وب سایت «صالحون» نوشت:
کربلا ، پایگاه انقلاب
حسین (علیه السلام) در کربلا شهید شد.
“بسم الله الرحمن الرحیم”
حسین (علیه السلام) در کربلا شهید شد.
آری … لیکن، پروانه هایی که شیفته نورند، شمع محفل آرای خویش را یافتند و از شعله شمع، پیراهنِ عشق پوشیدند و با جان باختن و پرسوختن، تعلّق دل را فریاد زدند.
«کربلا»، یک دانشگاه سازنده شد و قتلگاه، یک مرکز الهام.
عصر عاشورا، زینب کبری (علیها السلام) در سخنانی به امام سجّاد (علیه السلام) گفت: در همین سرزمین کربلا، برای قبر پدرت سیدالشهدا، علامتی و نشانی نصب می کنند که اثرش هرگز کهنه و فرسوده نمی شود و با گذشتِ روز و شب، محو نمی گردد و مردم از هر سوی به زیارتش خواهند آمد و سران کفر و زمامداران ستم و پیروان گمراهی، هر چند در زدودن و محو کردن و از بین بردن و خاموش کردن آن بکوشند، آثارشآشکارتر و کارش بلند مرتبه تر خواهد شد …» و چنین نیز شد. تاریخ، گویاترین شاهد، بر صدق سخن عقیله بنی هاشم، حضرت زینب است.
به نوشته تواریخ،«عمارتِ مرقد حسین (علیه السلام) از همان زمان شهادتسیدالشهدا و اصحابش در سال ۶۱ هجری شروع شد. چون «بنی اسد» شهدا را به خاک سپردند، بر قبر آنان نشانه هایی گذاشتند که محو نشود و «مختار بن عبید»، آن مشهد را استوار ساخت و روستای کوچکی در اطرافش بنا نهاد و آن مزار در عهد بنی امیّه آباد بود و دو درب داشت، شرقی و غربی، که مسلمانان و مؤمنین به قصد زیارت، آهنگ آنجا را می کردند. در عهد هارون الرشید– خلیفه عباسی- آنجا را ویران کردند ولی در زمان مأمون، به دستور وی تجدید بنا شد، زیرا نسبت به علویّون ابراز نزدیکی و دوستی میکرد. ولی در دوره متوکّل، «دیزج یهودی» به دستور متوکّل آن ساختمان را ویران کرد و از زیارت مردم جلوگیری نمود…» شور شهادت طلبی را که در سایه محبّت به اهل بیت و عشق به امام حسین (علیه السلام) پیدا می شد و در تجمّع بر قبر آن حضرت وعزاداری بر سر خاکِ آن سالار شهیدان تجلّی می کرد، می خواستند با محدود کردنمردم و فشارها و تضییقات و تخریب قبر مطهّر و ممنوع ساختن زیارت، از بین ببرند و این شعله را خاموش سازند.
غافل بودند که آن جلوگیری ها از زیارت و آن تخریب ها و اهانت ها نسبت به مزار شریفِ امام، آن شوق را مشتعل تر می کند. ایجاد فراق و جدایی، محبت و اشتیاق را می افزاید.
اوج این سخت گیری ها نسبت به زائران و تخریب و اهانت نسبت به قبر حسین(علیه السلام) در زمان خلیفه سفاک، متوکّل عباسی بود. متوکّل، پاسگاهی را برای سپاه خود در نزدیکی کربلا قرار داده و به افراد خود فرمان اکید داده بود که: هرکس را یافتید که قصد زیارت حسین (علیه السلام) را داشت، او را بکشید. این دستور قتل نسبت به زائران حسین (علیه السلام) اوج خباثت و کینه توزی متوکّل را می رساند. به امر متوکّل هفده مرتبه قبر حسین (علیه السلام) را خراب کردند. و بعد از متوکّل هم خلفای دیگر عباسی مانند «مسترشد» و «راشد» نسبت به قبر و زیارت وزائرین، سخت گیری هایی داشتند.
