دلم برای دخترانه های وجودم تنگ شد
برای شیطنت های بی وقفه، بی خیالی هر روزه، ناز و کرشمه ی من و آینه، خنده های بلند و بی دلیل، برای آن احساسات مهار نشدنی...
به گزارش گلستان 24 وبگاه به دخت نوشت:
حالا اما…
دخترک… حساس و نازک نارنجی درونم
چه بی هوا این همه بزرگ شده…
چه قدی کشیده طاقتم…
ضرب آهنگ قلبم
چه آرام و منطقی می زند…! چه شیشه ای بودم روزی، حالا اما به سخت شدن هم رضایت نمی دهم، به سنگ شدن می اندیشم
این گونه اطمینانش بیشتر است!!!
جای بستنی یخی های دوران کودکی ام را
قهوه های تلخ و پر سکوت امروز گرفته است.
این روزها لحن حرف هایم آنقدر جدی شده
که خودم هم از خودم حساب می برم… در اوج شادی هم قهقه سر نمی دهم و به لبخندی اکتفا می کنم…
چه پیش بند عجیبی است کلمه خانم،
همین که پیش اسمت می نشیند تمام
سرخوشی و بی خیالی ات را از تو می گیرد و به جایش وزنه وقار و متانت را
روی شانه ات می گذارد، نه اینکه اینها بد باشد
نه، فقط خدا کند وزنشان آنقدر سنگین نشود
که دخترک حساس و شیرین درونم زیر سنگی بمیرد
ارسال نظر