ایست یک بچه کافیست !؟
این روزها با بالا گرفتن بحث پیری جمعیت ایران و تغییر سیاستهای کاهش جمعیت موضوع تکفرزندی زیاد مطرح میشود. سیاست تکفرزندی در ایران در راستای کنترل جمعیت از اواخر دهه ۶۰ آغاز شد؛ سیاستی که با همیاری سازمانهای مختلف و رسانهها طی دو دهه در ذهن و رفتار ایرانیان نهادینه شد. اما آیا تکفرزندی خوب است، یا خیر؟
این روزها با بالا گرفتن بحث پیری جمعیت ایران و تغییر سیاستهای کاهش جمعیت موضوع تکفرزندی زیاد مطرح میشود. سیاست تکفرزندی در ایران در راستای کنترل جمعیت از اواخر دهه ۶۰ آغاز شد؛ سیاستی که با همیاری سازمانهای مختلف و رسانهها طی دو دهه در ذهن و رفتار ایرانیان نهادینه شد. اما آیا تکفرزندی خوب است، یا خیر؟
علیرضا ۴۲ ساله، و پسرش دبیرستانی است، میگوید: «همه تلاشم را برای تربیت این بچه انجام میدهم و فکر میکنم اگر بچه دیگری داشتم، نمیتوانستم به طور کامل به مسائل هر دو رسیدگی کنم، چون دنیای امروز پر از مشکلات گوناگون است و برای من همین یک فرزند کافیست.»
اما میترا نظر دیگری دارد: «همیشه احساس میکردم چیزی کم دارم و هنوز احساس نیاز به خواهر و برادر را حس میکنم. خودم سه فرزند دارم و به آنها فرصت دادم مثل مادرشان تنها نباشند.»
لیلا تنها دخترش را به مهد میبرد و میگوید: «از مهد برمیگردم. دخترم خیلی در خانه تنهاست. خودم هم احساس میکنم به همبازی نیاز دارد. با اینکه خیلی دلم میخواهد بچه دیگری داشته باشم، اما مشکلات اقتصادی جسارت این کار را از من گرفته. واقعا نمیتوانیم با این مخارج از پس هزینههای یک بچه دیگر برآییم و برای جبران تنهایی، دخترم را به مهد میبرم.»
مصطفی محمودی، جامعهشناس درخصوص رواج بحث تکفرزندی در ایران در سالهای گذشته معتقد است: «بخشی از این مسئله به سیاستهای کنترل جمعیتی دهه ۶۰ برمیگردد. بعد از آنکه نظام حاکم به فکر کنترل جمعیت افتاد و با شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» سعی در کنترل زاد و ولد در کشور گرفت، این مسئله شروع شد و نهایتا بهبود شاخصهای زندگی در جامعه ایرانی و شایع شدن مصرفگرایی به این مسئله دامن زد.» وی بر این باور است که افزایش مشارکت اقتصادی زنان و حضور آنها در عرصههای مختلف حیات اجتماعی عامل همهگیرشدن این پدیده است.
دکتر یوسف امینی، روانشناساجتماعی به تحلیل این موضوع از دو رویکرد فرهنگی و اقتصادی-اجتماعی میپردازد. «از نظر رویکرد فرهنگی، بحث تغییر نظام ارزشی در جامعه ایران مطرح است. تغییرات زیادی در شاخصهای نظام آموزشی و فکری در ایران داشتهایم، مانند بالا رفتن سطح آگاهی و ذهنیت مردم از نظر نوع نگاه به فرزندآوری و اهمیت دادن به موضوع کیفیت در تربیت فرزند. اما از رویکرد دیگر مسئله اقتصادی، هزینه و درآمد خانواده مطرح است. تا جایی که مسئله اقتصادی حتی بر تغییر نگرشها تاثیر میگذارد.» از نظر وی عامل اقتصادی در این موضوع عامل موثری است، اما دو عامل تغییر نظام ارزشی-فرهنگی و اقتصاد به صورت مشترک در شکلگیری نظام تکفرزندی در ایران تعیینکننده بودهاند. «اگر اقتصاد را مطرح کردم اینگونه نیست که اقتصاد را در یک جزیره جداگانه ببینیم، اقتصاد در یک رابطه دیالکتیک با موضوع فرهنگ، اجتماع، سیاست و جمعیت قرار دارد. اشاره به بحث اقتصاد در واقع مطرح کردن آن به عنوان موضوع مهمتر بود، نه صرفا تنها عامل مسئله. نظام اقتصادی بر نگرشها و ذهنیتهای افراد جامعه اثر میگذارد، اگر از دیدگاه روانشناسیاجتماعی بخواهیم بررسی کنیم، این مسائل کاملا در هم تنیدهاند و بر همدیگر تاثیر میگذارند.
