند تصویری طالبانی و خشونت زا از اسلام و امام و رهبری ارائه کنند. این تحریف دین و رهبری مبتنی بر دین است و البته خوابی است که هیچ‌گاه تعبیر نمی‌شود؛ خواه دیروز که امام بر این اصل دینی ایستادند و خواه امروز که جانشین ایشان بر تداوم مماشا امام، استوار و ثابت‌قدم هستند.

جالب است بدانیم در همین جلسه که خاطره‌اش بازگو شد، وقتی آقا از نامزدهای انتخابات و حامیان شاخص سیاسی آن‌ها که در زمره جریان اول بودند نام می‌برند و بر لزوم اعلام تبری آن‌ها از جریان ضدانقلاب تأکید می‌کنند، یکی از مسئولین عالی‌رتبه قضایی با اشاره به اعتراض عده‌ای در ابتدای انقلاب به‌حکم قصاص و اینکه امام آن‌ها را مرتد قلمداد کرده بودند، به آقا می‌گوید خوب است شما مثل امام بگویید اگر جریان اول از جریان ضدانقلاب اعلام برائت نکند، نظام همان رفتار امام را با آن‌ها خواهد کرد؛ اما آقا توصیه او را قبول نمی‌کنند.

یکی از مسئولین عالی‌رتبه قضایی با اشاره به اعتراض عده‌ای در ابتدای انقلاب به‌حکم قصاص و اینکه امام آن‌ها را مرتد قلمداد کرده بودند، به آقا می‌گوید خوب است شما مثل امام بگویید اگر جریان اول از جریان ضدانقلاب اعلام برائت نکند، نظام همان رفتار امام را با آن‌ها خواهد کرد؛ اما آقا توصیه او را قبول نمی‌کنند.

مورد دیگر اینکه چند روز پس از راهپیمایی 22 بهمن، رهبر انقلاب در جمع متصدیان برگزاری مراسم اظهار می‌دارند حضور بی‌نظیر مردم خستگی را از تن همه خارج کرد. همه کاری را که ضدانقلاب و فتنه‌گر و آمریکا و صهیونیسم انجام دادند، مردم مثل جریان رودخانه زلال و پاکی همه این‌ها را شستند و کنار گذاشتند. فرق ما با آن‌هایی که خدا ندارند،«لا مولا لهم» این است که اگر چشم، کار آن‌ها را نبیند کار آن‌ها هدررفته است و اگر چشمی کار ما را نبیند، چون کار ما خالصانه است، این ماندگار است. خدای متعال به کاری که از روی اخلاص باشد برکت می‌دهد «کلمه طیبة کشجرة طیبة أصلها ثابت وفرعها فی‌السماء». حالا همه دستگاه‌های تبلیغی شرق و غرب دست‌به‌دست هم دهند که واقعیت ۲۲ بهمن را انکار کنند یا کتمان کنند، نمی‌توانند واقعیت را تغییر دهند. شما بدانید سیاست‌گذاری استکبار با این حضور ۹ دی و ۲۲ بهمن تغییر می‌کند؛ مبارزه دولت‌ها بردوباخت دارد، لیکن وقتی‌که یک ملت یک‌صدا درصحنه هستند با آن چه‌کار می‌توانند بکنند.

به‌راستی چه عواملی موجب شد کشور از سقوط در پرتگاه فتنه ۸۸ رهایی یابد؟

آخرین مطلبی که لازم است به‌صورت اجمالی و با بازگویی برخی اخبار در اختیار به آن اشاره شود (و نگارش صفحاتی از این دفتر گشوده شده به پایان رسد) کوشش برای یافتن پاسخ بنیادی‌ترین پرسشی است که همه مدافعین و مخالفین نظام جمهوری اسلامی با آن روبرو بوده و هستند؛ برخورداری کشور از ولایت‌فقیه و به تعبیر دیگر رهبری دینی چه تأثیری در نوع مواجهه با رخدادهای مرتبط با حکومت و جامعه داشته است؟

