وبلاگ"صراط صادق" نوشت:

اگر کسی به هردلیل احساس وظیفه کرد که کاندیداشدنش در انتخابات ضرورت دارد و در پرتو همین احساس وظیفه و قطع و یقینی که داشت کاندیدا شد و به هردلیل هم رای نیاورد آیا باید او را شکست خورده به حساب آورد؟

تذکری برای کسانی که رای نیاوردند

اگر کسی به هردلیل احساس وظیفه کرد که کاندیداشدنش در انتخابات ضرورت دارد و در پرتو همین احساس وظیفه و قطع و یقینی که داشت کاندیدا شد و به هردلیل هم رای نیاورد آیا باید او را شکست خورده  به حساب آورد؟


البته این منطق فقط در انتخابات کاربرد ندارد بلکه در امور اجتماعی دیگر ، نیز ممکن است به کار گرفته شود.مثلا:


دختر خانمی را برای ازدواج به پسری معرفی می کنیم آن دو خانواده براساس قانون و رسومات تحقیقات لازم را هم انجام می دهند ، و سپس به درجه ازدواج می رسند و بعد از مدتی به هر دلیلی آن ازدواج به طلاق ختم می شود آیا می توان گفت چون معرفی که کردم به طلاق ختم شد و این شکست است پس هرگز کار خیری را انجام نمی دهم و موردی را اگر دیدم به کسی معرفی نخواهم کرد؟
آیا آنان که کارشان به طلاق رسید می توانند بگویند چون پای طلاق به میان آمد از این به بعد هرگز ازدواج نمی کنیم؟

اگر بانک به کسی وام داد و وام گیرنده فرار کرد آیا بانک حق دارد بگوید از این به بعد هرگز به احدی وام نمی دهم؟!

اگر ما کسی را برای گرفتن وام معرفی کردیم و بانک طبق تحقیقات وام داد ولی گیرنده وام آن پول را در راه درستی مصرف نکرد آیا می توانیم بگوییم چون چنین شد از این به بعد هرگز به کمک دیگران نمی اندیشم؟

اگر طبق یقین و تحقیقاتی که انجام دادیم به اصلح بودن فلان کاندیدا رسیدیم و به او هم رای دادیم. از قضا او رای نیاورد و یا رای آورد ولی بعدا ضد انقلاب در آمد، آیا می توانیم بگوییم چون چنین شد از این به بعد هر گز در انتخابات شرکت نمی کنیم؟


تا جایی که من خوانده ام قطع و یقین هرکس حجت است بر این اساس اگر فردی یقین پیدا کرد روز است و طبق یقینش حرکت کرد عندالله دارای حجت شرعی است .اگر شخصی یقین پیدا کرد کاندیدا شدنش به سود انقلاب است و بر حسب وظیفه کاندیدا شد و نتیجه را به خدا واگذار کرد و رای نیاورد چنین فردی هم از نظر الهی ماجور خواهد بود و هرگز نمی توان (عندالله)او را شکست خورده خواند.

بسیاری از حوادث مطابق میل ما واقع نمی‌شوند، حتی گاهی براساس مبانی دینی، برای حادثه‌ای غصه می‌خوریم. این بدان خاطر است که عقل ما توان درک حکمت و مصلحت آن واقعه را ندارد؛ نمی‌دانیم که این حادثه برای امتحان چه کسانی رخ داده و هر کس چه مقدار در این امتحان شریک است. چون توان درک انسان ها محدود است حضرت موسی(ع) نیز فرموده اند «خدایا فقط می دانم نیازمندم اما به چه نیاز دارم نمی دانم تو که نیازهای مرا می دانی آنها را برآورده کن»


در زمان جنگ هم شعار داده می شد :” جنگ، جنگ، تا پیروزی” بعد عده ای پیدا شدند و گفتند: “جنگ، جنگ، اما کو پیروزی؟” امام نیز جواب زیبایی به آنها داد و فرمود: جنگ، جنگ، تا رفع هرچه فتنه در جهان! ما برای احقاق حقوق فقرا در همه ی جوامع بشری تا آخرین قطره خون می ایستیم و از حقشان دفاع می‌ کنیم.


