آخوندها! از کجا می خورند؟
وضعیت معیشت طلاب علوم دینی همواره حس کنجکاوی غیر حوزویان را تحریک می کرده است. برای خیلی ها همیشه به عنوان یک راز دربسته و علامت سوال خودنمایی می کند که آخوندها! از کجا می خورند؟
وضعیت معیشت طلاب علوم دینی همواره حس کنجکاوی غیر حوزویان را تحریک می کرده است. برای خیلی ها همیشه به عنوان یک راز دربسته و علامت سوال خودنمایی می کند که آخوندها! از کجا می خورند؟
وبلاگ "دو رکعت وبلاگ" نوشت:
رزق را زیاد می گوئیم و زیادتر می شنویم. فلانی رزقش گشاد است، و برعکس دیگری تنگ و باریک است.طبق آیات قرآنی رزق هرکس معین و معلوم است. اینکه مردم عادی از این رزق مقرر چه تفسیرهای عجیب و غریبی می کنند و برای برون افکنی مشکلات و تنبلی های اقتصادی ، سریعا گشادی و تنگی رزق را بهانه می کنند محل بحث من نیست. خدای متعال گذشته از ضمانتی که برای رزق عموم مردم نموده است به طور ویژه تامین رزق طالبان علم را بر عهده گرفته است.در روایتی آمده است که هر کسی در دین خدا تفقه کند، خدا نیازهای او را برآورده و رزق او را از جائی که گمان نمی برد خواهد رسانید. در جایی نوشته ام و چند برابر آن گفته ام که طلبگی به خواندن برخی کتاب ها و پاس کردن واحد های خاص نیست که شخص با فراگیری آنها در موسسات و مراکزی خارج از حوزه هم دلخوش باشد که طلبگی خوانده و در عین حال از زیر بار مسئولیت های آن مانند پوشیدن لباس روحانیت و مانند ان شانه خالی کرده است. طلبگی یک زیست منحصر به فرد و یک هندسه خاص است که کسانی که خارج از گودند و صرفا با برخی تعاریف و الفاظ و کتب ویا شنیده های موافق و مخالف سروکار دارند از درک ملموس آن سخت عاجزند.
از مهم ترین این مفاهیم که تنها و تنها در زیست حوزوی قابل درک است رزق پیش بینی نشده برای طالب علم است. نکته ای که معمولا خود طلبه ها به عین عبارت عربی اش از آن یاد می کنند یعنی(رزق من حیث لا یحتسب). اینکه خداوند رزاق است و کرانه های رزق کل عالم هستی برای تمام موجودات ولو تک سلولی به اراده و اذن اوست امری بدیهی است. اینکه برای طالبان علم دین حساب و پرونده ای ویژه باز کرده است هم از چنین خدای مهربانی بعید نیست. اما آنچه که در این میان لطف دارد و طالب علم دین را از بقیه جدا می کند ناگهانی بودن این رزق است. مرحوم شهید ثانی که جان خودش را برای اعتلای نام خدا و اولیاء خدا از دست داد در شرح یکی از همین احادیث می نویسد: (غیر طالب علم برای به دست آوردن روزی خود، نیازمند سعی و تلاش است، اماطالب علم بدون آنکه مکلف به سعی و تلاش برای تحصیل رزق خود باشد، به صرف طالب و جوینده علم بودن خداوند روزی او را خواهد رسانید، البته به شرط نیت صحیح و اراده خالص او. در همین رابطه برای خود من حوادث و نکتههای دقیقی از ابتدای تحصیل تاکنون از لطف خداوند و کمکهای زیبای او رخ داده است که در صورت جمع آوری آنها، حجم عظیمی را تشکیل خواهد داد، که تنها خداوند از آن آگاه است)
وضعیت معیشت طلاب علوم دینی همواره حس کنجکاوی غیر حوزویان را تحریک می کرده است. برای خیلی ها همیشه به عنوان یک راز دربسته و علامت سوال خودنمایی می کند که آخوندها! از کجا می خورند؟؟؟. برخی دیگربا اعتماد به شنیده های راست و دروغ جواب را به راحتی برای خودشان بریده اند و دوخته اند که آری ! کارمندی حکومتی که سرماه فیش حقوقی اش را می گیرد و در قبالش این کار و آن کار را می کند! حال در این میان طلبه جوانی را تصور کنید که برای تامین اولیات زندگی خودش مشکل دارد و از سوی دیگر باید نگاه های سنگینی را سرسفید رنگ شیر نفت را در جیب های گشاد ولی سوراخ او می کاوند نیزباید تحمل کند. اینکه عزیزی به واسطه شغل شریف قضاوت و مانند آن کمتر (ونه هیچ وقت) دچار چنین حالتی می شود را باید استثنائاتی در نهاد حوزه دانست و الا غالب طلاب غیر شاغل سطح زندگی متوسط ورو به پایینی دارند.
جالب است همین واقعیت، خیلی ها را در طول تاریخ از طلبه بودن فراری داده است، بسیاری هم بعد از ورود به این درگاه و چشیدن برخی مشکلات عطایش را به لقایش بخشیده اند، شدند کاسب متدین و یا تاجر با انصاف.شاید در خارج از حوزه به خیلی از چیزها رسیدند اما نماندند تا بچشند یک علم حضوری را و با تمام وجود لمس کنند رزق من حیث لا یحتسب را. جالب تر آنکه معمولا مراجع و بزرگان حوزه بیش از بقیه حوزویان این سختی ها و مرارت ها را متحمل شده اند و گو اینکه خداوند سمت افتاء و مرجعیت را به عوض این صبر و لب تر نکردن به شکایت عطایشان کرده است.
از اولین روزهایی که به حوزه آمدم و بلکه قبل از ان به دانستن پستی و بلندی های زندگی بزرگان علاقه داشتم و در این میان دانتستنی هایی اندوختم که هم برای خودم و هم برای دیگرانی که مرا به غمخواری می طلبیدند مایه تسلی و امید بوده است. وقتی برای طلبه ای تازه وارد می گویم که بعضی ها در همین حوزه برای خرید دو کتاب پول نداشتند و وقتی کتاب نخست تمام می شد،برای خرید کتاب دوم، مجبور بودند همان کتاب را بفروشند با تعجب می پرسد نامش چه بود؟ در جوابش می گویم همان کسی که وقتی به یک خرابه رسید همراه با رفیقش که او هم عالمی عامل شد به خرابه اشاره کرد و گفت وقتی صاحبخانه بیرونمان کرد پانزده شبانه روزی را در همین خرابه بودیم تا خانه ای دیگر اجاره کنم. دیگر امانم را می برد و قسمم می دهد که نامش کیست؟ آن وقت است که جواب می دهم : سید ابوالحسن اصفهانی!
واما امروز هم قاعده (رزق من حیث لا یحتسب) نه کمتر از دیروز و شاید شدید تر آن برای طالبان قال الصادق و قال الباقر ادامه دارد. هر طلبه ای که دو شرط شهید ثانی را رعایت کرده باشد یعنی نیت صحیح و اراده خالصانه داشته باشد محال است که تجربه ای (و لو یکبار ) از این نوع رزق نداشته باشد. حال اینکه این سفره دل را برای هرکسی باز نمی کنند یا برای آنست که مخاطب سوء هاضمه دارد! و یا اینکه ناخود آگاه بازار فضیلت تراشی داغ می شود و دیگرانی به ناحق از آب گل آلود برای خود کرامت و خرق عادت صید می کنند.
ارسال نظر