روشن است که این پرسش ناظر به همه زمان‌ها و همه رخدادها است، لیکن در این نوشتار مصادیقی از رفتار رهبر انقلاب حول انتخابات سال ۸۸ بازگو می‌شود:

نخستین مصداق، پافشاری بر رأی مردم و اصرار بر برگزاری به‌موقع، حداکثری و رقابتی انتخابات و پاسداشت جمهوریت نظام در دوره‌های مختلف بوده است که درباره آن توضیح داده شد و بر آن افزوده می‌شود که در همان سال ۸۸ یکی از افراد شناخته‌شده به رهبر انقلاب پیشنهاد می‌دهد برای فیصله دادن ماجرا، پنج میلیون از آراء فرد منتخب باطل شود تا نتیجه انتخابات در مرحله دوم مشخص شود. به‌رغم اینکه با توجه به واقعیت‌های جامعه و ازجمله نظرسنجی‌های مراکز داخلی و خارجی، این مسئله تغییری در طرف پیروز در انتخابات به وجود نمی‌آورد اما چون فاقد حجت شرعی و وجاهت و مستندات قانونی بود، از سوی رهبر انقلاب پذیرفته نشد. ناگفته نماند بی‌اعتنائی به رأی مردم در نزد عده‌ای و اصرار رهبری بر لزوم واقعی و نه نمایشی بودن انتخابات مسبوق به سابقه بوده است؛ همچنان که همین افراد چون معتقد به انتخابات با مشارکت حداکثری مردم نبودند، در دوره آقای خاتمی در جلسه‌ای به رهبر انقلاب می‌گویند صداوسیما در اختیارمان است و با کمک آن می‌توانیم دوازده میلیون رأی داشته باشیم و فرد موردنظرمان به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شود. توصیه‌ای که همواره با مخالفت رهبری روبرو شده است.

دومین دسته از اخبار قابل بازگویی، مخالفت رهبر انقلاب با بازداشت افراد و سپس شناسایی گناهکاران بوده است. به قول دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی، نتیجه پایبندی به این آموزه دینی که «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الأمن وهم مهتدون» را به رأی العین در فتنه‌ی ۸۸ مشاهده کردیم یعنی اگر پس از هشت ماه فتنه با ابعاد گوناگون آن‌که می‌توانست هر نظام مستقری را ساقط کند، با مقدمه‌ حماسه‌ی نهم دی، راهپیمایی بیست و دوم بهمن در اوج شکوه و عظمت برگزار شد و آرامش را به کشور بازگرداند؛ بدون تردید عامل اصلی‌اش این بود که بنای نظام بر «امنیت عدالت پایه » بود؛ هرچند برخی بی‌عدالتی‌ها در گوشه و کنار مشاهده شد.

 از آنجاکه رکن مهم نظام اسلامی و ولایت‌فقیه و رهبری دینی بر عدالت استوار است، برخلاف همه‌ تجربه‌های نهادهای انتظامی و امنیتی در جهان، رهبر انقلاب هر اقدامی را که به‌نوعی مستلزم بی‌عدالتی و ظلم به افراد است، خلاف شرع دانسته و با آن مخالفت می‌کنند. مثال عینی آن است که پس از حوادث عاشورا و به دنبال اقدام ضد دینی و ضدانقلابی در آن روز، عده‌ای دستگیر می‌شوند و این‌طور هم نبود که شب دستگیرشده باشند و صبح آزاد شوند. در دبیرخانه‌ی شورای عالی امنیت ملی به‌طور مفصل درباره‌ نحوه‌ی برخورد با این افراد بحث می‌شود. مباحث متمرکز بر دو دغدغه بوده است: نخست اینکه با توجه به ماهیت ضدانقلابی حوادث و هتاکی آشکار صورت گرفته، ممکن است در صورت آزاد کردن دستگیرشدگان، همین افراد در روزها و هفته‌های آینده اقدامات مخرب دیگری انجام دهند و ازجمله راه‌پیمایی بیست‌و‌دوم بهمن را به صحنه‌ی درگیری و فاز جدیدی از ناامنی تبدیل کنند؛ فلذا لازم است این افراد تا پس از بیست‌و‌دوم بهمن نگه‌داشته شوند. دغدغه‌ دوم این بوده که نهادهای انتظامی و امنیتی اطمینان داشتند بخشی از دستگیرشدگان مجرم‌اند ولی معلوم نبوده کدام‌یک از آن‌ها تا چه حدی مرتکب جرم شده‌اند و حداقل اینکه اطمینان نداشتند همه‌ بازداشت‌شدگان گناهکارند؛ به تعبیر علما، بین المحذورین بودند.

دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی موضوع را با آقای حجازی مطرح می‌کند و او نیز پاسخ را موکول به پرسش از رهبر انقلاب می‌کند. آقای حجازی از رهبر انقلاب سؤال می‌کند و پاسخ رهبر انقلاب خطاب به دبیر شورای عالی امنیت ملی این بود؛ اگر شما احتمال می‌دهید یکی از این افراد هم بی‌گناه‌اند، همه را باید آزاد کنید.

 نمونه‌ای از همین نوع مواجهه‌ی دینی با مسائل، ماجرای بازداشت باکسانی بود که به ظن نهادهای امنیتی مجرم بوده و یا در تدارک اقدامات مجرمانه بودند. این‌یک امر مرسوم است که در این قبیل موارد، آن ‌هم در شرایط خاص امنیتی، دستگاه‌های حافظ امنیت اقدام به بازداشت مظنونین می‌کنند و در بازجویی ممکن است بی‌گناهی افراد مشخص شود. همه‌ ما خبرهای متعددی از کشورهای غربی و شرقی می‌شنویم که در مواجهه با تلاش‌های ضد امنیتی و مخل نظم عمومی، افراد مظنون را دستگیر می‌کنند و حتی بعضاً نامشان را در رسانه‌ها اعلام می‌کنند. در دوران فتنه و در چند نوبت، نهادهای امنیتی بر اساس گمان‌ها و شواهد اطلاعاتی به این نتیجه رسیده بودند که عده‌ای را دستگیر کنند. هرگاه رهبر انقلاب از آن آگاه شدند تأکید کرده بودند باید مشخص شود به چه دلیل و استنادی می‌خواهند افراد را دستگیر کنند؟ اگر مستندات متن و قانونی دارند اشکالی ندارد ولی بر اساس ظن و گمان نباید کسی دستگیر شود.

نمونه دیگر باز هم مرتبط با مسائل امنیتی است. متخصصین ذی‌ربط می‌دانند بخشی از فعالیت‌های دستگاه‌های اطلاعاتی در همه‌ کشورها متمرکز بر اقدامات پنهان مانند تعقیب و مراقبت و شنود و... است. به اقتضای شرایط امنیتی و برآوردهایی که دستگاه‌های ذی‌ربط از مخاطرات و تهدیدها دارند، این فعالیت‌های اطلاعاتی کم‌ و زیاد می‌شود. یکی از تهدیدهای مبتلابه مراکز امنیتی این است که در شرایط خاص و به‌تبع آن پس از عادی شدن شرایط، اگر مراقبت نشود، اقدامات لازم اطلاعاتی گاه بدون ضوابط و مجوزهای قانونی و یا بیش‌ از اندازه انجام شود. یکی از معاونین وقت شورای عالی امنیت ملی نقل می‌کند پس از طی کردن دوران فتنه و حاکم شدن شرایط عادی بر جامعه، آقا پیامی برای دو تن از مسئولین دستگاه‌های اطلاعاتی فرستادند و فرمودند ضرورت‌های زمان فتنه نباید اشاعه پیدا کند؛ باید مشخص شود که هر اقدام اطلاعاتی بر اساس چه ضابطه‌ای انجام می‌شود و چگونه مسائل شرعی رعایت می‌شود. آقای مصلحی و آقای طالب مسئولیت شرعی دارند که هیچ کار خلاف شرع و خلاف قانونی انجام نشود.

