پای شالیکاران در گِل مانده است
کمتر از 20 روز دیگر فصل نشا شروع میشود.
به گزارش گلستان ۲۴ ؛ کمتر از 20 روز دیگر فصل نشا شروع میشود. فصل نشای امسال اما برای شالیکاران گلستانی مثل همیشه نیست. خبرهای خوبی از گوشه و کنار به گوششان نمیرسد. بهتازگی خبر ممنوعیت کشت برنج در گلستان از طریق یکی از خبرگزاریهای استانی منتشر شده و نگرانیها را افزایش داده است. زمزمه ممنوعیت کشت برنج در گلستان البته چند سالی هست که شنیده میشود.
سال 94 بود که عبدالکریم رجبی نماینده مردم کلاله، مراوه تپه و گالیکش درمجلس اعلام کرد بخشنامهای درباره ممنوعیت شالیکاری در گلستان صادر شده که براساس آن باید کشت جایگزین انتخاب و شالیکاری ممنوع شود. این تصمیم بهدلیل کاهش منابع آبی در گلستان گرفته شده بود و البته از مهلتی صحبت میشد که قرار بود به شالیکاران داده شود تا کشت جایگزین را به سر و سامان رسانند. بههمین دلیل بود که کارشناسان جهادکشاورزی استان مشغول ترویج کشت جایگزین برنج و تشویق شالیکاران به این کار شدند. همان زمان عنوان شد که گلستان در صورت ادامه روند فعلی کشت برنج به بیابان تبدیل میشود چرا که چندسالی است بهطور جدی درگیر خشکسالی شده و بارش کم، حساب آن را از دیگر استانهای شمالی جدا کرده است. گلستان که روزی در کنار گیلان و مازندران، استان پرباران شمالی محسوب میشد حالا از رده استانهای مجاز به کشت برنج کنار گذاشته میشود و تنها دو استان دیگر مجاز به آن هستند.
بحران آب در گلستان جدی است، مثل همه جای ایران. شالیکاران طعم خشکسالی را چشیدهاند. خیلیهایشان به کل قید کشت و کار را زده و پیشه آبا و اجدادی را کنار گذاشتهاند. این روزها اگر به گلستان سفر کنید، حتماً آگهیهای فروش زمین را خواهید دید. خیلی جاها کنار زمین پارچه نوشته ای چسباندهاند که روی آن نوشته شده این زمین فلان قدرهکتاری به فروش میرسد. ظاهرش فقط یک آگهی ساده است اما حکایت از دردی دارد که سالهاست بهجان کشاورزان افتاده است.
جمشید نورزاد از جمله شالیکارانی است که کشاورزی را رها کرده و سراغ کار دیگری رفته؛ آن هم بعد از 25 سال: «دیگر خسته شده بودم. چه سودی دارد کشاورزی؟ چند سال شالی کاشتم، آن را هم آمدند گفتند دیگر نکارید. سه سال پیش بود. از همان موقع دیگر همه را رها کردم. کشاورزی را بوسیدم و گذاشتم کنار. جز ضرر چیزی برایم نداشت. زمینها را نفروختم اما دیگر کشاورزی هم نمیکنم. خیلیها فروختهاند زمینهایشان را. مشکلات این کار خیلی زیاد است. الان هم که شنیدهام به طورکل میخواهند شالیکاری را قدغن کنند. امسال که بارش خوب بوده و نباید مشکلی باشد اما باز میگویند شالی نکارید. آنهایی که شالی میکارند اگر سراغ کشت دیگر بروند، ضرر میدهند. ناچارند مثل من کشاورزی را درکل بگذارند کنار.»
میکائیل ایرانی از دیگر شالیکاران گلستانی است که تصمیم گرفت کشت جایگزین را امتحان کند: «ما هر سال از برج 3 نشاکاری را شروع میکنیم. عمری است که تنها منبع درآمدمان همین است. الان که نزدیک فصل نشا هستیم دارند مدام در تلویزیون شبکه استانی میگویند برنج نکارید. امسال قضیه جدی است انگار. چند سال هست که همین حرف ها را میزنند اما گویا امسال فرق میکند و همه نگرانند که دیگر اصلاً نتوانند برنج بکارند.
