وبلاگ" باید کاری کرد"نوشت:
چرا مردم تهران "اصلاح طلب ها" و شهرستان ها "اصولگرایان" را انتخاب کردند؟
با توجه به این دو دیدگاه، مشخص است که افرادی که سعی در فراموش کردن هویت ایرانی و اسلامی دارند و تنها هدف زندگی خود را پیشرفت اقتصادی و دستیابی به امکانات رفاهی میدانند، در انتخابات به جریانی روی بیاورند که گفتمان سازش با غرب را انتخاب کرده است.
بعد از اعلام نتایج انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی، فضایی جدید در افکار عمومی شکل گرفت، در اکثر کشور اصولگرایان رای بالایی داشتند، اما در تهران تمامی کاندیدهای اصلاح طلب رای آوردند.
بعد از این اتفاق عده ای مردم تهران را به بی بصیرتی و بعضاً با الفاظی شبیه "کوفیان قرن 21" متهم کردند، اما به راستی چرا رای مردم تهران با دیگر نقاط کشور از لحاظ ذائقه سیاسی تا این حد تفاوت دارد؟
یقییناً آنهایی که چند سال است در تهران زندگی کرده اند تصدیق میکنن که اکثریت جمعیت تهران از شهرستانی های مهاجرتشکیل شده است به طوریکه تهرانی های اصیل در شهر، به ندرت دیده میشوند. حال باید دید که این جمعیت زیاد مهاجر، چرا و با چه هدفی تهران را برای زندگی انتخاب کرده اند.
مشخص است که هزینه زندگی در تهران گاهاً چندین برابر در یک شهرستان است. از کرایه خانه و قیمت های اجناس گرفته تا کرایه تاکسی و...اما با این حال چه چیزی باعث میشود که یک فردی که در شهرستانی به دنیا امده، حاضر است تمامی اقوام خود را رها کند و به شهر پر هزینه تهران بیاید؟
شاید برخی اشتغال و تحصیل را دو عامل اصلی مهاجرت بدانند، اما با نگاهی جامع تر در میابیم که اکثرمهاجرت ها از سوی افرادی صورت گرفته است که رفاه نسبی در شهرستان خود داشته اند و آمدن به تهران را نوعی پیشرفت، ترقی و به عبارتی ساده تر "با کلاس شدن" تلقی کنند.
این حس ناشی از تغییر رفتاری میباشد که توسط رسانه ها شکل گرفته است. روانشناسان معتقدند افرادی که به اصالت و هویت خانوادگی و سنتی پایبند هستند، کمتربه حس خود کم بینی دچار میشوند. بر همین اساس افرادی که به فضای موجود در شهرستان خود راضی نبودند، برای رسیدن به آرمان شهر فرضی خود و رفاه بیشتر، به تهران آمدند تا بلکه به "سبک زندگی غربی" نزدیکتر شوند.
این افراد عموما برای آنکه در تهران به عنوان یک فردی شهرستانی شناخته نشوند، سعی دارند خود را شبیه دیگر افراد کنند و متاسفانه برای شبیه سازی یک شهروند تهرانی، طبقه مرفه و مدرن را معیار قرار میدهند. به همین منظور سعی میکنند تمامی رفتار های ظاهری از جمله پوشش، تا رفتارهای عملی مانند نوع حرف زدن و دیالوگ و حتی نوع فکر کردن را از این قشر بیاموزند.
با ریزبینی درمیابیم که اکثر افرادی که با ظاهری غیر متعارف و با پزروشنفکری در شهر تهران حاضر میشوند، همان شهرستانی های مهاجر هستند که به دنبال فرار از هویت خود سعی در شبیه سازی به یک شهروند به ظاهر متمدن را دارند.
ناگفته نماند که این مطلب صرفاً برای بخشی از شهرستانی های ساکن در تهران صادق است. بدیهی است که در همین تهران افرادی از شهرستان های مختلف هستند که بنا بر شرایط خاص به تهران امده اند وتوانسته اند در مقابل انبوه هجمه تبلیغات ضد فرهنگی، اصالت و هویت دینی و ملی خود را حفظ نمایند.
از طرفی دیگر در انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری فارغ از اختلاف و هیاهوهای سیاسی، اصل ماجرا بر سر دو دیدگاه بود:
دیدگاه اول این اعتقاد را دارد که مسیر پیشرفت و توسعه تنها به واسطه تعامل با غرب صورت میگیرد.(اکثریت اصلاح طلب ها)
دیدگاه دوم هم معتقد است که مسیر پیشرفت و عدالت اجتماعی تنها با ایستادگی و اقتصاد درون زا صورت میگیرد.(اکثریت اصول گرایان)
با توجه به این دو دیدگاه، مشخص است که افرادی که سعی در فراموش کردن هویت ایرانی و اسلامی دارند و تنها هدف زندگی خود را پیشرفت اقتصادی و دستیابی به امکانات رفاهی میدانند، در انتخابات به جریانی روی بیاورند که گفتمان سازش با غرب را انتخاب کرده است.
در نقطه مقابل اکثر افرادی که در تهران و در شهرستان ها به روحیه استکبار ستیزی تکیه دارند و اقتصاد درون زا را عامل پیشرفت و ترقی یک کشور میدانند به دیدگاه دوم روی میاورند.
البته باید توجه داشت که امپراتوری رسانه ای غربی و میلیارد ها دلاری که هزینه فعالیت رسانه ای برای تغییر در دستگاه محاسباتی مسئولین و مردم میشود، نقش بسزایی در جهت گیری افکار عمومی دارد.
برای نمونه میتوان به شنبه بعد از انتخابات نگاه کرد که همه رسانه ها به جای پرداختن به حضور پر شور مردم و افزایش حضور مردم در انتخابات، به پیروزی و شکست جناح خود و رقیب پرداختند، این رفتار یکی از تغییرات دستگاه محاسباتی هست که دشمن با شانتاژ رسانه های به راه انداخته است که بعضاً نیروی های ارزشی هم ناآگاهانه بازی می خورند.
در این میان رسانه های انقلابی وظیفه بسیار مهمی بر دوش دارند چرا که در این انتخابات و حوادث احتمالی پیش رو، این رسانه ها هستند که دستگاه محاسباتی مردم و مسئولین را تنظیم می کنند.
شاید اگر در کنار تمرکز بر حوزه سیاسی به حوزه فرهنگی فعالیت میکردیم...
شاید اگر به جای صدها سایت های خبری سیاسی، کمی هم به سایت های تخصصی فرهنگی روی می آوردیم...
شاید اگر از یک دهه قبل در حوزه کودک و نوجوان قوی کار میکردیم...
شاید اگر با ابزارهای هنری بدون تعصب تاریخ استعمار در ایران را روشن به مردم نشان می دادیم...
شاید اگر همه احساس تکلیف می کردیم و عمار گونه در جنگ نرم میجنگیدیم
این روزها شاهد اتفاقات دیگری بودیم.
اینکه چگونه در مقابل این نفوذ و تهاجم فرهنگی اقتصادی و سیاسی مقابله کرد، مطلب بسیار مبسوطی است که در این مقاله نمیگنجد.
منبع: وبلاگ باید کاری کرد
ارسال نظر