آقا پیامی برای دو تن از مسئولین دستگاه‌های اطلاعاتی فرستادند و فرمودند ضرورت‌های زمان فتنه نباید اشاعه پیدا کند؛ باید مشخص شود که هر اقدام اطلاعاتی بر اساس چه ضابطه‌ای انجام می‌شود و چگونه مسائل شرعی رعایت می‌شود. آقای مصلحی و آقای طائب مسئولیت شرعی دارند که هیچ کار خلاف شرع و خلاف قانونی انجام نشود.

در همین بزنگاه است که فرق مدیریت دینی از مدیریت غیردینی مشخص می‌شود و شیوه‌های امنیتی مرسوم دنیا کنار گذاشته می‌شود.

سومین دسته از اخبار، به نحوه‌ هدایت جامعه از موضع دین (همچون مواجهه با بخش‌های مختلف حکومتی) اختصاص دارد. در شرایطی که بزرگ‌ترین دروغ تاریخ انقلاب به نام تقلب مطرح‌شده بود و فتنه‌ای خانمان‌سوز بخشی از جامعه و کشور را در بر گرفته و همه‌ حساسیت ها متمرکز بر نفی فتنه‌گری‌ها بود، یکی از روزنامه‌ها علیه فتنه گران تیتری را میزند که از خون‌خواهی از فتنه گران خبر می‌داد. هرچند این تیتر برخی از افراد را خوشحال کرده بود، لیکن در فردای همان روز، رهبر انقلاب با اشاره به نادرست بودن این کارها تأکید می‌کنند شما باید مسائل را برای مردم تبیین کنید؛ دقیق حرف بزنید. نیازی نیست که اغراق شود و حرفه‌ای دروغ زده شود؛ این کارها بی‌برکتی می‌آورد.

مورد دیگر مربوط به خبری بود که یکی از روزنامه‌ها درج کرده بود و یکی از خبرگزاری‌های مخالف فتنه آن را بازنشر داده بودند. در خبر و عکس منتشره ادعا شده بود که برجی مثلاً  دوازده طبقه دریکی از نقاط تهران متعلق به خانم فائزه هاشمی است. به گفته‌ یکی از فعالان رسانه‌ای مرتبط با دفتر رهبر انقلاب، آقا پس از ملاحظه این خبر در روزنامه، دستور پیگیری می‌دهند. پس از بررسی معلوم می‌شود خبر نادرست است، به دستور ایشان، یکی از مسئولین دفترشان همه‌ روزنامه‌ها و خبرگزاری‌هایی را که این خبر را منتشر کرده بودند دعوت به جلسه می‌کند و به آن‌ها متذکر می‌شود آقا فرموده‌اند چرا مطلبی که خلاف است باید بنویسید؛ شمایی که متعهد هستید، شمایی که متشرع هستید چرا باید یک چنین کاری کنید، آقا در ادامه‌ نقد و اعتراضشان تأکید می‌کنند در مورد دشمنانمان هم حق نداریم خلاف بگوییم.

این شیوه‌ مواجهه رهبر انقلاب با مسائلی که در شرایط فتنه، جنبه‌ حاشیه‌ای داشت، به همه ما می‌آموزد که در کوران حوادث و ابتلائات و در مواجهه با متن و حواشی لحظه‌ای نباید خدا را فراموش کنیم و باید با دوستان نادان و دشمنان دانا نیز طبق موازین شرعی رفتار کنیم؛ همچنان‌ که قرآن مجید به ما دستور داده است: «ولا یجرمنکم شبتان قوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى» ، یا نباید دشمنی با گروهی، شما را بر آن دارد که عدالت نورزید؛ عدالت‌پیشه کنید که عدالت به پرهیزکاری نزدیک‌تر است.

