مدافع پرسپولیسی استقلالی است؟!
مسعود زارعی مدافع پیشین پرسپولیس گفت: من در پایه های استقلال بازی کرده ام ولی دلیل نمی شود بگویم استقلالی هستم. این مسیر زندگی ام بود که در پایه های استقلال باشم و سپس به پرسپولیس پیوستم
به گزارش گلستان ۲۴؛ به نقل از خبرگزاری فوتبال ایران پارس فوتبال دات کام، امروز در برنامه ملاقات با چهره ها، به سراغ کسی رفتیم که خیلی ناگهانی به فوتبال آمد و درخشید و به همان شکل، ناگهانی نیز کنار رفت. مسعود زارعی اینجاست تا برای ما از آن روزها و اتفاقاتی که برایش افتاد، تعریف کند.
مدت زیادی است که از شما چه در رسانه ها و چه در شبکه های اجتماعی خبری نیست و سکوت کرده اید. یاد نقل قولی می افتم که می گویند از دیده برفت و از دل برفت و همان اتفاق برای من نیز رخ داد. پس از قهرمانی با پرسپولیس در لیگ، طی فعل و انفعالی باشگاه ۱۶ نفر از بازیکنان خود را در لیست فروش قرار داد. من نیز نمی خواستم از پرسپولیس بروم و قراردادم را نیز تازه تمدید کرده بودم ولی بالاجبار مرا از تیم کنار زدند. در آن زمان زلاتکو کرانچار تازه به پرسپولیس آمده بود و از بازیکنانش اطلاعی نداشت. در واقع مدیریت تیم بسته شده را تحویل کرانچار داده بود و من اگر در آن تیم می ماندم، قطعا به یکی از بهترین مهره های کرانچار تبدیل می شدم ولی مدیریت باشگاه مرا کنار گذاشت. من نیز باید مانند اشپیتم آرفی عمل می کردم. آرفی به مسئولان باشگاه گفته بود که قرارداد دارد و جایی نمی رود. من نیز همان شرایط را داشتم و باید به آن ها می گفتم جایی نمی روم ولی اشتباه کردم. در واقع بزرگترین اشتباه زندگی ام این بود که خودم به آن ها گفتم می روم.
اکنون مشغول به چه کاری هستید؟ ارتباط تان با فوتبال حفظ شده است؟ خدا را شکر مدتی برای تیم پیشکسوتان باشگاه تمرین و بازی کردم و اسمم پس از مدت ها آورده شد. از آقای رضا ریاضتی نیز تشکر می کنم که مرا به این سمت راهنمایی کرد. او در دوران فوتبالم نیز بسیار به من کمک می کرد. پس از آن نیز آقای پنجعلی از من خواست در تیم نونهالان پرسپولیس فعالیت کنم که من نیز قبول کردم و خدا را شکر شرایط اکنون خوب است.
شما در صبا مطرح شدید و در ۲۴ سالگی راهی پرسپولیس شدید. این انتقال برایتان زود نبود؟ به نظرم انتقال به موقعی بود. شرایطم در آن جا واقعا خوب بود. وقتی در پرسپولیس هستید، انگار درون تیم ملی بازی می کنید. من اسم و رسمی نداشتم وقتی به پرسپولیس رفتم ولی مسعود زارعی در پرسپولیس بود که مسعود زارعی شد. سال ۸۴ وقتی صبا با پرسپولیس بازی داشت، آری هان، مربی وقتی پرسپولیس به مسئولان باشگاه گفته بود من این بازیکن را می خواهم و او را در لیست خرید قرار دهید. البته این انتقال رخ نداد چرا که او از پرسپولیس رفت و مصطفی دنیزلی آمد.
با وجود اینکه شما از مهره های کلیدی صبا بودید ولی مسلم بود در تیمی پرمهره مانند پرسپولیس کار سختی دارید. اتفاقا خدا را شکر می کنم در صبا بازی کردم زیرا این تیم در آن زمان مانند تیم ملی بود. هادی طباطبایی، یحیی گل محمدی، سهراب بختیاری زاده، محمد نوازی، ستار همدانی، علی دایی و … عضو آن تیم بودند. حضور در این تیم از لحاظ تجربه به من کمک زیادی کرد که بتوانم در پرسپولیس بازی کنم.
سه فصل در پرسپولیس بودید. به نظرتان بهترین فصل کدام بود؟ از نظر من از روزی که با پرسپولیس قرارداد بستم تا روزی که جدا شدم، بهترین روزهای زندگی ام بود ولی خوب آن سالی که قهرمان شدیم به واسطه دقیقه ۹۶ و گل سپهر حیدری به سپاهان، به نظرم بهترین خاطراتم همان سال بودند.