سه سال پیش از جهاد کشاورزی آمدند روستا و توی مسجد جمعمان کردند و گفتند جای برنج سویا بکارید چون سویا آب کمتری میبرد. بذر سویا را خودشان بهمان دادند و کاشتیم. آب و کود دادیم اما اصلاً غلاف نداد. به نظرم بذرش خوب نبود. تمامش خراب شد. یک سالمان اینجوری هدر رفت، هیچی به هیچی. بعدش آمدند و گفتند ذرت بکارید. دو سال ذرت کاشتیم. بذرش خوب بود و محصولش هم خوب شد اما مشتری نداشت. فروش نرفت و پول خودش را هم درنیاورد. همه را کود کردیم برای خود زمین. سه سال زمینهایمان را جای برنج، سویا و ذرت کاشتیم و هیچ سودی که نکردیم، ضرر هم دادیم و بدهکار شدیم. الان هم نه اینکه اصلاً برنج نکارم. میکارم اما اندازه مصرف خودمان.
اگر به کل ممنوع کنند همین مقدار برای مصرف خودمان هم نمیتوانیم بکاریم. اگر میتوانستیم برنج بکاریم، اوضاع مان این نبود. میگویند شالی زیاد آب میبرد اما همان موقع نشا فقط آب میبرد. امسال زمین را شخم کردیم و گندم کاشتیم و امیدمان فقط به همان خرید تضمینی است اما همان خرید تضمینی هم دردی از ما دوا نمیکند. تکه تکه پول میدهند و تا برج 8 طول میکشد. خیلیها زمینها را برای فروش گذاشتهاند چون صرف نمیکند. گازوئیل بهمان نمیدهند که همان گندم را هم بخواهیم بکاریم. از گنبد و مینودشت تا علی آباد و گرگان همه همین مشکل را دارند. همه جای استان به شالیکارها گفتهاند سویا بکارید اما هیچ کجا اصلاًغلافبندی نشد. با این وضع که بیچاره میشویم. نمیدانیم بدهیهایمان را چطور صاف کنیم. خشکسالی که همیشه بوده، خودمان میدانیم اما زمینهای ما جوری است که آب را نگه میدارد. عاقبت ماهم مجبور میشویم زمینمان را بفروشیم.»
عبدالنور اسدی، شالیکار گلستانی مصمم است امسال شالی بکارد چون راه دیگری برای ادامه دادن سراغ ندارد: «من همیشه شالیکار بودهام. امسال هم شالی میکارم. از گوشه و کنار شنیدهام که کشت شالی به کل ممنوع شده اما چارهای ندارم. سه سال پیش از جهاد کشاورزی آمدند و ما را وادار کردند محصول جایگزین کشت کنیم. گفتند دیگر شالی نکارید. سویا و ذرت علوفهای و پنبه کاشتیم. گفتند هر هکتار 80 کیلوگرم ذرت میدهد اما برای من که بهترین محصول را داشتم، هر هکتار فقط 25 کیلو داد. قرار بود کیلویی 300 تومان ازمان بخرند اما به زور کیلویی 85، 90 تومان فروختیم و هنوز هم پول نگرفتهایم. پسرعموهایم سویا کاشتند و اتفاقاً گل داد و خیلی هم خوب بود اما دریغ از یک غلاف. گفتند نهایت تا دمای 35 درجه جواب میدهد و اگر دما بالای 35 درجه برود، عقیم میشود. دمای هوا را که دیگر ما نمیتوانستیم کنترل کنیم. همین بود که سویاها خراب شد.
پنبه هم کاشتم که اصلاً مشتری ندارد و به صرفه نیست. امسال شالی میکارم چون فقط شالی است که صرفه دارد. این را هم که میگویند شالی آب زیاد میبرد قبول ندارم. زمینهای ما مخصوص شالی است و اتفاقاً ذرت و سویا در آن کشت کنیم بیشتر آب میبرد. ذرت را 6،7 بار باید غرقابی آبیاری کنیم اما شالی همان اولش آب میخواهد و دو هفتهای یک بار، دو سه ساعت آبیاری میکنیم و تمام. هنوز هم که چیزی به ما نگفتهاند و ابلاغی نشده.»
حرف و حدیثها بر سرممنوعیت کشت برنج در گلستان از آنجا شروع شد که علی مراد اکبری، معاون آب و خاک وزارت جهاد کشاورزی اواخر اردیبهشت ماه امسال اعلام کرد بهدلیل کاهش بارندگیها، محدود شدن کشت آبی اجتنابناپذیر است و از آنجا که سیاست دولت، مصرف بهینه آب در حوزه کشاورزی و اجرای سیستمهای نوین آبیاری است، تمرکز کاشت برنج صرفاً در استانهای گیلان و مازندران است.