شیعیان، طبق توصیه امامان، زیارت حسین بن علی (علیه السلام) را مورد توجّه خاص قرار می دادند و در این راه، از همه خوف ها و خطرها استقبال می کردند و پیوند خویش را با سالار شهیدان قطع نمی کردند، هر چند به محرومیّت ها گرفتار می شدند و یا حتّی به شهادت می رسیدند.
مرحوم شیخ عباس قمی می نویسد:
«و هم از جمله کارهای متوکّل در ایّام خلافت خود، آن بود که مردم را منع کرد اززیارت قبر حسین (علیه السلام) و قبر امیرالمؤمنین (علیه السلام) و همّت خود را بر آن گماشت که نور خدا را خاموش کند و آثار قبر مطهّر امام حسین را برطرف کند و زمین آن را شخم و شیار نماید و دیده بان ها در طُرق و راه های کربلا قرار داد که هر که را یابند که به زیارت آن حضرت آمده است او را عقوبت کنند و به قتل برسانند …»
خلفای جور، نمی توانستند ببینند که در پیش چشمشان و در کنار قدرت و سلطه شان، شیعیان که خلافت آنان را به رسمیّت نمی شناختند و چه بسا معارضه و مقابله با آن می کردند، کانون الهام بخشی برای مبارزات خویش پیدا کنند و از قبر حسین (علیه السلام)، به عنوان یک پایگاه و سنگر استفاده کنند.
در سال ۲۳۶ متوکّل دستور داد که قبر حسین بن علی (علیه السلام) و خانه های اطراف آن و ساختمان های مجاور را ویران کردند و امر کرد که جای قبر را شخم زدند وبذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آنجا جلوگیری کردند.(در اجرای اوامر متوکّل) مأموران پلیس او در آن منطقه ندا دادند که: بعد از سه روز، هر کس را در آجا ببینیم، گرفته و به سیاه چال زندان می فرستیم. مردم از روی هراس، پراکنده شدند و آن سرزمین شخم زده شد و اطرافش زراعت شد. آیا با تخریب قبر، می توان الهام معنوی و روحی را از تربتِ سیدالشهدا گرفت؟
آیا با حمله و هجوم به مزارات معصومین، می توان عقیده و ایمان به آنان را از مردمسلب کرد؟
تجربه و تاریخ نشان داده است که حکّام ستمگر در این مورد، هرگز موّفق نبوده اند.
بقاع متبرّکه معصومین، همواره سنگری محسوب می شد که متدیّنین متعهّد به حق و تقوا و عفاف، در سایه آن، با فرهنگ های پوچی و فساد و زورمداری ستیز می کردند. از این جهت، همیشه مورد خشم و غضب سلاطین جائر و قدرتمندانِ مردمفریب بوده است و ستمگران در راه سرکوبی مقاومت مردم، حتی در حال تحصن و پناهندگی شان به حرم های مطهّر هم، حرمت آن حرم ها را نگاه نداشته، و به حریم ملکوتی آنها تجاوز کرده اند.
گروه منحرف و طغیانگر وهّابی ها هم، در تخریب قبور متبرّکه و آزار زائران پاکدل و توهین به مقدّسات و باورهای عمیق مردم مؤمن، دست کمی از حاکمان غاصب نداشته اند.
همین فرقه منحرف وهابی، که در حجاز قیام کردند و شهرها و آبادی های بسیاری را غارت کرده و قبور زیادی را ویران کردند و مسلمانان زیادی را از دم تیغ گذراندند، هجوم شان از سال ۱۲۱۶ هجری به کربلا آغاز شد و این تهاجمات به مدّت ۱۰ سال ادامه داشت. سعود بن عبدالعزیز وهابی، لشگر فراوانی از عرب های نجد تجهیز کرد و به عراق هجوم آورد. کربلا را محاصره نمود و به زور وارد شهر شد و مردم را از دم تیغ گذراند و فقط کسانی جان سالم به در بردند که از شهر گریختند یا در پناهگاه هایی مخفی شدند.
مهاجمان، شهر را غارت و قبر حسین (علیه السلام) را خراب کردند و ضریح مقدسرا کندند و تمام اشیاء گران بهای حرم را به تاراج بردند.
“اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم”
ارسال نظر