در آن زمان پرسپولیس بازیکنان بزرگ زیادی داشت. برخی می گفتند که بزرگترهای تیم، جوانان را اذیت می کنند. این مسئله صحت دارد؟ نه من در دوران حضورم در پرسپولیس چنین چیزی ندیدم. بزرگتر آن تیم کریم باقری بود. حتی شیث رضایی و حسین کعبی که رقبای من نیز بودند مشکلی با یکدیگر نداشتیم و هرکس بهتر تمرین می کرد، درون زمین قرار می گرفت. من کلا در هر تیمی بودم، رابطه ام با بازیکنان تیم خوب بوده است.
پس از سالی که پرسپولیس قهرمان شد، برخی می گفتند که افشین قطبی تو را خیلی اذیت کرده است. این مسئله صحت داشت؟ بله همین طور است. در ابتدا بگویم که آقایان کاشانی و استیلی یک تیم کاملا آماده را تحویل آقای قطبی دادند. شما می دانید که یک هفته قبل از شروع مسابقات، آقای قطبی به ایران آمد و اصلا شناختی روی بازیکنان نداشت. همه زحمات در اردوهای بروجرد و کیش و … روی دوش آقایان کاشانی، استیلی و مرزبان بود. واقعا آن تیم عالی بود. آن قدر پرسپولیس در آن سال باشخصیت بود که از هفته ابتدایی تا ۱۵ هفته بعد باخت ندادیم. آقای قطبی در دیدار با پاس همدان از من بازی گرفت و در آن مسابقه پاس گل دادم. سپس مرا روی نیمکت نشاند و در پایان فصل به واسطه حواشی و اتفاقاتی که افتاده بود، بالاجبار از من استفاده کرد و اگر آن اتفاقات نمی افتادند، باز هم از من استفاده نمی کرد.
دلیل این مسئله چه بود؟ نمی دانم مشکل ایشان با من چه بود.
این صحبت درست بود که افشین قطبی تنها با ۱۱ نفر بازیکن اصلی خود کار می کند و دیگر با بقیه بازیکنان کاری ندارد؟ بله چنین چیزی درست است. آقای قطبی با ۱۱ نفر اصلی خود که قرار بود بازی کنند یک سمت تمرین می کرد. نهایتا ۲ بازیکن تعویضی که قرار بود بازی کنند نیز به آن جمع اضافه می شدند. بقیه بازیکنان سمتی دیگر تمرین می کردند. این واقعا بد است. من اکنون خودم مربی هستم و از هرکدام از مربیان بزرگی که با آن ها کار کرده ام، چیز کوچکی یاد گرفته ام. این را یاد گرفته ام که باید همه بازیکنان را به یک چشم نگاه کرد نه اینکه ۱۱ نفر خود را یک سمت ببرم و بقیه را سمتی دیگر و وقتی به ذخیره ها نیاز داشتم بگویم در کنار اصلی ها تمرین کن.
در نهایت در پایان فصل فیکس شدی و بازی های خوبی انجام دادی. من در کل با انگیزه زیادی تمرین می کردم. مشاورهایی که داشتیم نیز می گفتند که تو خوب تمرین کند و بالاخره نوبتت خواهد رسید. دیگر پس از شکست ۴-۱ مقابل استقلال اهواز، فعل و انفعالاتی در تیم صورت گرفت و چند نفر را از تیم کنار گذاشتند و من وارد ترکیب شدم. یادم می آید در هتل لاله قبل از بازی با ملوان بودیم. حمید استیلی به من گفت که مسعود قرار است بازی کنی و من نیز به او گفتم خیالت راحت باشد. در زمین آن قدر در نیمه اول نفوذ داشتم و موقعیت ایجاد کردم که حبیب کاشانی و بقیه می گفتند این بازیکن تا به حال کجا بوده است و چرا بازی نمی کند؟
خاطره جالب دیگری از آن فصل دارید که برایمان تعریف کنید؟ بهترین خاطره که مربوط به بازی قهرمانی بود. واقعا آن سپاهان به خصوص در خط حمله و ضد حملات با عماد رضا و احسان حاج صفی تیمی بسیار خوب بود. من در دقایق پایانی مسابقه مرتبا نفوذ می کردم و می خواستم توپ روی دروازه سانتر کنم. سپهر حیدری مرتبا به من می گفت که این قدر نفوذ نکن و اگر گل بخوریم کارمان تمام است. انگار مثلا به او الهام شده بود که گل را می زنیم که خدا را شکر خودش نیز همان گل قهرمانی را زد.
