دانلود مداحی حاج محمود کریمی شب عاشورای حسینی 94 در بیت رهبری
مداحی محمود کریمی شب عاشورای 94؛بیت رهبری شب دهم محرم 94
به گزارش گلستان24، سومین شب عزاداری اباعبدالله الحسین علیه السلام، اول آبان 94 مصادف با شب عاشورا در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار شد و حاج محمود کریمی در این مراسم به مدح و مرثیه خوانی سالار شهیدان پرداخت.
اشعار خوانده شده توسط مداح اهل بیت علیهمالسلام؛حاح محمود کریمی:
* یک
آقا دیگه بیا
الغوث و الأمان
فدای گریههات
یا صاحبالزمان
دلم گرفته ماتم خیمهها رُ
بیا که سینهمون شده کربلا و
دل رئوف تو
تحت فشاره و
زخم دل حسین
مرهم نداره و
تو گریه میکنی برا حرم
فدای گریههات پدر مادرم
آقا به ما بگو
کجایی امشبُ
فقط تو میشنوی
صدای زینبُ
صدای گریه همه تشنهها رُ
صدای پای عمه تو خیمهها رُ
آقا اگه بَدم
برای آبروت
دَس رو سرم بکش
به خاطر عموت
به خاطر امیر صاحب علم
منم ببر برا دفاع از حرم
گرفته خون چشِ
برادر حسین
بال و پر حسین
دلاور حسین
غریبی حسینُ امشب ببین
امون میدن به شیر امالبنین
دلش گرفته که
بهش امون میدن
فرشتهها دارن
تو خیمه جون میدن
میگن دیگه نباش کنار حسین
برو کنار تموم شه کار حسین
میگن تو اون طرف
همیشه سربهزیر
تو این همه سپاه
بیا بشو امیر
تو خیمه شما که قحط آبه
ولی ماها اسبامونم سیرابه
غضب تو چشمایِ
برادر حسین
میگه که زندگیم
فدا سر حسین
من اومدم براش بمیرم فردا
دامن زهرا رُ بگیرم فردا
* دو
قرار بود که روز نهم قتال شود
و ختم غائله بی هیچ قیل و قال شود
قرار بود که روز نهم به یک دفعه
فروغ دین به سراپرده زوال شود
قرار بود که بی یک کلام حرف و حدیث
زبان ناطق قرآن همیشه لال شود
قرار بود که کاری کنند تا اسلام
نگشته باور، رؤیا شود خیال شود
قرار بود که با هر بهانهای که شده
بشر بمیرد و محروم از کمال شود
قرار بود که مولای ما حسین، اگر
نکرد سازش با کفر، پس جدال شود
قرار بود بمیرد حسین بی فریاد
بدون آن که برای کسی سؤال شود
قرار بود که خون خدا میان سکوت
به زیر چکمه طاغوت پایمال شود
ولی قرار خدا و حسین، عاشوراست
فقط به خاطر امشب حسین مهلت خواست
میان لشگر مولا ثبات، عباس است
مطیع امر ولایت به ذات، عباس است
نماز امشب مولا نجات عالم بود
در این سفینه طناب نجات، عباس است
گرفت مهلت راز و نیاز را عباس
گزافه نیست بگویم برات، عباس است
حسین گفت که من عاشق نمازم، پس
بنای باقیةالصالحات، عباس است
مراقب است کسی نشکند نماز حسین
که سرّ امشب حفظالصلاة، عباس است
نماد عشق نماز و کسی که حق دارد
به گردن همه واجبات، عباس است
نماز امشب مولاست این که دین باقیست
و جلوهگر شده در این حیات، عباس است
خوشاند جمله عشاق در کنار حسین
خلاصه بانی شور و نشاط، عباس است
گمان کنم که اباالفضل میدرد جامه
امان ز غیرت جوشان و از اماننامه
بتاب ای مه شام نهم، بتاب امشب
که در نماز حسین است فتح باب امشب
چه فتح باب عظیمی که بعد نافلهاش
به روی شیعه او بسته شد عذاب امشب
هر آن که ماندنی و مرد بود باقی ماند
و رفت هر کسی آمد پی ثواب امشب
کسی که عشق طلب کرد پس جواب شنید
کسی که نام طلب کرد شد جواب امشب
به صوت قاری قرآن کربلا اکبر
شدهست در دل اصحاب، قند، آب امشب
میان خیمهای از خیمههای آل علی
گرفته تاب، علیاصغر از رباب امشب
فتاده ولوله بر جان دختر زهرا
دلش ز ماتم فردا شده مذاب امشب
به لحن فاطمی و مادرانه گفت: حسین!
سرت به دامن من نه، کمی بخواب امشب
بیا عزیز دلم سر به دامنم بگذار
حسین! خسته شدی، چشم روی هم بگذار
مگیر از من خواهر نگاه آخر را
بخوان برای من «أمن یجیب و مضطر» را
منم که دیده به طفلی از آل پیغمبر
شکستن در و پهلو و دست مادر را
نرفته از نظرم داغ مسجد کوفه
میان تشت، دل پاره برادر را
چو داغ بر روی داغ آمد این دعا کردم:
«خدا! نگیر از من این امید آخر را»
به دست رحمت خود قلبم التیام ببخش
بخواه بین مناجات مرگ خواهر را
که من به چشم نبینم غروب فردا را
به روی حنجر خشک تو رنگ خنجر را
بمیر این که نبینم به خاک افتادی
بمیرم این که نبینم بریدن سر را
بمیرم این که نبینم خیام میسوزد
گرفته آتش دامان چند دختر را
بمیرم این که نبینم شروع غارت را
بمیرم این که نبینم عزای معجر را
بمیرم این که نبینم برادر زینب
سری به نیزه شده در برابر زینب
* سه
الا نوحوا و ضجوا بالبکاء
علی السبط الشهید بکربلاء
الا نوحوا علی من قد بکاء
رسول الله خیر الانبیاء
الا نوحوا الا نوحوا الا نوحوا الا نوحوا...
امشب دوباره تا سحر بالاست
دست دعای حضرت زینب
همه سر سجاده عشقن
آماده شهادتم امشب
دلنگرون عمه سادات
تو خیمهگاه حضرت ارباب
با حرفای حسین دلش گرمه
با بیعت مردونه اصحاب
شب شوقه، شب یاره
نگهبان حرم امشب علمداره
شب شوقه، شب یاره
نگهبان حرم امشب علمداره
الا نوحوا الا نوحوا الا نوحوا الا نوحوا...
دعا میخونن بین هر خیمه
مخدرات آل پیغمبر
عالم شده محو عباداتت
عباس و قاسم و علیاکبر
اینا محاله رو بگردونن
از عهد بسته با ثارالله
شیعه واقعی وفاداره
به بیرق علی ولیالله
الا نوحوا الا نوحوا الا نوحوا الا نوحوا...
میاد پیش برادرش زینب
یه کهنه پیراهن تو دستاشه
برادرش غریبه و تنها
دلنگرون عصر فرداشه
بیتابه و گریونه با یادِ
وصیتای مادرش زهرا
دلشوره داره که برادر رُ
ببینه بیکفن تو این صحرا
الا نوحوا الا نوحوا الا نوحوا الا نوحوا...
ارسال نظر