اما محمودی پژوهشگر مسائل اجتماعی، تحلیل متفاوتی از عوامل دخیل در این موضوع ارائه میدهد: «تبعا این موضوع یک مسئله چند بعدی است و نمیتوان فقط عامل فرهنگ یا اقتصاد و یا نظام ارزشی خانوادهها را دخیل دانست. اگرچه عوامل فرهنگی و اقتصاد سببساز این مسئلهاند، اما تحول ساختار خانواده و تغییر نقش فرزند اهمیت بسزایی دارد. در خانواده سنتی، فرزند علاوه بر نقش فرزندی و انتقالدهنده نسل، به عنوان یک نیروی کار و کمک حال خانواده هم محسوب میشود، اما در خانوادههای کنونی فرزند این کارکرد را ندارد و تنها دریافتکننده خدمات است. قطعا والدین توانایی خدماترسانی به تعداد افراد بیشتر را ندارد و طبیعتا تمایل به فرزند کمتر پیدا خواهند کرد. مسئله دیگر بالا رفتن سطح تحصیلات زنان، سن ازدواج و سن فرزندآوری است. اشتغال زن به عنوان یک نیروی فعال در اجتماع فرصت کمتری به زنان برای ایفای نقش مادری میدهد. تمام این مسائل در تشدید تکفرزندشدن خانوادههای ایرانی موثر است.» این مدرس دانشگاه با اشاره به نقش اثرگذار رسانهها و تلوزیون در نهادینه کردن سیاست تکفرزندی میگوید: «از ابتدای انقلاب تاکنون در سریالهای ایرانی شاهد بازنمایی خانوادههایی با فرزندان محدود دو یا سه فرزند هستیم. در واقع الگوسازی رسانه برای خانوادههای ایرانی الگوی فرزند محدود است که آن را برای مخاطبان عمده خود در گستره ملی به نمایش میگذارد.» محمودی، «تک فرزندی» را یک پرستیژ و ارزش اجتماعی جامعه ایرانی میداند و معتقد است: «پدران و مادران مایلند فرزندان کمتری داشته باشند و حتی اگر تعداد فرزندان بالایی دارند در مجالس عمومی آنها را کمتر اعلام کنند، چراکه فکر میکنند فرزند کمتر داشتن نشانه نوعی پرستیژ اجتماعی یا به اصطلاح با کلاسی است.»
آقای امینی با این مسئله مخالف است و میگوید: «این بحث را نمیشود به همه تعمیم داد. چراکه در خانوادههای ایرانی هستند کسانی که به خاطر بچهدارنشدن از هم جدا میشوند و بچه برای خانواده ایرانی هنوز ارزش و جایگاه ویژه خود را دارد و هنوز به یک ضدارزش بدل نشده است.» دکتر امینی دلیل روانشناختی گرایش به تکفرزندی در میان خانواده ایرانی را چنین میداند: «اگر خانوادهای با دو یا سه فرزند بخواهد پاسخگوی نیاز فرزندان -نیاز اقتصادی، آموزش و تعلیم و تربیت، مسکن و نیازهای مختلف فرزند در دورههای متفاوت باشد- با مشکل مواجه خواهد شد. امروزه یک خانواده متوسط و متوسط روبه پایین داشتن یک سرپناه ۴۰ یا ۵۰ متری برایش رویا و آرزویی دست نیافتنی است، آیا داشتن دو یا چند بچه برایش مقدور است؟ جواب خیر است. اگر غیر از این بود جای سوال داشت. اگر خانوادههایی به فرزندآوری بیشتر روی میآوردند جای سوال است. وضعیت کاملا مشخص و دلایل کاملا بدیهی است.»