در مورد این که لب تاپ افشین قطبی را چه کسی شکست، حقیقت را می توانید بگویید؟ همه می گفتند من شکسته ام زیرا فکر می کردند چون با یکدیگر مشکل داریم، کار من بوده است. لب تاپ در رختکن استادیوم آزادی شکسته بود و من در آن زمان اصلا در لیست تیم نبودم و هتل بودم. البته فکر می کنم به عنوان نظر شخصی، آقای مرزبان آن را شکست.
پس از آن فصل قهرمانی دیگر با افشین قطبی ارتباطی نداشتی؟ پس از قهرمانی افشین قطبی رفت. من نیز یک روز با یکی از روزنامه های آن زمان مصاحبه کردم. چیز بدی نیز نگفتم و فقط گفتم که زحمت آن تیم قهرمان را آقایان کاشانی، استیلی و مرزبان کشیدند و ثمره آن زحمات به افشین قطبی رسید. دو هفته پس از آن مصاحبه افشین قطبی قراردادش را تمدید کرد و به ایران بازگشت. اولین چیزی که به او گفتند نیز مصاحبه من بود. البته جایگاه من دیگر مشخص بود و مانند سال اول نبود. افشین قطبی نیز تغییر کرده بود. آن صحبت ها مانند قلب شیر و … در کل ادبیاتش در سال دوم تغییر کرد. در واقع ایران و حاشیه هایش را آموخته بود و می دانست چگونه با ایرانی ها کار کند.
به جز سال قهرمانی، از سال های دیگر حضور در پرسپولیس خاطره دارید؟ یک بار با پرسپولیس به اردوی امارات رفته بودیم و با علیرضا نیکبخت واحدی هم اتاق بودم. در آن زمان جشن ازدواج برادر نیکبخت واحدی بود. در آن زمان آقای پیروانی مربی بود و از او اجازه گرفت که ۲ روز زودتر به ایران بازگردد. او وسایلش را در هتل جا گذاشته بود و حتما می دانید که علیرضا برند باز بود و عینک زیبایی نیز در آن جا داشت. مهدی واعظی یک بار سمت من آمد و گفت می خواهم بروم و عینک بخرم. به او گفتم مهدی برای چه در این هوای گرم می خواهی بروی عینک بخری؟ من عینکی اخیرا خریده ام که یک بار هم از آن استفاده نکرده ام. بیا و این مال تو! در نهایت عینک علیرضا را به مهدی واعظی فروختم. آن زمان قیمتش ۳۰۰ دلار بود. سپس روی چشمانش زد و به مهدی گفتم چقدر به تو می آید و مناسب است. خلاصه به ایران بازگشتیم. یک روز مهدی واعظی با آن عینک سر تمرین آمد که نیکبخت واحدی به او گفت فلان فلان شده! این عینک من است. خلاصه دعوایشان شد. در نهایت عینک را به علیرضا پس داد. یک سال نیز مهدی واعظی به من میگفت این ۳۰۰ دلار مرا پس بده و می گفتم تا آخر فصل صبر کن و هنوز هم به او نداده ام.
یک خاطره دیگر نیز برایتان بگویم. همین کار را نبی الله باقری ها با من کرد. در شهر کرمان بازی داشتیم و من ساعتم را آن جا جا گذاشته بودم. فردای آن روز به نبی گفتم ساعت را ندیده ای و می گفت نه. شاید مهمان دار های هتل آن را برداشته اند. برایم عجیب بود که چرا آن را برداشته اند. یک روز دیدم نبی الله باقری ها پس از تمدید قرارداد عکس انداخته و دیدم در عکس ساعتم دست اوست! سپس با او تماس گرفتم و نبی نیز خودش را لو داد و فردا آن را سر تمرین آورد.
پس از آن نیز در باشگاه هایی مانند پیکان، راه آهن و مس کرمان بازی کردید ولی هیچ گاه اتفاقات خوب پرسپولیس و صبا برایتان تکرار نشدند. من شرایط فوق العاده ای در مس کرمان داشتم. در ۱۵ بازی در یک نیم فصل، ۶-۷ پاس گل دادم. حتی رئیس هیئت فوتبال کرمان گفت که آقای قطبی نام تو را برای جام ملت های آسیا در نظر گرفته است و از من پاسپورت خواست که از روی بدشانسی محض، رباط صلیبی ام پاره شد. از آن لحظه به بعد زندگی ورزشی ام روی دیگری از خود نشان داد.