گرچه اکبری مستقیماً از واژه ممنوعیت استفاده نکرد اما خیلیها مبنا را بر همان ممنوعیت برنج در گلستان قرار دادند و همین امر موجب نگرانی شالیکاران گلستان در آستانه فصل نشا شد. عدهای هم برداشت شان این بود که بحث محدودیت مطرح است نه ممنوعیت.
محمدرضا عباسی، معاونت تولیدات گیاهی سازمان جهاد کشاورزی استان گلستان درگفتوگو با «ایران» میگوید: «سالهای پیش هم ممنوعیت کاشت برنج اعلام شده بود اما کشاورزان زیر بار نمیرفتند. البته محدودیتها برای زمینهای غیرنسق بود یعنی زمینهایی که از آب های زیرزمینی استفاده میکنند. ما در استان گلستان 12 هزار هکتار زمین نسق داریم که قدمت شان بالای هزار سال است و از منابع آب های سطحی برای کشاورزی استفاده میکنند که آنها مشکل خاصی ندارند و به نشست آبهای زیرزمینی دامن نمیزنند. اما کشت برنج در زمینهای غیرنسق مشکل آفرین است چراکه منابع آب های زیرزمینی را از بین میبرد و بحران آب ایجاد میشود.
ایجاد تأسیسات مثل راهآهن به خودی خود موجب نشست سفرههای آب زیرزمینی میشود و شالیکاری در این زمینها هم به آن دامن میزند. وقتی آب های شیرین زیرزمینی تخلیه شود، آب از سفرههای شور در آب شرب نشت میکند که بسیار مشکل آفرین است. برای همین هم باید جلوی کاشت محصول آببر مثل برنج در زمینهای غیرنسق گرفته شود. درحال حاضر فقط دو استان شمالی گیلان و مازندران مجاز بهکاشت برنج هستند و ممنوعیت کاشت برنج در گلستان به ما ابلاغ شده که برای همان زمینهای غیرنسق است و طبق توافقی است که بین جهاد کشاورزی و آب منطقهای استان گرفته شده اما بازوی اجرایی، جهاد کشاورزی نیست و آب منطقهای باید با متخلفان برخورد کند. در واقع سال های گذشته هم موارد به آب منطقهای گزارش میشد و آنها هم به شالیکاران تذکر میدادند اما براحتی با این مسأله کنار نمیآیند.»
معیشت کشاورز در نظر گرفته شود
شالیکاران خودشان میدانند مشکل کم آبی بخصوص در سالهای اخیر دامنگیر استان شده اما معیشت همان چیزی است که ممکن است هر تصمیمی را تحتالشعاع قرار دهد و ممنوعیت کاشت برنج را تصمیمی غیرمنطقی قلمداد کند.
مجید موحد، از فعالان بخش کشاورزی گلستان معتقد است منع قهری کشاورز از کشت محصولی خاص به هیچ عنوان منطقی و به صلاح نیست چرا که کشاورز سالهاست با کشت آن محصول امرار معاش میکند و اگر به شالیکاران بگوییم جای برنج، گندم یا جو بکارند با توجه به اختلاف چندبرابری قیمت این محصولات با برنج، انگار بهشان گفتهایم درآمدت را به یک سوم یا یک چهارم یا حتی کمتر تقلیل بده که منطقی نیست.
او ادامه میدهد: «سیاستگذاران حوزه کشاورزی باید تصمیمی منطقی بگیرند و در مسیری بروند که رضایت و همراهی کشاورز جلب شود و سیاستهای مسئولان با مشارکت خود کشاورزان اجرایی شود وگرنه افکار عمومی با تصمیم به مقابله میپردازد و کاری از پیش نمیرود. رویکرد باید بیشتر به سمت محدودیت همراه با آگاهی بخشی و فرهنگسازی کشت محصولات باشد و معیشت کشاورزان مدنظر قرار بگیرد.»
فرید عابدی،رئیس دبیرخانه کشاورز شهرستان گنبد نیز در این باره میگوید: «من خودم تا پارسال شالی میکاشتم و امسال دیگر به خاطر بحث آب نمیکارم. در رابطه با صرفهجویی در مصرف آب توجه به این نکته که 90 درصد آب در حوزه کشاورزی مصرف میشود خیلی مهم است اما همه روی آن 10 درصد دیگر تمرکز میکنند. اینکه مدام به مردم توصیه کنیم که آب کمتری مصرف کنند، فوقش آن 10 درصد مصرف خارج از کشاورزی را به 8 درصد میرساند اما درکل اتفاقی نمیافتد.
