ما وتاریخ جهانی:
فروپاشی امپریالیسم نئولیبرال(لیبرال دموکراسی امریکایی) وظهور انترناسیونالیسم نوین
وقتی تاریخ جهان را مطالعه میکنیم گویی باید یونان راسرآغاز هرچیزی تلقی کنیم!واین یعنی یونانزدکی!!!جالب اینجاست که یونان هم به یونان خاص تقلیل میدامیکند ونامی از فیثاغورث واناکسیماندر وهراکلیتوس به میان نمی اید واین انحراف در تعریف فلسفه نیز ادامه پیدامیکند.
در عصر جدید نیز رنسانس آغاز همه چیز تعریف میشود!رنسانسی که از منظر جغرافیایی وتاریخی در غرب رخ داده انا امروز منشا عالم جدید قرار گرفته است.
این درحالی است که اولا بشر تمدنهای مختلفی را دربرهه های تاریخی شاهد بوده واین تفاوتها باوجود تمایزها وجوه مشترکی داشتند وباهم گفتگو میکردند .به عبارتی تندنها تاپیش از مدرنیته نه تنها وجود داشتند بلکه باهم ارتباط داسته وبرهم تاثیر میگذاشتند.
درحالیکه به زعم هیدگر مدرنیته شیوه های متنوع اندیشیدن وبودن در هستی رابه محاق نسبان برده.
پیشتر در مقاله ای که بر کتاب امانوئل تد نوشته شد از سقوط امریکاگفته شد.انا نویسنده درهنان کتاب اگرجه انریکای انروز راغارتگر میخواتد انا انریکای نیم قرن پیش رامیستاید چراکه اجراکننده نظم جهانی بود!!!نویسنده کتاب انریکامس از فروپاشی خود رایهودی معرفی میکند که در ذیل جریان فکری ریمون ارون میخواند.
تد دران کتاب انریکا رااستعمارگر معرفی میکند درحالیکه به زعم چامسکی ریشه استعمار به ارومابرمیگردد واگر اروما امروز مثل قرن ۱۸ رفتار نمیکند به دلیل ضعیف بودنس است نه اینکه عاقل شده باشد!!!!
دران کتاب تد لیبرال دموکراسی را وانریکا رانفی نکرد اگرچه نظام سرمایه دازی غرب راعانل بی ثباتی داتست.انا درکتابی که درلین سزور به معرفی ان خواهیم پرداخت نویسنده به نقد رادیکال لیبرال دموکراسی میمردازد که امریکا رامظهر ان میداند.
چندی پیش بایکی از دوستان درباب علت مانایی لیبرالیزم نسبت باسایر صور مدلهایی که در تاریخ مدرنیته وجود داشتند صحبتی شد.اینکه نازیسم،فاشیسم ومارکسیسم سقوط کردند.طبیعتا بحث تنازع بقای داروین و داروینیسم اجتماعی مطرح شدوبه تبع ان نظریه کوسه ببری.
اما جرا لیبرالیزم؟بنده به ایشان عرض کرد لیبرالیزم قوه هاضمه بالاو زیادی دارد به نحوی که ماهیت چیزها را میگیرد وتصرف میکند ومثل یک ویروس خو رابازیابی میکند.دوستمان ابتدااز واژه ویروس ناراحت شد(درست مثل ان استادی که میگفت خدالیبرال است!)ولی در اثنای گفتگو وقتی متوجه شد مراد ما مفهوم اخلاقی از این جمله نبود(درست مثل داستان دکتر داوری که در باب نفاسنیت سوژه گفته بود)عرض مارا پذیرفت(بگذریم از اینکه در مثال مناقشه نیست)
چندی بعد بود که حقیر کتاب "توسعه در مکاتب متعارض"دکتر احمد ساعی را گیرآورد ومطالعه کرد. در ان کتاب برای اولین بار بامتفکر دردمند معاصر دو رگه سمیر امین اشناشد. سمیر امین از جمله متفکرانی است که منتقد توسعه است و در حوزه وابستگی تعریف میشود وبه نقد رادیکال سرمایه داری میپردازد.