اکنون که می گویند فوتبالیست ها قراردادهای بزرگ می بندند. من در مس خودم هزینه عمل جراحی ام را دادم و حتی قرارداد هم با من تمدید نکردند. اگر یک سال دیگر تمدید می کردند مجددا به اوج بازمی گشتم. پایم خوب شده بود و شرایط مناسبی داشتم ولی جور دیگری به من نگاه می کردند انگار ایدز داشتم. در کل مرا با یک مصدومیت فراموش کردند. شما ببینید همه جای دنیا بازیکنی که مصدوم می شود، قراردادش را حتی روی تخت بیمارستان تمدید می کنند ولی حتی یک مسئول از مس زمانی که در بیمارستان بودم، سراغم نیامد. البته لوکا بوناچیچ که آمد، به من گفت تو را می خواهم ولی تازه عمل کرده بودم و نمی توانستم بازی کنم. سپس او را کنار زدند و صمد مرفاوی را آوردند که گفته بود من به زارعی اعتقادی ندارم. البته در آن جا ساکت الهامی، کمک مرفاوی روی او خیلی نفوذ داشت و هرچه می گفت، همان حرف بود.
البته بگویم انتخاب های بدی داشتم. مثلا شش ماه در استقلال اهواز با فیروز کریمی کار کردم و سپس به پیکان رفتم. تیم پیکان واقعا خوب بود و داود سید عباسی و علیرضا نیکبخت واحدی و … در آن حضور داشتند. به لیگ برتر صعود کردیم و با فرهاد کاظمی می توانستیم پیکان را به روزهای خوبش بازگردانیم که آقای کاظمی را برکنار کردند و عبدالله ویسی، گواردیولای فِیک را به جایش آوردند! واقعیت را می گویم. او تیم قهرمان شده لیگ ۱ را داشت. ۱۶ بازیکنش را کنار گذاشت و ۱۶ بازیکن از خوزستان آورد. من به او زنگ زدم و می گفتم اگر به جای من حسین کعبی را می آوردی دلم نمی سوخت. مثلا جای بهشاد یاورزاده که خوب کار کرده بود، کسی دیگر می آمد دلم نمی سوخت. بازیکنانی که آورد را اسم نمی برم ولی فوتبال شان رو به افول و تمام شده بود. همان پیکان مجددا سقوط کرد.
همان طور که گفتید با مربیان زیادی از جمله پرویز مظلومی، فیروز کریمی و … کار کرده اید. خاطره جالبی از آن ها دارید؟ با آقای فیروز کریمی کار کردن هر دقیقه اش خاطره است و کلا می خندید. آقای فرهاد کاظمی نیز مربی بزرگی است. خوشحالم که پس از عدم حضور در لیگ برتر، با دو نفر از بهترین مربیان ایران کار کردم. یعنی به نظرم شاگردان آقایان کریمی و کاظمی، ۵ سال از بقیه بازیکنان جلوتر هستند.
به پرویز مظلومی نیز مدیونم زیرا مرا به فوتبال ایران معرفی کرد. از همین جا نیز از او تشکر می کنم. پرویز خان تنها مشکلی که داشت، با پیاز بود! یعنی مثلا وارد هتل می شدیم، می گفت بازیکنان نباید پیاز بخورند و به او می گفتیم مگر این پیاز جلوی سه امتیاز را می گیرد؟ یادش بخیر ایشان یک تیکه کلام داشتند که اصلا را اصلم می گفتند. مثلا می گفتند اصلم نباید پیاز بخورید!
زمانی که به پرسپولیس آمدید، می گفتند مسعود زارعی استقلالی است. این مسئله صحت داشت؟ خیر چنین چیزی نبود. البته من در پایه های استقلال بازی کرده ام ولی دلیل نمی شود بگویم استقلالی هستم. این مسیر زندگی ام بود که در پایه های استقلال باشم و سپس به پرسپولیس پیوستم و خدا را شاکرم به تیم بزرگی مانند پرسپولیس پیوستم و افتخار می کنم عضوی کوچک از خانواده این باشگاه هستم. این قدر پرسپولیس اسطوره و بازیکن بزرگ مانند علی کریمی، احمدرضا عابدزاده، مهدی مهدی کیا، علی پروین، محمود خردبین و … دارد که نمی توانم خودم را مانند آن ها بدانم و ذره ای کوچک در برابرشان هستم.
درست است که شما را ناصر ابراهیمی کشف کرده است؟ من در لیگ ۱ بازی می کردم. ناصر خان مربی تیم عقاب بود و به تیم او گل قشنگی زدم. از همان جا نیز گفته بود من مسعود را در تیمم می خواهم و فوتبالش را می پسندم.
می گفتند پدر شما و علی پروین دوست هستند. آیا این گونه بود؟ نه چنین ارتباطی نبوده است. پدرم عاشق علی پروین بود ولی ارتباطی با هم نداشتند. طرفداری
ارسال نظر