فعلا یک – هیچ به نفع من
صبح زود، همین که از خانه بیرون زد، گفت: مسابقه میدهیم!قبل از اینکه نظر او را بشنود ادامه داد: از الآن تا شب
به گزارش گلستان 24 وبلاگ حدیث عاشقی نوشت:
صبح زود، همین که از خانه بیرون زد، گفت: مسابقه میدهیم!
قبل از اینکه نظر او را بشنود ادامه داد: از الآن تا شب
چشمش به زنی که از سر کوچه می آمد افتاد؛ نگاهش را کج کرد.
به شیطان گفت: فعلا یک – هیچ به نفع من …
شما چند چندید؟؟؟
ارسال نظر