باید سیاستگذاری روی آن 90 درصد باشد که بیشتر هدر رفت آب را در کشور دارد. پیشبینیهایی که شده این است که اگر 30 درصد کل مصرف آب را صرفهجویی کنیم، کشور را از حالت بحرانی به حالت متعادل میرسانیم. این امر دستیافتنی است به شرط اینکه حوزههای مختلف به وظیفهشان عمل کنند. دولت در توسعه سیستمهای آبیاری قطرهای و تحتفشار تلاش کند که نسبت به کارهای دیگری مثل سدسازی سهم بیشتری در صرفهجویی مصرف آب دارد.
اگر منابع آب را مهیا کنیم اما خوب مدیریت نکنیم، عقلانی نیست. البته سایر نهادها هم باید کمک کنند چون معیشت کشاورزان و امنیت غذایی وابسته به آب است. جهاد کشاورزی برای صرفهجویی در مصرف آب بخش کشاورزی باید ارقام پربازده را به کشاورزان معرفی کند و آنها را ترغیب به کشت محصولاتی کند که آبخور کمتری داشته باشند. همچنین کشت پاییزه را ترویج دهد تا محصولات در بهار قابل برداشت باشند. اینکه تمام فشار را روی کشاورزان و خانوادهها بیاورند درست نیست. الان در استان گلستان ارقامی از پنبه را برای کشت تابستانه معرفی کردهاند که اگر ارقام پاییزه را معرفی کنند خیلی بهتر است برای اینکه با بارشهای پاییز و زمستان آبیاری میشود. اینکه صرفهجویی شود اما تمام فشار به کشاورز بیاید، عادلانه نیست.
کشاورزی در ایران الان طوری است که اگر ضرر نداشته باشد، سودده هم نیست. قیمت نهادهها خودش را به کشاورز تحمیل میکند. کشاورز قبلاً بذری را که کیلویی 8 هزار تومان میخریده الان 80هزار تومان باید بخرد و قیمت محصول را هم نمیتواند خیلی بالا ببرد. البته کمی افزایش قیمت دادهاند اما اگر بیشتر از آن شود، آن وقت به سمت واردات محصولات کشاورزی پیش میرویم. همانطور که گفتم کشاورزی شغل کمدرآمدی است و هزینههایش بالاست. ریسکش هم که خیلی بالاست. همین امسال رگبارها خیلی به محصولات آسیب رساند. نرخ سود وامهای کشاورزی هم هیچ کجا اندازه ایران بالا نیست. کشاورزان ما هرسال بدهکارتر میشوند.»
«بحران آب جدی است.» این را بارها وبارها شنیدهایم. لبه تیز این بحران هر روز گوشهای را زخمی میکند. هیچ نقطهای در امان نمیماند. حالا هنوز اوضاع گیلان و مازندران بد نیست اما نگرانی از روزی است که خشکسالی سایهاش را روی شالیزارهای این دو استان هم بگستراند. گویا این داستان ادامه دارد.
نیم نگاه
میکائیل ایرانی شالیکار: ما هر سال از برج 3 نشاکاری را شروع میکنیم. عمری است که تنها منبع درآمدمان همین است. الان که نزدیک فصل نشا هستیم دارند مدام در تلویزیون شبکه استانی میگویند برنج نکارید. امسال قضیه جدی است انگار. چند سال هست که همین حرفها را میزنند اما گویا امسال فرق میکند و همه نگرانند که دیگر اصلاً نتوانند برنج بکارند
مجید موحد، فعال بخش کشاورزی گلستان: سیاستگذاران حوزه کشاورزی باید تصمیمی منطقی بگیرند و در مسیری بروند که رضایت و همراهی کشاورز جلب شود وگرنه افکار عمومی با تصمیم به مقابله میپردازد و کاری از پیش نمیرود. رویکرد باید بیشتر به سمت محدودیت همراه با آگاهی بخشی و فرهنگ سازی کشت محصولات باشد
فرید عابدی،رئیس دبیر خانه کشاورز شهرستان گنبد: کشاورزی در ایران الان طوری است که اگر ضرر نداشته باشد، سودده هم نیست. قیمت نهادهها خودش را به کشاورز تحمیل میکند. کشاورز قبلاً بذری را که کیلویی 8 هزار تومان میخریده الان 80 هزار تومان باید بخرد و قیمت محصول را هم نمیتواند خیلی بالا ببرد
انتهای پیام/
ارسال نظر