کتاب "ویروس لیبرال" توسط ناصر زرافشان مترجم چپ گرا ترجمه شده که در روی جلد نام فرعی دیگری تحت عنوان"جنگ دائمی وامریکایی کردن جهان"نام دارد.طرح جلد فوق العاده است.تصور نگارنده براین بود که طرح روی جلد احتنالا باید ذوق طراح ایرانی باشد ولی هنگامیکه در اینترنت سرچ کرد تا طرح اصلی کتاب راببیند باهمان طرح مواجه شد:کودک کره ای بالباس نظامی در حال خوردن کوکاکولا!!!
کتاب توسط انتشارات آزادنهر چاپ شده که ۱۴۰صفحه می بشد ودارای ۵بخش می باشد که هربخش چندین شمارگان دارد. نویسنده در پیشگفتار میگوید اگر واقعا شاهد مایان تاریخ ازجنس نظریه فوکویانابودیم امروز بشر در هولوکاست امریکایی نابود شده بود. دربخش نخست کتاب نویسنده از پیروزی خرد تاریخی میگوید
نویسنده بخش اول کتاب رااینگونه شروع میکند که سرمایه داری فراتراز بازار متعارف است واین سیستم خود بیکانگی کالایی را رقم میزند.امین نیز همسخن با امانوئل تد سرمایه داری را مترادف با بی ثباتی دائمی میداند.
به زعم سمیر:این پندار که یک منطق اقتصادی وجود دارد که بر رشد وتکامل سرمایه داری حاکم است یک توهم است.سمیر براین است که:"منطق گسترش سرمایه داری حاوی هیچ نتیجه ای نیست که بتوان ان را از جنس"توسعه"دانست.
سمیر غایت لیبرالیزم را خود ویران سازی میخواند واز سرمایه داری غربی به "سرمایه داری فرتوت" یاد میکند(تعبیری مشابه سقوط اقتصاد غرب والرشتاین)
امین در توضیح این مقوله میگوید:یک نظام فرتوت نظامی نیست که واپسین روزهای عمر خود رادر ارامش طی کند وکشان کشان خود را به پایان راهش برساند،به عکس،ضعف نظام های فرتوت که روزگارشان سپری شده است،موجب افزایش خشونت انها میشود.
از منظر امین تفاوت بین امپریالیزم قدیم وجدید در این هست که در گذشته امپریالیزم متکثر بوده درحالیکه در عصر جرید جمعی وواحد است.
به زعم متفکر نصری سرمایه داری جهانی به عنوان مرکز به انحصار پنج چیز مهم چون تکنولوژی،دسترسی به منابع طبیعی،ارتباطات و سلاح های کشتار جمعی پرداخته است که به سلطه خود بااین انحصارات تداوم بخشیده واولیگارشی جهانی رابه راه انداخته است.
وی معتقد است:نظم اقتصادی لیبرالی جهانی شده نیازمند جنگ دائمی است یعنی مداخلات دائمی که به شکلی بی پایان ،به عنوان تنها وسیله برای اینکه خلق های کشورهای پیرامونی را تسلیم خواسته های خود کند ،یکی پس از دیگری صورت خواهد گرفت
او درادامه از ایجاد تولید گفتمان توسط برخی تئورسینها برای تداوم این سلطه نام میبرد:راولز؛کاستلز،تورن،ریفکین،و...او برای امپریالیزن جهانی کانون قائل است.که شامل مثلث است.
سازمان تجارت جهانی، صندوق بین الملی پول،بانک جهانی به زعم متفکر دورگه مصری فرانسوی مسئول مدیریت اقتصادی نظام امپریالیستی جهانی هستند.
نهایت این سیستم اولیگارشی جهانی خود ویران سازی است.سرمایه داری وارد مرحل انحطاط ناشی ازفرتوتی خود شده است. سمیر امین در ادامه از مستمند سازی به عنوان پدیده مدرن یاد میکند.او دراینجا میگوید که دراینجا نه از فقر بلکه از مدرنیزه کردن فقر باید سخن گفت.