او در همان پیامی که برای قطعنامه دادند، حکم اعدام سلمان رشدی را نیز اعلام کردند. مسئولان آمدند و به امام گفتند که شاید توبه کرد اما امام فرمود: سلمان رشدی اگر در آب زمزم غسل کند و سلمان زمان هم بشود باز هم حکمش اعدام است، جواب اهانت این است آنان بر این باور بودند که حرفها و گفتمان انقلاب خلاف گفتمان حاکم بر جهان است.امام نیز جواب بسیار صریح و شفافی می ‌دهد: ما باک نداریم که در جهان به ما ایراد کنند بلکه ما موظیم روی عدل را نشان دهیم.


از انقلابیون می پرسیدند:«شما حساب کرده اید که با چه کسانی درگیر شده اید؟ آیا از شکست نمی ترسید؟

امام می فرمودند : ما شکست نمی خوریم مگر از خود، در صورت پذیرش فرض شکست هم باید گفت تفاوت موحد و کافر در همین است که همه چیز برای موحد پیروزی مادی نیست. ما مامور به وظیفه هستیم.شکست اصلی ترک وظیفه و تسلیم شدن است. اگر به تکالیف خود عمل کنیم دیگر نباید باکی از شکست داشته باشیم.اگر به تکالیف عمل نکنیم ما شکست خورده هستیم حتی اگر در ظاهر پیروز شده باشیم.از امام پرسیده شد هدف شما چیست؟ از چه چیزی انگیزه می گیرید که همه وقت حتی در شکست ها آرام هستید؟


جواب امام را می توان در پیام ایشان به رزمندگان در زمان شکست انها بیان کرد که فرمودند: هیچ نگران نباشید و ذره ای تردید نکنید.هدف ما پیروزی نظامی نبود ما برای پیروزی همه محاسبات را انجام داده بودیم و ما مامور بودیم و تلاش خودمان را تا جایی که امکان داشت کردیم.


ما مامور به تلاش بودیم نه مامور به پیروزی، اگر ما مامور به پیروزی بودیم که باید بعضی از پیامبران را گنه دار بدانیم چون انها هم گاهی با وجود همه تلاش های خودشان گاهی شکست می خوردند.

و همچنین امام زمان پیروزی نیز به رزمندگان گوشزد میکردند که خرم شهر را خدا آزاد کرد، یعنی خداوند خواست که پیروزی را برای شما ایجاد کرد. زمانی که شما تیر انداختید، خداوند تیر را انداخته است.شکست را برای خداوند بپذیرید و پیروزی را هم برای خداوند بخواهید. هر دو، یعنی هم شهادت و هم پیروزی پیش خداوند مساوی و یکسان است.همین پیام ها و اندیشه های امام (ره) باعث شد که بچه های ما در انقلاب و دفاع مقدس پیروز شوند و اکنون یک کشور تعیین کننده باشند.


در نهج‌البلاغه نیز آمده است که بعد از جریان جنگ صفین شخصی به امیرالمؤمنین (ع) عرض کرد: آیا این جریانی که در جنگ گذشت، طبق قضا و قدر الهی بود؟ حضرت فرمود: بله همه طبق قضا و قدر الهی بود. آن شخص گفت: پس زحمت‌های ما بیهوده بود. حضرت در جواب فرمودند: بسیار اشتباه می‌کنی! تو گمان می‌کنی اگر چیزی بر اساس قضا و قدر الهی رخ دهد، دیگر فعالیت ما در آن تأثیری ندارد؟!

اگر چنین باشد ثواب، عقاب، امر و نهی الهی همه باطل خواهند بود! وعده و وعیده‌های الهی هم بی‌معنا خواهد شد!… اما خداوند پیامبران الهی را بیهوده نفرستاده و کتاب‌های آسمانی را عبث نازل نکرده است.

منبع:  وبلاگ"صراط صادق" 

 

ارسال نظر

آخرین اخبار