رفت و برگشت به جهنم: سه هفته رنج من از ویروس کرونا
تایگر یه ۲۱ ساله که در شهر ووهان زندگی می کند، اواسط ژانویه از علائم کرونا را رنج میبرد. در این یادداشت داستان بیماری و درمان خود را بیان می کند.
به گزارش گلستان 24 از گرگان؛ در هفدهم ژانویه از درد عضلانی رنح میبردم و تب خفیفی داشتم که به آن توجهی نمیکردم. اما مقداری برایم ترسناک بود، چرا که خانه من و آموزشگاه زبانی که در آن زبان ژاپنی یاد میگیرم در شعاع ۵ کیلومتری بازار غذاهای دریایی ووهان بود؛ جایی که برخی معتقدند نقطه شروع شیوع ویروس کرونا است.
برای بهبود درد عضلانی مقداری قرص سرماخوردگی خوردم چون فکر میکردم یک سرماخوردگی عادیست. اما الان که فکر می کنم احتمالاً بهترین زمان درمان را از دست داده بودم. زمانی که میشد ویروس را در مراحل اولیه با استفاده از داروهای ضدعفونت متوقف کرد.
اصلاً نمی دانم چطور به ویروس مبتلا شدم مثل همیشه در رستورانهای هنگ کنگی غذا میخوردم، زیاد پیاده روی نمیکردم چرا که هوا بسیار سرد بود و بعد از کلاس به خانه بر میگشتم. در زمان فرجه امتحانات در خانه پیش پدر و مادرم بودم نه در خوابگاه. زمانی که دیدم آدمهای دور و برم از ماسک استفاده میکنند من هم از ماسک استفاده کردم.
۲۱ ژانویه همچنان بدنم درد میکرد. با پدرم تماس گرفتم به نظر او مشکلی وجود داشت. اصرار کرد که سریع به خانه برگردم. ظهر آن روز دمای بدنم را اندازه گیری کردم که نشاندهنده یک تب خفیف بود. مادرم گفت اگر دمای بدن تا شب پایین نیامد باید به بیمارستان برویم. ساعت ۱۱ شب همچنان تب داشتم پس بیمارستان تانگ جی رفتم.
وقتی به بیمارستان رسیدم دیدم بیمارستان پر از بیماران و مراجعه کنندگان است. برای اولین بار پزشکان را در لباس مخصوص دیدم، چیزی که فقط در مستندهای تلویزیونی درباره سارس دیده بودم. متوجه شدم اتفاقات بعدی در حال رخ دادن است.
من از دیدن بیماران نترسیده بودم چون آنجا یکی از بهترین بیمارستانهای ووهان است و همیشه شلوغ است. به دلیل جمعیت زیاد در آن بیمارستان، تصمیم گرفتم به کلینیک تخصصی بیماریهای ریوی بروم که بعدا مشخص شد تصمیم درستی بوده است.
وقتی به آنجا رسیدم مراجعه کنندهای آنجا نبود. تست خون و کبد و سی تی اسکن انجام شد. سی تی اسکن سایههای تاریک انتهای ریههای من نشان میداد. داروهایی که بیمارستان تجویز کرده بود را تهیه کردم.
زمانی که ووهان قرنطینه شد، پدرم من را مجبور کرد در خانه بمانم. از فیلمها یاد گرفته بودم باید مقداری غذا در خانه ذخیره کنم برای همین مقدار غذای فوری خریدم. همه چیز در فروشگاه ها فراهم بود به جز ضد عفونی کننده.
پدر من در کارخانه داروسازی کار میکنند و مادرم نیر در دانشگاه پزشکی. بنابراین آنها در تشخیص و تصمصم گیری برای وضعیت خیلی به من کمک کردند. من از بیست و دوم ژانویه قرنطینه خود را شروع کردم اتاق من حمام و سرویس بهداشتی جداگانه داشت که کارم را راحت می کرد. مادربزرگم مسئول تهیه غذا برای من بود. به وقت غذا با ماسک به اتاقم وارد می شد.
