با مسافربری امرار معاش میکنم/ نگاه جامعه به خانواده شهدا به دور از حقیقت است
آغویی گفت: در بین نویسندگان جزو افراد موفق بودم ولی موفقیت من به اندازه توانی که در اختیار داشتم نبوده، من می توانم به کشورم و پیشرفت آن خدمت بیشتری داشته باشم و نباید با چنین شرایطی که در اختیار من است با مسافربری امرار معاش کنم.
به گزارش گلستان ۲۴؛ انسان برای رسیدن به سعادت در طول زندگی با صدها نویسنده کتاب همراه می شود، بسیاری پیش از آنکه معنای خوشبختی، عشق و ایثار را بفهمند آن را در کتاب ها خواندند.
نویسندگان تراوش عصاره افکار خود را برقلم جاری می کنند و بی آنکه خود بداند منظومه ای را می سازد که انسان را از کلاف سردرگمی در مسیر زندگی رهایی می بخشد.
بسیاری از الگوهای زندگی که ما برای خود می گزینیم از طریق نویسندگان کتاب به ما معرفی شدند و یا نویسنده با ذهن خلاق خود الگویی را در قالب رمان و افسانه برای ما می سازند تا در آینده دنیایی تازه و در تکنولوژی با سطح بالاتر از گذشته را تجربه کنیم، اینگونه است که خلاقیت در وجود بسیاری از انسانها شکوفا می شود.
گرچه باید نویسندگان را نه هنرمند بلکه معمار اندیشه و اخلاق برشمرد اما گاهی آنقدر به آنها بی توجه می شویم که توانایی های آنها در برکه ای خشکیده و تلاش سالانه آنها تنها در پاورقه ای ها و برگه های آچار بی آنکه مجال نشر پیدا کند بی ثمر باقی می ماند.
به سراغ «عباسعلی آغویی» از نویسندگان برجسته استان گلستان رفتیم که نویسندگی را با تخیل گره زده و «جنگی در ستارگان» را خلق کرده و با جوهره عمر خود برای کشف اسرار شهدای نیروی انتظامی استان گلستان با اثر«از گلستان تا بهشت» گام برداشته است.
چه شد که به سراغ نویسندگی رفتید؟
از دبیرستان به دنبال اختراع بودم ولی در این زمینه حمایتی اتفاق نیفتاد، در دوران دبیرستان تلاش کردم که پنکه ها را به سیستم سرمایشی مجهز کنم و در اختیار مردم مناطق روستایی و محروم که در آن زمان از کولر بی بهره بودند قرار دهم ولی حمایت های مالی موثر نشد و در حال حاضر نیز این حمایت ها از مخترعان اتفاق نمی افتد.
نخستین بار که پژوهشگران جوان از سوی دانشگاه آزاد راه اندازی شد بنده به این موسسه حضور یافتم و جزو نخستین نفراتی بودم که پا به این پژوهشکده گذاشتم ولی حمایت موثر اتفاق نیفتاد.
از سال ۶۷ در حوزه فرهنگی وارد شدم و تمام کاریکاتورهای تظاهرات علی آباد کتول را تنها با دو خودکار می کشیدم.
در آن زمان که استان گلستان از مازندران جدا نشده بود، مدیرکل آموزش و پرورش در شیرآباد علی آباد کتول در حال سخنرانی بود و من در حال نوشتن یک شعر از سخنان وی شدم و ابتدا تصور کرد به سخنانش گوش نمی دهم ولی پس از سخنرانی متوجه شد که مطالبش را به شعر تبدیل کردم، در آنجا مورد توجه قرار گرفتم و از آن زمان در فرهنگ و ارشاد اسلامی پای ثابت برنامه ها بودم ولی روحیه اینکه درخواستی از کسی برای کمک در کار داشته باشم در من وجود نداشت و بسیاری از هنرمندان نیز اینگونه هستند و چیزی برای خود نمی خواهند.
در چه زمینه هایی قلم زدید؟
توانایی و تخیل من مانند نقاشی بسیار قوی بود و بر اساس تخیلی که داشتم نخستین کتاب «جنگی در ستارگان» را نوشتم و از آنجا که دوست داشتم کشورم پیشرفت کند لذا آینده ای که از کشورم آرزو داشتم را در این کتاب نگارش کردم.
با تخیلی که داشتم تلاش کردم که در این کتاب راه رسیدن به آینده را ارائه کنم و در آن زمان در کتاب ها راه حل هایی را نیز بیان کردم.
