وقتی ما سد میسازیم و دنیا سد تخریب میکند!
مشاهده اثرات منفی و فشار گروه های زیست محیطی در برخی کشورهای جهان مانند آمریکا موجب شد تا برخی سدها تخریب شود تا فرصت حیات دوباره و بازیابی به اکوسیستم ها برگردد.
به گزارش گلستان24، شهر فردا نوشت: در بین سال 1940 تا 1950 بود که تب سدسازی در دنیا همه گیر شد. در مدتی کوتاهی رودخانه های مهم به ویژه در آمریکا مسدود و آب ها ذخیره شد. اما مدتی طول کشید تا انسانها از فاجعه های ناشی از این سازه های عظیم آگاه شوند.در طول ۶۰ سال سدهای مخزنی بزرگ، نابود کننده ترین تاثیرات زیست محیطی بر روی مردم و محیط پیرامونیشان را برجای گذاشتند.
در یک نمونه ٨٠ درصد از جمعیت ماهیها در رودخانه ها و حتی ماهیان مهاجر به اکوسیستم های رودخانه ای کاهش یافت. در سال ٢٠٠٠، کمیسیون مستقل جهانی Commision on Dams، که به بررسی فواید و ضررهای سدها می پرداخت، به این نتیجه رسید که سدها موجب جابجایی ٤٠ تا ٨٠ میلیون نفر شده اند و این البته جنایت دیگری است که منجر به افزایش حاشیه نشینی، تنشهای اجتماعی و افسردگی شده است.
مشاهده اثرات منفی و فشار گروه های زیست محیطی در برخی کشورهای جهان مانند آمریکا موجب شد تا برخی سدها تخریب شود تا فرصت حیات دوباره و بازیابی به اکوسیستم ها برگردد. برداشتن سد از روی رودخانه Elwha در ایالت واشنگتن نمونه ای از این تخریب است و به دنبال آن در سال 2014 آخرین سد بر روی این رودخانه برداشته شد.این جنبش محدود به ایالت متحده نشده و حتی امروز چین نیز امروز پروژهای بزرگ سد سازی خود را تعطیل کرده است.
در این میان وضعیت کشور ما چگونه است؟ در دو دهه گذشته ایران نیز از جمله کشورهایی بود که ساخت سد در آن به جنبش عظیم تبدیل شد. سدسازی هایی که به جرات میتوان برخی از آنها را بی حساب و کتاب و بدون ارزیابی اثرات دانست و البته در این میان هستند کسانی که سدها را عامل اصلی تنش های آبی در ایران می دانند. سدهایی که امروز بیش از هر چیز به محلی برای ذخیره آب برای کلانشهرها تبدیل شده و از کارکردهای اصلی دیگرش بازمانده است.
اما اینکه سدهای را عامل اصلی مشکلات کنونی آبی در ایران بدانیم را بسیاری از کارشناسان قبول ندارند. کاوه مدنی یکی از آنهاست که از نظر او مقوله سدسازی منتفی نیست و اگر سدسازی با مطالعه و ارزیابی اثرات آن باشد مسلما در توسعه نقش دارد.
"اگرچه سدسازی مشکلاتی را ایجاد کرده اما به طور قطع، سدها به وجود آورنده بحران آب را در ایران نیستند.بلکه مدیریت غلط و عدم آینده نگری عامل اصلی این بحران است."
دانشیار مدیریت آب و محیط زیست امپریال کالج لندن معتقد است سدسازی ها در ایران با قصد توسعه بود، افرادی که هم اکنون سیاست سدسازی را قبول ندارند ۸ سال پیش طرفدار این روش بودند و از اینکه سدسازی باعث رونق اقتصادی و ایجاد اشتغال در منطقه شان می شود خوشحال بودند.
مدنی معتقد است همان بلایی که با چاه ها بر سر ما آمد در سدسازی ها نیز تکرار شد.
" با توجه به طبیعت ایران بهترین سیستم برای تامین آب، قنات بوده و هست اما چون حفر قنات ها زحمت داشت و تکنولوژی حفر چاه نیز به سرعت توسعه پیدا کرد. چاه های عمیق به وجود آمد و نتیجه آن کاهش بی سابقه ذخایر آب زیر زمینی و به دنبال آن فرونشت دشتها بود که اکنون روز به روز بیشتر از پیش اثرات و خطراتش را نشان می دهد."
فرهاد یزدان دوست دانشیار مهندسی آب دانشگاه خواجه نصیر معتقد است که یکی از اشتباهات در موضوع سدسازی این است که ما سدها را ساختیم اما به دلیل نبود برنامه صحیح، بهره برداری درست را از آنها انجام ندادیم. زیر از یک نگاه واقع بینانه بی بهره بودیم.
" سدهای ما عموما چند منظوره است، هم برای تامین آب شرب، هم برای تولید برق، هم برای تامین آب کشاورزی و البته جلوگیری از وقوع سیلاب ها."
یزدان دوست معتقد است این شیوه نگاه به سدها اشتباه است؛ "متاسفانه در موضوع سدسازی در یک کورس رقابتی افتادیم و گفتیم می خواهیم با سدسازی، به کشاورزی، آب تخصیص دهیم و هم ۲ تا شهر پایین دشت را سیراب کنیم و هم از آن برق بگیریم و مواردی از این دست که این موضوع تنها باعث بتونی شدن و ارتفاع دادن به سد شد. اگرچه نگرش ما نیت خیرخواهانه داشت اما واقعا خلاف نتیجه حاصل شد."
واقعیت این است که سد سازی صرفا اقدام بدی نیست اگر ما آن را در جای نامناسب استفاده نکنیم و کاری بدون مطالعه و ارزیابی انجام ندهیم.اگر بخواهیم واقع بین باشیم بسیاری از سدهایی که در کشور ساخته شده نه فقط از جهت زیست محیط زیستی بلکه از جهت اجتماعی و اقتصادی نیز اثرات مطلبوبی نداشته است.
"گتوند" یکی از همین سدسازی های بدون مطالعه است. سد گتوند با قرار گرفتن در محلی نامناسب خود به بحران تبدیل شده است. آب سدی که قرار بود حیات بخش باشد اکنون شور شده و حیات جلگه خوزستان یکی از بزرگترین خاکهای حاصلخیز ایران را با تهدیدی جدی مواجه کرده است. بسیاری از روستائیان با شور شدن خاک زمین هایشان، چاره جز ترک زمین های آبا و اجدادی و آوارگی نداشته اند.
ما برای سد سازی بسیاری از روستاهای بالا دست و پایین دست را نابود کرده ایم و چون برنامه ریزی مناسبی برای روستائیانی که زمین هایشان نابود شده بود نداشتیم لاجرم بسیاری از آنها به سمت شهرها مهاجرت کردن و این غیر از آسیبی است که به بخش تولید کشاورزی داشت مسائلی همچون حاشیه نشینی و ... نمونه ای از نهاست.
بهانه توسعه کشاورزی و صنعت و افزایش جمعیت باعث شد تا بر سر دشتهای حاصلخیز در خوزستان، شهریار، ورامین، میناب، مسیله، کربال، گاوخونی و ارومیه با ساخت سدهایی چون زرینه رود، کرخه، سیمره، داریان، کرج، جاجرود، قم رود، زاینده رود، گتوند، درودزن، سیوند، ملاصدرا، استقلال میناب و .. بلایی بیاوریم که اثرات آن آرام آرام در حال بروز ظهور است.
منبع : فرهنگ
ارسال نظر