وبلاگ یزدما نوشت:
آقای روحانی! حالا نوبت شماست که گوش کنید!
دولتمردان از برجام و فتحالفتوح بودن آن گفتند و درباره دستاوردهای آن قصیدهها سرودند؛ اما مردم مابهازای قابل اعتنایی در زندگی خود مشاهده نکردند. نه بیکاری کاهش یافت، نه رکود از بین رفت، نه واحدهای صنعتی رونق گرفتند، و نه....
شعارهای اعتراضی مردم در میانه سخنان رئیس جمهور در جریان سفر هیات دولت به کرمانشاه، زنگ خطر را برای روحانی و جریان و رسانههای حامی وی به صدا درآورده است. افزون بر سه سال از آن روزهایی که روحانی در تنور وعدههای انتخاباتی میدمید گذشته است و دیگر نمیتوان با سخنان زیبا و شعارهای جذاب، مردم را دلخوش داشت. به تعبیری روشنتر «زنگ انشاء» به پایان آمده و نوبت به «زنگ حساب» رسیده است. روحانی گفته بود در صد روز اول گشایش اقتصادی ایجاد میکند. قرار بود هر صد روز یکبار به مردم گزارش بدهد. توافق هستهای فتحالفتوحی خوانده شد که قرار بود اقتصاد و معیشت جامعه را بهبود بخشد. قرار بود بیکاری مهار شود و اشتغالزایی افزایش یابد. قرار بود مردم چنان بهرهمند و بهسامان شوند که نهتنها دست به سوی خزانه دولت دراز نکنند بلکه این دولت باشد که به سوی مردم دست دراز کند. و دهها و صدها قرار بود دیگر.
بسیاری از این «قرار بود»ها هیچگاه به مرحله عمل نرسیدند. اما در عوض پرده از دریافتیهای نجومی برخی مدیران دولتی برافتاد و مردم را در حیرتی عمیق فرو برد. در حالی که کارگران بیپناه گاه چند ماه حقوق حداقلی خود را هم دریافت نکرده و تعداد بسیاری از آنها حتی شغل خود را از دست داده بودند، برخی از ما بهتران دولتی حقوقهایی 234 میلیونی دریافت میکردند، وامهایی چندصدمیلیونی با سودهایی یکدرصدی از بیتالمال به خود اختصاص میدادند، حق اوقات فراغت فرزندانشان را که حتی از کل حقوق یک کارگر معمولی بیشتر بود از بیت المال برداشت میکردند ... و باز هم از ضرورت خدمترسانی به ملت سخن میگفتند!
مردم اما زیرکانه واقعیتها را از ورای شعارهای پرطمطراق با گوشت و پوست خود لمس میکنند. دولت از تکرقمی شدن تورم میگوید و مردم سختیهای معیشتی را با تمام وجود حس میکنند. کسی انکار نمیکند که تورم بر اساس «محاسبات علمی» کاهش یافته اما اگر طبق گفته رئیسجمهور در دوران تبلیغات انتخاباتی، ملاک تورم را جیب مردم بدانیم که آن را لمس میکنند، باید به این واقعیت تلخ اذعان کرد که قضاوت قاطبه مردم در این باره با شعارها و آمارهای دولت محترم بسیار متفاوت است. دولتمردان هرچه خواستند و توانستند، از برجام و فتحالفتوح بودن آن گفتند و درباره دستاوردهای آن و گشایشهای روزانه حاصل از برجام قصیدهها سرودند؛ اما مردم مابهازای قابل اعتنا و ملموسی در زندگی شخصی و اجتماعی خود مشاهده نکردند. نه بیکاری کاهش یافت، نه رکود از بین رفت، نه واحدهای صنعتی رونق گرفتند، و نه... . هرچند جیب برخی مدیران همین دولت، سرشار از دریافتیهای محیرالعقول و حقوق نجومی شد!
از همین روست که پایگاه اجتماعی دولت و رئیسجمهور متزلزل شده و حتی بسیاری از کسانی که سال 92 متاثر از وعدههای جذاب روحانی با هزار امید و آرزو به وی رای داده بودند، اینک در زمره منتقدان جدی وی قرار گرفتهاند و از همین روست که در سفر اخیر رئیسجمهور به کرمانشاه، فریادهای مردم آن سامان به اعتراض بلند میشود. با این همه جای شگفتی است که رئیسجمهور به جای دلسپردن و توجه به انتقادهای مردم، به آنان نهیب میزند که چرا به سخنان وی گوش نمیدهند! غافل از اینکه در پایان سومین سال فعالیت دولت، نوبت رئیسجمهور است که به انتقادهای بحق و شکوههای دردناک مردم گوش کند؛ همانها که بسیاریشان در سال 92 با هزار امید و آرزو وی را با آرای خود روانه پاستور کردند. آقای روحانی باید بداند- واحتمالا خوب میداند- که عصبانیشدن در برابر انتقادها و اعتراضهای بحق مردم در سفرهای استانی، دردی را دوا نمیکند بلکه سبد آرای او را آرامآرام تهیتر میکند؛ این روندی است که مدتهاست آغاز شده و با شتابی قابل تامل به پیش میرود. راستی آیا آقای روحانی با این عملکرد، انتظار دارد در سال 96 هم بتواند آرای مردم دردکشیده را بههمراه داشته باشد؟! میان تصورات روحانی و مشاورانش با واقعیتهای بیرونی چقدر فاصله است؟!
نویسنده: فائزه شورکی
ارسال نظر