در گفتگو با فرزند حمید سبزواری مطرح شد؛

محسن ممتحنی سبزواری فرزند حمید سبزواری گفت: نامه ها و اسناد مختلفی از قبل انقلاب که متعلق به پدر است موجود می باشد و آن ها را جمع آوری کرده که قصد دارم آن ها را منتشر کنم، نامه هایی که پیش از انقلاب انجمن ها ادبی از پدر برای حضور در جلساتشان دعوت می کردند.

قدمت 50ساله دوستی مرحوم سبزواری با رهبر انقلاب/ پدرم برای اعتقاداتش شعر میگفت نه برای پول/ از لقب "پدر شعر انقلاب" ناراحت بود!
به گزارش گلستان ۲۴ ؛ محسن ممتحنی سبزواری فرزند حمید سبزواری به مناسبت دومین سالگرد درگذشت این شاعر فقید انقلابی گفت: چون که من فرزند ارشد بودم زمان بیشتری با پدر می گذراندم و در مراسمات و جلسات شعرخوانی کنار پدر بودم، زمانی که پدر مریض و افتاده شده بود، سعی می کردم با او صحبت کنم و خاطراتش را از زبان خودش ضبط کنم، این خاطرات گردآوری شده و مجموعه نسبتا خوبی شده است که در یک زمان مناسب حتما پخش خواهم کرد.

وی افزود: مردم حق شناس هستند و همیشه به پدر احترام می گذاشتند و به او اظهار لطف می کردند، مسئولین عالی رتبه نظام هم به سبب این که پدر را از زمان قبل انقلاب می شناختند همیشه نسبت به او لطف و مهربانی داشته اند، سابقه دوستی پدر با مقام معظم رهبری (مدظله العالی) به سال 42 بر می گردد، زمانی بود که ایشان (حضرت آقا) به دلیل مخالفت با شاه و مبارزات با طاقوت تبعید بودند، کمتر کسانی با ایشان دوستی می کردند و کسانی با ایشان دوستی می کردند که خالص بودند؛ این دوستی تا آخر عمر پدر ادامه داشت و تا لحظه آخر تعصب و علاقه بسیار شدیدی به ایشان داشت.

ممتحنی خاطرنشان کرد: مهمترین مسئله ای که پدر را از دیگران جدا می کرد این بود که پدر برای پول شعر نمی گفت و خالصانه و به خاطر اعتقاداتش شعر می سرود، حتی همیشه دوستان و دیگران من را "بچه شاعر درباری" صدا می کردند.

وی اظهار داشت: پدر چندین بار صحبت هایی که در جمع ادبا و شعرا می کرد، نسبت به استاد اوستا خیلی احترام می گذاشت و نسبت به خیلی از شعرا اینگونه بود، این را در رفتارش می شد دید؛ حتی این اواخر ناراحت بود که چرا لقب پدر شعر انقلاب را به او داده اند، این لطفی بود که دوستان شاعر و بزرگان ادبیات به پدر کرده بودند و گذشته پدر را دیده بودند که چه میزان زحمت کشیده بود به همین دلیل این اسم را برای او انتخاب کرده بودند.

فرزند این شاعر انقلابی اذعان داشت:  پدر در زمان طاقوت به دلیل بی پروا بودن و مخالفت با شاه زندان رفته بود و حتی از کار خود که معلم آموزش و پرورش بود اخراج شده بود و مدت ها بیکار بود، پس از مدتی به بانک بازرگانی رفت و بعدها به دلیل اعتقاد نداشتن به سود بانکی و شک به مسئله ربا از بانک بیرون آمد.

در ادامه گفت: معمولا سرودهایی که داشت را خیلی زمزمه می کرد و به آن ها علاقه داشت، سرود این بانگ آزادی همیشه بر سر زبان پدر بود.

وی بیان داشت: من هم شعر می نویسم و حتی یک مدتی چاپ می کردم اما دیگر ادامه ندادم؛ قبل از انقلاب یک جلسه ای به منزل استاد جعفری رفته بودیم، بعد از تظاهراتی بود که زمان شاه انجام شده بود، مقام معظم رهبری نیز حضور داشتند و عده زیادی از بزرگان انقلاب آنجا بودند، پدر کنار رهبر نشسته بود و دوستان شعر می خواندند، زمانی که پدر می خواست شعرش را بخواند، رهبری از من پرسیدند که "تو هم شعر می نویسی؟" عرض کردم بله، ایشان گفتند یکی از شعرهایت را بخوان، و من خواندم، رهبری فرمودند "اگر می خواهی شعر بگویی یا مثل پدرت بگو یا اصلا شعر نگو" (می خندد) سال ها بعد خدمت حضرت آقا همین خاطره عرض کردم، ایشان فرمودند "من شوخی کردم و نگفتم که شعر نگو"

محسن ممتحنی سبزواری در پایان گفت: نامه ها و اسناد مختلفی از قبل انقلاب که متعلق به پدر است موجود می باشد و آن ها را جمع آوری کرده که قصد دارم آن ها را منتشر کنم، نامه هایی که پیش از انقلاب انجمن ها ادبی از پدر برای حضور در جلساتشان دعوت می کردند.

انتهای پیام/

 

ارسال نظر

آخرین اخبار