وبلاگ “کرمان ۱۴۰۰” نوشت:
ربنای شجریان بوی قرآن های صفین می دهد
یا امیرالمؤمنین! ای کاش من مویی در بدن این شخصی که قرآن را به این خوبی میخواند، بودم؛ چون او به بهشت خواهد رفت و جایش غیر از بهشت جای دیگری نیست. حضرت جمله ای قریب به این مضمون فرمودند که به این آسانی قضاوت نکن؛ قدری صبر کن.
طبق روایتی که نقل شده، در اوقات جنگ نهروان، امیرالمؤمنین داشتند میرفتند؛ از اصحابشان یک نفر هم در کنار ایشان بود. همان نزدیکهای جنگ نهروان، صدای قرآنی در نیمهشب شنیده شد: «أمّن هو قانت اناء اللّیل» با لحن سوزناک و زیبایی، آیهی قرآن میخواند.
این کسی که با امیرالمؤمنین بود، عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! ای کاش من مویی در بدن این شخصی که قرآن را به این خوبی میخواند، بودم؛ چون او به بهشت خواهد رفت و جایش غیر از بهشت جای دیگری نیست. حضرت جملهیی قریب به این مضمون فرمودند که به این آسانی قضاوت نکن؛ قدری صبر کن.
این قضیه گذشت، تا اینکه جنگ نهروان به وقوع پیوست. در این جنگ، همین خوارجِ متحجرِ خشمگینِ بدزبانِ غدارِ متعصبِ شمشیربهدست و مسلح، در مقابل امیرالمؤمنین قرار گرفتند. حضرت گفت: هر کس برود، یا زیر این علم بیاید، با او نمیجنگم. عدهیی آمدند، اما حدود چهار هزار نفری هم ماندند و حضرت در این جنگ، همهی اینها را از دم کشت.
جنگ، با پیروزی امیرالمؤمنین تمام شد. خیلی از کشته شدهها، مردم کوفه یا اطراف کوفه بودند؛ همینهایی که در جنگ صفین و جنگ جمل، همجبهه و همسنگر بودند؛ منتها ذهنهایشان اشتباه کرده بود. حضرت با تأثر خاصی، همراه با اصحاب خود در میان کشتهها راه میرفتند. اینها همینطور به صورت دمر روی زمین افتاده بودند.
حضرت میگفت اینها را برگردانید، بعضیها را میگفت بنشانید. مرده بودند، اما حضرت با آنها حرف میزد. در این حرف زدنها، یک دنیا حکمت و اعتبار در کلمات امیرالمؤمنین هست. بعد به یک نفر رسیدند، حضرت او را برگرداندند و نگاهی به او کردند و خطاب به آن کسی که در آن شب با ایشان بود، فرمودند: آیا این شخص را میشناسی؟ گفت: نه، یا امیرالمؤمنین! فرمود: او همان کسی است که در آن شب آن آیه را آنطور سوزناک میخواند و تو آرزو کردی که مویی از بدن او باشی! او آنطور سوزناک قرآن میخواند، اما با قرآن مجسم – امیرالمؤمنین – مبارزه میکند! ”
امروز نیز این حکایت کسانی است که در جمهوری اسلامی مسئولیت گرفته اند ولی با ولنگاری با موضوعات مختلف برخورد می کنند. کسانی که از صدای شجریان تنها صوت زیبا را می شوند و یادشان رفته است که چگونه این فرد و دیگران آبروی نظام را کشتارگاه رسانه ها بردند و ذبح کردند.
آنها فراموش کردند که اگر عدم تمکین به قانون این افراد نبود و حلقومشان صدای شیطان بزرگ نمی شد هیچ کس جرات تحریم این مردم را نداشت. مسئولین پسابرجام باید بدانند جنایت ۳۲۴٬۰۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰ تومانی که به خاطر همین صدا ها به وجود آمد.
واقعا این چنین است که پرچم خامنه ای از خمینی سخت تر است چرا که در امروز باطل با حق می آمیزد تا چهره کریه خود را بپوشاند. امروز دعای ربنا یک شجریان به مانند قرآن های صفین عمروعاص است . اگر دیروز قرآن ها بر سر نی می رفت امروز ربنا ها به بالای رسانه ها می رود. اما عمرعاص خود جبهه معاویه را با حیله هایش فرماندهی می کرد ولی امروز شیطان بزرگ جبهه دشمن را هدایت می کند و شجریان یکی از مهره های آن است و ادامه این جبهه کسانی هستند که در داخل کشور سعی دارند چهره فتنه انگیز این فرد را با اب ربنای رمضان بشویند تا حق و باطل در هم آمیزد.
شاید شجریان غنا نخوانده باشد و یا به دین اسلام توهین نکرده باشد ولی هیچگاه خط خود را با دشمنان این ملت که از سال ۵۷ تحریم و جنگ را در دستور کار خود داشته اند مشخص نکرده است. نمی شود ادعای مردم دوستی را داشت ولی با کسانی دم خور بود که در دل کینه مردم و انقلابشان را دارند.
آقایان مدعی فرهنگ دوستی چشم بگشایید و افق دیدتان را به آنجا ببرید که بتوانید دوست و دشمن را درست تشخیص دهید!
انتهای پیام/
منبع: وبلاگ
ارسال نظر