وبلاگ "پلاک اول" نوشت:

عمروعاص توپ را در زمین ابوموسی انداخت! ابوموسی به سرعت فکت شیتش را منتشر کرد و علی را از خلافت بحقش عزل نمود! و عمرو عاص معاویه را بر جایش ابقا نمود!

ماجرای مذاکرات صفین!

قیس و سربازان در گوشه ای از میدان مشغول نبرد با اخرین شامیانی بودند که هنوز قصد تسلیم شدن نداشتند

قیس به ناگاه برادرش عبد الله را در میانه میدان دید که او را صدا میزند ...

بسوی عبد الله رفت

عبدالله به او گفت برادر از جنگ دست بکش!

قیس گفت :چرا !؟ما گاو دشمن را پوست کنده و به دمش رسیده ایم

خوب بنگری چهره سراسیمه معاویه هویداست!

قیس گفت :عبد الله مالک برنمیگردد....

عبدالله گفت : اگر برنگردد تیغ کوفیان در انتظار علی است

ما با قران نخواهیم جنگید !

این افراط است که برای پیروزی خود قران خدا را لگد مال کنیم!

امام گفت باشد حکمین شکل بگیرد اما حکم ما مالک باشد

پچ پچ های کوفیان اغاز شد ..../

عبد الله با خودش گفت: چرا علی  مالک را انتخاب کرد ...!؟

قیس گفت : مگر نه اینکه امیر سپاه علی است و مورد اعتماد اوست و مردی از جان گذشته و جنگاور و با ذکاوت است!

عبدالله گفت :قیس ما فی الحال مرد جنگ و رزم نمیخواهیم دوران مبارزه گذشته

تا کی با برادران شامی خود بجنگیم!

شیوخ و بزرگان میگویند ابوموسی بهترین فرد است!

ابوموسی فردی است که با لبخند ملیحش مانند نخی  محکم معاویه و علی را به هم می دوزد

فردی باید حکم باشد میان مسلمین که هردو طرف او را  قبول کنند

اگر بر مبنای حرف علی و مالک باشد باید با تمام دنیا بجنگیم!

........

قیس که بسوی مالک و یاران مولا رفته بود برگشت تا برادرش را از فتنه ای که گرفتارش شده رها کند ..

قیس به عبدالله گفت : عبدالله!

معاویه عمرو عاص را حکم کرده این مرد یک موجود پرحیله و مکار است!

عبد الله گفت : برادرم چرا باهوش و مودب بودن دیگران را حیله گری میدانی!

قیس گفت : برادر من !

ابوموسی فرد ساده ایست لباس تزویر و کلاه انسانیت و شرع عمر و عاص را دیده

..................

قیس با خودش میگفت:هیهات که کدخدای شام  با حیله های عاص چشمانتان را جادو و با طلای خود شکمتان را سیر نموده!

هر روز که می گذشت عمر و عاص با لبخند های خود وعده های شیرینش دل ابوموسی را میربود

وعده پایان جنگ و استقامت وعده ارامش وعده وعده وعده ....

عمر وعاص و ابوموسی توافق کردند که هردو معاویه و علی را عزل کنند

و خودشان شورایی تشکیل دهند و همه مشکلات پایان بپذیرد

اما مکر و تزویر عمر وعاص شمشیر تیز کدخدای شام بود!

عمروعاص توپ را در زمین ابوموسی انداخت!

ابوموسی بسرعت فکت شیتش را منتشر کرد و علی را از خلافت بحقش عزل نمود!

و عمرو عاص معاویه را بر جایش ابقا نمود!

علی (ع) زیر بار رد شدن از خطوط قرمز نرفت اما

لشکریان نامرئی معاویه همچون عبدالله گفتند

 علی باید توبه کند!!

عجیب است که روزی علی را وادار به مذاکره کردند و روزی وادار به توبه ..../

و اینگونه

کمر خورشید شکسته شده بود ...

انتهای پیام/

ارسال نظر

آخرین اخبار