مورد دیگر، اینکه حدود آذرماه سال ۸۸ جمعی از نخبگان و برگزیدگان بسیج با آقا دیدار می‌کنند. در این دیدار یک برادر بسیجی از وسط جمعیت دستش را بلند می‌کند و می‌گوید آقا من یک مطلبی دارم؛ چرا شما در مقابل افراد منافقی که به‌نظام ظلم کردند سکوت می‌کنید؟ آقا پاسخ می‌دهند کسانی که با اشاره و کف زدن دشمن می‌خواهند با این نظام و قانون اساسی مبارزه کنند سرشان به سنگ خواهد خورد، اما نمی‌شود هرکس را که اندک اشتباهی کرد منافق گفت؛ اگر اندک مخالفتی کرد به او ضد ولایت‌فقیه بگوییم.

و آخرین نمونه به دیدار خانواده‌ روح‌الامینی با آقا اختصاص دارد. چه امتحان سختی این خانواده داد و چه سربلند از آن امتحان بیرون آمد که به زبان آوردنش آسان است و از پس آن امتحان‌ها برآمدن، بسیار مشکل؛ همچنان‌که دیدیم در سال ۸۸ افرادی از خواص در امتحان فتنه رفوزه شدند و به تعبیر رهبر انقلاب وقتی خواص رفوزه شوند، این‌گونه نیست که فقط یک سال عقب بیفتند، بلکه سقوط می‌کنند. آقا در آن دیدار خطاب به این خانواده‌ داغدار که فرزندشان به قتل رسیده بود می‌گویند:

من لازم می‌دانم برای چندمین بار به شما تسلیت بگویم. آنچه مسلم و واقعی است، وضع شما است. شما صبر کردید و خداوند فرموده «وبشر الصابرین» و این صبر در مقابل مصیبت است. امتحان سختی را دادید. با سوابق شما آشنا هستم. هم شما و هم خانمتان امتحان خوبی دادید و این جلوی چشم ما است. حوادث پی‌درپی می‌آید، مهم این است که این اجر را حفظ کنید.

خانواده‌ روح‌الامینی دو مطلب را به آقا می‌گویند: گلایه از اینکه کار اما خوب دنبال نمی‌شود و با عناصر سطح بالا برخورد نمی‌شود. رهبر انقلاب علاوه بر آنچه قبل انجام‌شده بود از مسئولین دفترشان می‌خواهند مسئله را پیگیری کنند.

و اما دومین ناراحتی‌شان را این‌گونه مطرح می‌کنند: عده‌ای اهانت‌هایی به شما روا می‌دارند و این تحملش برای ما سخت است و ما را زجر می‌دهد.

پاسخ آقا، حسن ختم این روایت است تا بیندیشیم پیامدهای اساسی اینکه تپنده‌ای صادق خداترس در جایگاه قدرتمند رهبری نظام قرار گیرد چیست؟

آقا متذکر می‌شوند آدم اگر خودش را به این چیزها مشغول کند از مبانی و اصول دور می‌شود. ما دنیا را تکان دادیم، انقلاب همان خطی را که شروع کرده تداوم می‌دهد و هنوز دنیا را تکان می‌دهد. اینکه گفته می‌شود مثل مرگ بر فلان، برای ما بد نیست و چیز تازه‌ای هم در انقلاب نیست. منافقین تابلوهایی را علیه امام بر سر چهارراه‌ها نصب می‌کردند. من خدمت امام رسیدم. به امام گفتم بد نیست به‌جای این دروغ‌پردازی‌هایی که درباره‌ شما می‌کنند بعضی از این شعارهای مرگ بر فلان را برای تعدیل نفس، علیه ما سرده‌اند. این فحش‌ها برای نفس ما خوب است.

انتهای پیام/

 

 

ارسال نظر

آخرین اخبار