به عبارتی یکی از مهم ترین پیامدهای لیبرالیزم مستمند سازی جهانی است. به نظر سمیر پدیده مستمند سازی از قطبی شدن جامعه در مقیاس جهانی جدایی ناپذیراست،قطبی شدنی که خود نتیجه ذاتی گسترش سرمایه داری واقعا موجود است وهمین امر به وضوح ثابت میکند که طبیعت وسرشت ان امپریالیستی لست(ص ۴۸)
دومین پیامد لیبرالیزم دموکراسی کم تراکم است .دراین فصل(فصل۴)،امین رابطه معکوس ثروت وقدرت را تبیین میکند.سرمایه داری جای ان رابطه سنتی رامیگیرد که در ان،قدرت منشا ثروت بود ورابطه معکوس ان را حاکم میسازد که دران ، ثروت منشا قدرت است
همچنین لیبرالیزم امریکایی رابرخلاف لیبرالیزم اروپایی که دارای ارزشهایی هست یکدست ویکدنده میخواند
اینجانیز امین به مانند امانوئل تد از فرهنگ اروپادفاع میکند.وتفاوتهای فاحشی بین امریکا واروپاقائل است..این تفاوتها درلحظات بحران بیرون میزنند وازطریق مقابله وبرخورد تند مواضع متفاوت،خود رااشکار میسازد.
به زعم امین ایالات متحده از منطق انباشت سرمایه پیروی میکند.وی انقلاب امریکا در سال ۱۷۸۹ را تنهایک جنگ استقلال محدود بدون مضمون اجتماعی میداند!
دموکراسی کم تراکم یعنی مدیریت حضور حداقلی مردم در انتخابات که در دموکراسی امریکایی شاهد ان هستیم.
امریکا روزگاری به بهانه مارکسیسم جنگ سرد را به راه انداخت وامروز به بهانه تروریسم همان روند دشمنی باجهان راادامه میدهد.
امین سیستم قضایی امریکا راهم زیر سوال میبرد وان رافاسد میداند.در حوزه بین الملل نیز امریکا راکشوری میداند که تیشه به ریشه حقوق بین الملل میزند و حتی ازاصول لیبرالیستی ان هم عدول میکند.لذا دوره حاضر را یک عقب نشینی از دموکراسی میداند.
به زعم امین طرح واشنگتن برای اعراب بدون پیشرفت دموکراتیک است.امین تفکر امریکایی را بدون نگرش بلند مدت میداند.سمیر امین امپریالیزم امریکا را غارتگر تر و وحشی تر از نوع اروپایی میخواند که امروز دچار فقر تفکر سیاسی است لذا ایدئولوژی وفکر امریکایی راقابل صدور نمیداند
او نیز همسخن با ویلیام بلوم ایالات متحده را دولت یاغی سرآمد در جهان میداند که پیرو "تقدم زور برحق"است و جاپای نازی ها گذاشته است.امین معتقد است که باید راه استفاده از جنبه های دیپلماتیک،نظامی و سیاسی جلوی این قلدر مابی امریکارا گرفت.
فصل چهار این کتاب با جمله زیبا به انتها می رسد که دراینجا به ان اشاره میشود: باید پیش از انکه دیر شود برای رویارویی با چالش نئونازیهای واشنگتن اقدام کرد.
اخرین فصل از کتاب که بخش پنجم است شامل سه شماره به عنوان چالش لیبرالیسم است وبعد چندین فرضیه راشامل میشود.
نویسنده بابیان این نکته که لیبرالییسم به سمت خود ویران سازی می رود ان رایک چالش جدی برای بشریت میخواند.امین لیبرالیسم جهانی شده راکه باسلطه امپریالیسم امریکا برجهان برقرار است در نسبت باجهان به گونه ای میبیند که اروپا را به عنوان متحد فرودست مجبور میکند تا درغارت جهان در کنار او باشد.
او معتقد است اروپا بایدراه خودرا از امپریالیسم امریکا جداکند وبه سمت فراسوی سرمایه داری حرکت کند.او نیز همسخن با امانوئل تد اروپا رابه ارتباط گیری با پکن و مسکو ودهلی(چین و روسیه وهند)دعوت میکند.اینکه در حوزه های اقتصادی ودیپلماتیک ونظانی راه هایی وجود دارد که اگر نصب العین اروپا شود اینده روشنی را رقم خواهد زد.