دکتر امینی در پاسخ به این سوال که اگر عامل اقتصادی تا این اندازه تاثیرگذار است، چرا خانوادههای مرفه هم معمولا تن به فرزند بیشتر نمیدهند، میگوید: «اگر چه بسیاری از مرفهین ما تمایل به تعداد کم فرزند دارند، اما مسئله اینجاست که مگر آنها چند درصد کل جامعه ما را تشکیل میدهند؟ ضمنا، از آنجا که این گروه در طول فرآیند تاریخی به امکانات و نعم مادی دسترسی داشتهاند، فرزندآوری در آنها صرفا نگاه عاطفی و روانی داشته و مسائل اقتصادی در آنها تاثیر نداشته است.»
محمودی در این مورد معتقد است: «با بررسی ساختار خانواده در سی سال اخیر باید بگویم در خانوادههای مرفه این موضوع نه تحت تاثیر مسائل اقتصادی، نه تحت تاثیر نظام ارزشی و حتی نه تحت تاثیر نظام فرهنگی بوده است. خانواده مرفه ایرانی از سیسال گذشته این الگو را داشته است، این خانوادهها در همان دوران به این نتیجه رسیدند که فرزند بخشی از نیروی کار به شمار نمیآید، بلکه این پدر و مادرند که به فرزند سرویسدهی میکنند. بنابراین آنها غالبا به تعداد فرزند محدود با شاخصهای تربیتی خاص اکتفا نمودهاند.»
برخی براین باورند که راحتطلبی والدین و توجه بیشتر آنها به خود موجب تمایل کمتری به فرزندآوری میشود. محمودی در این زمینه معتقد است: «راحت طلبی، ارزش شدن تفریح و مسافرت برای خانواده ایرانی والدین را وادار به توجه بیشتر به خود و در اولویت قرار دادن آسایش زوجین میکند. اما از طرف دیگر زوجهای جوان قبل از اینکه بچهدار شوند به این فکر میکنند که در مقابل فرزندی که به دنیا میآورند چه مسئولیتهایی دارند و چه کارهایی میتوانند برای آن انجام دهند. وقتی خود را در مقابل این مسئولیت ناتوان میبیند به سمت این میرود که یا فرزندی نداشته باشم یا به یک فرزند کفایت کنم.»
پیامدهای تکفرزندی از دیدگاه امینی، روانشناساجتماعی، چنین است: «بحران عاطفی در ساختار خانواده فعلی و خانواده آینده به وجود میآید و به آن دامن زده میشود، بچهها نیاز به همبازی دارند و کودکی که تکفرزند است و در یک خانواده بدون خواهر و برادر زندگی میکند، خلاء داشتن همبازی را احساس میکند. کودکی که از همبازی محروم است، کودکی پرخاشگر یا گوشهگیر خواهد بود و عموم این کودکان شخصیتهای دوگانه، گاه اقتدارگرا و گاه منزوی خواهند داشت.»
محمودی، پژوهشگر حوزه جامعهشناسی نیز در تحلیل پیامدهای موضوع تکفرزندی میگوید: «مسئلهای که کمتر بدان پرداخته شده حذف یا تقلیل نقشهای اجتماعی در الگوی تکفرزندی است. نقشهایی چون عمه، خاله، عمو و دایی در خانوادههای تک فرزندی و یا دو فرزندی، در آینده که این فرزندان خود به سن تشکیل خانواده و فرزندآوری میرسند یا وجود ندارند و یا بخشی از آن برای کودکان آینده ناملموس است.»
کسی که می گوید یک فرزند کافی است خیلی خود خواه است من یک فرزند دارم ولی خیلی دلم می خواهد 3 یا 4 فرزند داشته باشم چون هم نیاز عاطفی خودم و هم فرزندم را در نظر دارم