سایت بلاگتو به نقل از قطعه26 نوشت:
خمینی را از خانهاش بیرون نکنید!
نامزدهای جریان اصولگرایی به قول معروف یک پوستاندازی بکنند. پوستاندازی به نفع نسل جوانتر این جریان یا به عبارت اصح، پوستاندازی به نفع عقل و خرد. به خداوندی خدا هیچ گناهی ندارد به جای بعضی آقایان، اعتماد کنیم روی نیروهای جوان اصولگرا. این جوانان، هم از نظر محبوبیت، برتری دارند، هم از نظر کارایی و تحلیل. لااقل در مجلس شورای اسلامی میتوان از ایشان به عنوان نماینده استفاده بهینه کرد. جایی که خیلی هم حالا محتاج تجربه و این حرفها نیست.
در ادامه «نکته دوم» متن «ملت ایران سمت خدا ایستاده» نیز در ادامه پاسخم به «کامنت امیرحسین» در همان متن، اشاره کنم به چند نکته. اولا: سیاست به خصوص وقتی که به گذر انتخابات میرسد یعنی بررسی احتمالات. من در انتخابات خبرگان، ضمن احترام فراوان به آیاتی چون موحدی کرمانی، امامی کاشانی و… هرگز به این بزرگواران رأی نخواهم داد و اصلا به هیچ نامزدی که در لیست عالیجناب باشد، رأی نخواهم داد. چرا؟ یک آنکه سئوال میپرسم از بعضی نازنینان؛ «به چه دلیل قبول کردید عالیجناب، شما را در لیستش بگذارد؟!» خود همین خبط و خطا، به اندازه کافی برای من بس است که رأی به هیچ یک از افراد لیست هاشمی ندهم. دو آنکه برای من موضوعیت اساسی دارد که علامه محمدتقی مصباح یزدی، نیز آیات احمد جنتی و محمد یزدی، این علمای مبارز ضد انگلیسی با رأی بالا وارد مجلس خبرگان شوند انشاءالله. همین جا جا دارد تشکر ویژه کنم از موقعیتسنجی آیتالله حکیم حائری شیرازی. هر چند حق آن بود که ایشان در لیست تهران جامعه روحانیت باشند اما ایشان وقتی خود را در لیست ندیدند، با آنکه از طرف آقای هاشمی دعوت به حضور در لیست شده بودند، هرگز حاضر نشدند وارد لیست عالیجناب شوند، لذا قید نامزدی در انتخابات خبرگان را زدند. ثانیا برای روشن شدن بیشتر بحث، باید برویم سروقت بررسی احتمالات. در لیست عالیجناب، من احتمال میدهم آقای روحانی رأی بیاورند چون عاقبت رئیس جمهور هستند، ایضا احتمال میدهم آقای هاشمی رأی بیاورند چون آقای هاشمی هستند! از طرفی دیگر، این لیست با آن لیست دیگر، در ۸ عضو مشترک هستند. من اگر بخواهم به جماعتی حتی به یک نفر از این ۸ عضو مشترک رأی بدهم با این استدلال که در لیست دیگر هم هستند، چه اتفاقی میافتد؟! تا ببینیم چه اتفاقی میافتد، باید این مهم را احتمال بدهیم که لابد جماعتی به صدر تا ذیل لیست عالیجناب رأی خواهند داد. در این صورت، بزرگواری چون جناب موحدی، هم رأی من حزباللهی را خواهند داشت، هم رأی دیگران را. این در حالی است که برای آیات جنتی، مصباح و یزدی چنین چیزی وجود ندارد. حالا گمانم راحتتر بتوان آن اتفاق را حدس زد! ثالثا: رأی ندادن به افراد مشترک این ۲ لیست، هم مبنای آرمانگرایانه دارد، هم مبنای واقعگرایانه. مبنای آرمانگرایانه را که در آن سئوال داخل گیومه مطرح کردم و هیچ هم توضیح اضافی گمانم نمیخواهد لیکن مبنای واقعگرایانه آن است که من اصولگرا چرا جوری رأی بدهم که آرای آیات موحدی کرمانی و امامی کاشانی و… از آرای حضرات آیات مصباح، یزدی و جنتی فزونی بگیرد؟! من حتی باید این احتمال ولو ضعیف را هم بدهم که رأی دادن به اعضای مشترک این ۲ لیست، خدای نکرده منجر به حذف این ۳ عنصر انقلابی خار چشم دشمن شود، که سیاست در گذر انتخابات، هیچ نیست الا محاسبه همین احتمالات ولو بسیار ضعیف. رابعا ضمن احترام به نامزدهای مشترک، الباقی ۸ نفر را میگردم و نامزدهای دیگری پیدا میکنم. حسن بزرگ و عاقلانه این کار آن است که دیگر، آرای اعضای مشترک، بر سر عناصر انقلابی مد نظر خراب نمیشود. قرار نیست علامه مصباح، آیتالله جنتی و آیتالله یزدی، هم از بیبیسی فحش بشنوند، هم متأثر از ندانمکاری ما در روز انتخابات، آرای نامزدهای مشترک، از آرای این عزیزان بیشتر شود. عاقبت، بزرگواری که قبول کرده در لیست هاشمی باشد یا قبول نکرده از حضور در این لیست اعلام برائت کند -اعلام برائت به آن معنی که بگوید احترام آقای هاشمی بر ما واجب، اما من اصلا و ابدا نمیخواهم در لیست ایشان باشم و حضورم را در این لیست تکذیب میکنم- همان به که تنها رأی هاشمیچیها را داشته باشد، نه رأی من و ما را! خامسا فرض است بر عناصر دارای نفوذ میان انقلابیها؛ افرادی چون حاجحسین آقای صفار هرندی، شریعتمداری، نیز روحانیون صاحب مخاطبی چون حاجآقای پناهیان و دیگران از این دست، که در صورت قبول داشتن این استدلال، کنار هم بنشینند و جهت جلوگیری از پراکندگی آرا، یک لیست جدید برای خبرگان تهیه کنند. لیستی شامل ۸ نامزدی که در لیست جامعه روحانیت هستند اما در لیست آقای هاشمی نیستند، بعلاوه ۸ نامزد دیگر از این مستقلها که شایستگی کسب رأی از امت حزبالله را داشته باشند. و این کاری است شدنی.
این از این، و اما ۴ نکته دیگر. یک آنکه لازم است نامزدهای جریان اصولگرایی به قول معروف یک پوستاندازی بکنند. پوستاندازی به نفع نسل جوانتر این جریان یا به عبارت اصح، پوستاندازی به نفع عقل و خرد. به خداوندی خدا هیچ گناهی ندارد به جای بعضی آقایان، اعتماد کنیم روی نیروهای جوان اصولگرا. این جوانان، هم از نظر محبوبیت، برتری دارند، هم از نظر کارایی و تحلیل. لااقل در مجلس شورای اسلامی میتوان از ایشان به عنوان نماینده استفاده بهینه کرد. جایی که خیلی هم حالا محتاج تجربه و این حرفها نیست.
نکته بعدی آن است که باید از دوست خوبم برادر وحید یامینپور بابت انصرافشان به نفع نامزد جریان اصولگرا در شهر قم تشکر کنم. صدالبته وحید هم نامزدی اصولگراست لیکن اگر این دوست عزیز، نامزد رسمی جریان میبود، من حتما از دیگر نامزدهای دارای علقه به اصول انقلاب اسلامی توقع میداشتم که به نفع او کنار بکشند. قطعا و طبعا کاری که وحید انجام داد، هم احتمال پیروزی نامزد اصولگرا در شهر قم را بیشتر کرد، هم احتمال شکست نامزد آن جناح را. سیاستورزی درست یعنی همین! و دقیقا یعنی همین که تو آن کاری را انجام دهی که احتمال برد تو را بیشتر و احتمال برد حریفت را کمتر کند. نکته سوم آنکه اصل در یک انتخاب درست، رأی دادن به «نامزد اصلح» است، یعنی همان «عمل به تکلیف» اما چه کنیم که در بازی انتخابات، «نتیجه» را هم باید لحاظ کرد. در «بازی انتخابات» حتما «پیروزی با نامزد صالح» بهتر است از «شکست با نامزد اصلح» و حتما یک «پیروزی خفیف» بهتر است از یک «شکست» چه میخواهد خفیف باشد، چه میخواهد سنگین. این محاسبات نبود، همانطور که گفتم تنها و تنها میبایست رأی خود را به فرد اصلح دهیم.
آخرین نکته اینکه در انتخابات مجلس شورای اسلامی، من بر مبنای همین محاسبات ناگزیر، به صدر تا ذیل لیست اصولگرایان رأی میدهم، حتی به کسانی که دوستشان ندارم! این لیست ۳۰ نفره، اگر تنها منهای یک نفر هم بشود «سی منهای عقل» شده، چرا که احتمال رأی آوری یک نامزد مورد حمایت آمریکا و انگلیس را بیشتر میکند. از این واضحتر هم آیا چیزی هست؟!
منبع: وبلاگ قطعه 26
ارسال نظر