در بیست و پنجم ژانویه به یک چکاپ کلی رفتم. سرفه میکردم؛ سرفههای خشک با مقداری خلط. معاینه پزشکان نشان میداد که وضعیت من بدتر شده است. عفونت در کل ریههای من پخش شده بود. دکتر تزریق وریدی تجویز کرد. در همان زمان دکتر گفت که مشکوک به ابتلا به ویروس هستم، اما فقط کمیته تخصصی میتوانست تصمیم بگیرد که میتوانم از کیت تست کرونا استفاده کنم یا نه.
۲۶ ژانویه بلند شدن از تخت خواب برایم بسیار سخت بود. لرز داشتم و همچنین تب حدود ۳۹ درجه. بر اساس گزارشها بیماری در مراحل میانی به سرعت تشدید میشد. اما قبل از اینکه این را بدانم در بعد از ظهر همان روز تبم رفع شده بود و من احساس میکردم که به جهنم رفتم و برگشتم. روزهای بیست و یکم تا بیست و ششم ژانویه بدترین روزها بود؛ به شدت سرفه میکردم، معده درد داشتم، ستون فقراتم نیز درد داشت. آن روزها بدترین روزهای عمرم بود.
متوجه شدم که برای دوام آوردن نیاز به روحیه دارم. برای همین انیمههای مورد علاقه را مجدداً تماشا کردم. زندگی نرمال و شاد آنها را نگاه میکردم و با خودم فکر میکردم شاید مجبور بشوم با این زندگی خداحافظی کنم.
من قصد داشتم در اواسط فوریه به کنسرت آیاکا اوهاشی خواننده و صدا پیشه ژاپنی بروم. اما در زمان ووهان در قرنطینه بود. سال گذشته اجرای او را از نزدیک دیده بودم و از آنجا تصمیم گرفتم که من نیز یک صدا پیشه بشوم. با دیدن اجراهای او با خودم گفتم باید تا کنسرت بعدی او زنده بمانم. و این در طی مراحل درمان به من روحیه میداد. در آن هفته دو بار خواب او را دیدم.
در بیست و هشتم ژانویه مجدد آزمایش دادم که نشان میداد وضعیت ریههای من بهتر شده است. بعد از مشورت پزشکان با هم، آنها تصمیم گرفتند که از من تست کرونا بگیرد.
در ۲۹ ژانویه برادرم شروع به سرفههای خشک کرد. جواب آزمایش نشان دهنده سایههای در ریه های او بود. او به عنوان یک مورد مشکوک شناسایی شد. در همان روز مادربزرگم هم مبتلا به تب شد. در همان حین نتیجه تست من مثبت اعلام شد و من رسماً یک مورد مبتلا به کرونا بودم. بیمارستان برای مدت ۵ روز داروهای ضد ایدز(۱) به صورت رایگان برای من تجویز کرد. همچنین خانواده من نیز شروع به مصرف داروهای تجویز شده بیمارستان کردند. در ادامه به دلیل بهبودی نسبی وضعیت من و همچنین ظرفیت محدود بیمارستان در پذیرش بیماران جدید، مرا برای ادامه درمان و قرنطینه به خانه فرستادند و در نتیجه روند تزریق داروهای وریدی من نیز به اتمام رسید.
برادرم یک تست کرونا دیگر در دوم فوریه داشت که نتیجه آن مثبت بود. مادربزرگم برای ۴ روز تب داشت که بعدا برطرف شد؛ از او تست کرونا نگرفتند؛ همچنین مادرم. اما همچنان داروهای تجویز شده را مصرف میکردند. برادرم نیز نهایتاً بهبود پیدا کرد و نتیجه تست بعدی او منفی اعلام شد.
در چهارم فوریه با انجام یک سی تی اسکن نشان داده شد که روند بهبود ریههای من در حال ادامه است. سرفهها نیز قطع شده بود. تست های دیگری از من گرفتند و داروهای بیشتری برای من تجویز کردند. روز بعد نتیجه تست کرونای من منفی اعلام شد. اما براساس پیشنهاد پزشکان برای انجام یک تست دیگر در هفته فوریه مراجعه کردم که مجدداً نتیجه منفی بود و من بهبود پیدا کرده بودم.
مترجم شعبانعلی بهرامی
انتهای پیام/
ارسال نظر