به زعم امین:"امریکای جوان چیزی نداردکه اروپای کهن از ان فراگیرد.ایحاد همبستگی میان خلق های جنوب دومین راه کار سمین است که باید در سطح اقتصادی وسیاسی در پیش گیرند.مثلابرچیدن پایگاه های نظامی در همه کشور های بیگانه.
سمیر امین در پیش گرفتن روند فعلی توسط اروپا را اینگونه عنوان میکند که:"اروپا یاچپ خواهد بود یادیگر اصولا نخواهد بود!!!!
به زعم نویسنده هیچگونه پیشرفت اجتماعی ودموکراتیک تازمانیکه طرح امریکا دفع وخنثی نشده باشد ،دوام نخواهد اورد.
امیدواریم معرفی این متفکر حوزه توسعه به علاقه مندان حوزه غرب شناسی مدد رسانده باشد.جامعه بیش از پیش به غرب شناسی به خصوص ارا متفکران انتقادی در حوزه سرمایه داری،لیبرال دموکراسی وامریکاشناسی نیاز دارد.متاسفانه در صد سال گذشته به دلیل غربزدگی حاکم بر فرهنگ وفضای تاریخی نوع مواجه غالب در سیستم دانشگاهی وفضای روشنفکری و رسانه ای بیشتر مبتنی بر نوعی مرعوب بودگی همراه بوده و قالب غالب نیز چنین بوده در حالیکه اندیشه انتقادی از دوران رنسانس وجود داشته وازاواخر قرن ۱۸تقویت شده.غرب بهشت گمشده میلتون نیست.غرب تجربه تاریخی تلخی را پشت سر نهاده تا به این نقطه تاریخی رسیده که این نقطه نیز قابلیت نقد را دارد.
غرب الدرادو نیست که همه در پی ان باشند که یا به ان هجرت کنند یابه ان عزیمت تاریخی نائل شوند.غرب نیز روزگاری مملو از وایکینگ هایی بود که یکدیکر را غارت میکردند.غرب نیز رفرمیسم اجتماعی وپروتستانیسم دینی را باهزینه زیاد پرداخت کرد.غرب نیز شاهد جنگهای خونین کاتولیک ها وپروتستانها بود وحاصل ان پیمان صلح وستفالیا شد.غرب نیز شکاف اجتماعی عمیق حاصل از سرمایه داری جدید در انقلاب صنعتی با انقلابهای خونین فرانسه،انگلیس وامریکا وحتی شوروی(مراد از غرب اندیشه مدرنی است که در غرب جغرافیایی شکل گرفت لذا روسیه نیز دراینجا چون از اندیشه مارکسیسم نشات گرفت در تاریخ غرب میگنجد) راتجربه کرد.
غرب نیز جنگ جهانی اول ودوم وجنگ سرد را تجربه کرد.کافیست به سینمای هالیوود نگاهی بیاندازیم وفیلمهایی چون الکاپون،روزی روزگاری ،دار ودسته نیویورکی ها،امریکا مهد ازادی و....راببینیم که انجا نیز مافیا بوده،بی نظمی بوده،خشونت بوده.همین داستان های قرن ۱۹ که بعصا برای کودکان به شکل انیمیشن درامد تاییدی است براین مدعا.داستانهایی چون هکل بری فین،الیور توییست.غرب امروز بر تاریخی از تجربه های نیک وبد استوار است که هنوز از خوی امپریالیستی خود فاصله نگرفته لذانویسنده باهشدار به اروپا از سقوط امپریالیسم نئولیبرال امریکایی خبر میدهد تا اروپا نیز در این سیاهچاله تاریخی گرفتار نشود.بیشک با سقوط امپیریالیسم نئولیبرال(لیبرال دموکراسی امریکایی)باید شاهد شکل گیری جهانی نو در قالب انترناسیونالیسم نوین باشیم.
یادداشت : حسین پایین محلی
انتهای پیام/
ارسال نظر