کتاب «پیشگیری های باورنکردنی» از دیگر کتاب من است، کتاب دیگری که از من با چاپ رسید کتاب «شهدای ناجای استان گلستان» است در این کتاب به دنبال اسرار پشت پرده شهادت بود.م
همچنین کتاب «شهید عزت الله کیخواه» و کتاب«۱۳ شهید محمد آباد» و... نیز نگارش کردم، بنده با نوشتن کتاب به فکر اختراع نیز بودم و همزمان با آن دستگاهی را ساختم که به معلولان حرکتی کمک کند و ثبت اولیه آن انجام شده است.
حمایت از شما چگونه بود؟
از آثار من آنگونه که باید حمایت نشده است و آثاری مثل «شهید شیبانی» را در دست اقدام دارم که نیاز است مسئولان حمایت بیشتری داشته باشند، زمانی که شهرت پیدا می کنید آبروی شما آبروی همه می شود و جامعه انتظار دیگری از هنرمندان دارند ولی بنده هنرمندی هستم که با چنین آثاری مورد حمایت قرار نگرفتم و مجبور هستم برای امرار معاش مسافربری کنم.
نوشتن در ایران جز برای افرادی که رانت دارند سودی ندارد و تنها فداکاری است و نویسندگان از عمر خود می زنند تا به کشور خود خدمت می کنند.
عدم حمایت منجر به بی انگیزگی شما شده است؟
هنر مثل نفس کشیدن برای هنرمند است و نمی تواند هنرمند بدون هنر زندگی کند و زندگی برای هنرمند پوچ می شود.
در بین نویسندگان جزو افراد موفق بودم ولی موفقیت من به اندازه توانی که در اختیار داشتم نبوده است، من می توانم به کشورم و پیشرفت آن خدمت بیشتری داشته باشم و نباید با چنین شرایطی که در اختیار من است مسافربری کنم.
بسیاری از پدران و مادران شهدا از بین ما می روند و این گنجینه گرانبها است که ما از دست می دهیم و سوال اینجا است که چرا از ما نویسندگان حمایت نمی شود که بتوانم آثار آنها را گردآوری کنیم.
به دنبال حامیان مالی هستم تا بتوانم استعدادهای خود را شکوفا کنم و اگر کسی حمایت داشته باشد حاضر هستم که برای آنها قلم بزنم.
بخشی از دوران نویسندگی شما در خصوص خانواده شهدا بوده خانواده شهدا با چه دغدغه هایی رو به رو هستند؟
تصور جامعه از خانواده شهدا با حقیقت یکی نیست برخی تصور می کنند که خانواده شهدا در رفاه کامل هستند ولی اینگونه نیست.
برای نوشتن کتاب به صورت سرزده به خانواده شهدا می رفتم و حتی خانه آنها را مرتبط می کردیم تا آنها حرف بزنند و دغدغه پذیرایی نداشته باشند.
مادر شهیدی در استان بود که 33 سال چشمش به در دوخته است و منتظر رسیدن پسرانش است، داغ فقدان پسر برای این مادر با پول قابل جبران نیست، دنیا را به این مادر بدهید برایش ارزشی نخواهد داشت.
خاطره از جمع آوری اطلاعات و نویسندگی و دیدار با خانواده شهدا دارید؟
بله؛به دیدار مادری در شهرستان بندرگز رفتیم، بیان می کرد که به پسرم گفتم که اگر شهید شوید من دیگر جز تو کسی را نخواهم داشت، گفت پسر شهیدم در پاسخ گفت که مادرم چرا تو ناراحت هستی عراقی ها ما را نمی شناسند گلوله های خود را شلیک می کنند اما این گلوله ها به کسی می خورد که لیاقت شهادت را داشته باشد و همچنین گفت که در جنگ مستقیم دشمن و با گلوله دشمن به شهادت می رسم.
این مادر شهید بیان می کند که زمانی پیکر شهید را آوردند در غسالخانه به پیکر شهید نگاه کردم که بدنش سالم است و ابراز ناراحتی کردم که چرا شهید چنین حرفی به من زد و آیا چون زخمی نشده است لیاقت شهادت را نداشته، این مادر شهید زمانی که خواست با شهید خداحافظی کند وقتی دست بر سر شهید کشید متوجه شد که دستانش در سر شهید فرو می رود و بسیاری از شهدا اینگونه دقیق شهادتش را عنوان کرده بودند.
چه زمانی ازدواج کردید و چند فرزند دارید؟
۳۵ سالگی ازدواج کردم و یک دختر دارم و دخترم در کاراته توانسته مقام نخست کشوری را بدست بیاورد.
نویسندگی در کشور ما اگر همسر همراهی نداشته باشد امکان پذیر نیست، امروز که برای مصاحبه آمدم مسافر آوردم و از کار خود نزدم تا شرمنده خانواده خود نباشم و در مسیر زندگی نیز این همراهی همسرم بود که مشوق من شد.
/شبستان
ارسال نظر