سایت وبلاگی "همه با هم" نوشت:
شبیخون فرهنگی، جنگ بدون سر و صدا
تهاجم یا شبیخون فرهنگی، جنگ خطرناک و بدون سروصدایی است که فرهنگ ملت ها، به ویژه فرهنگ اسلامی را مورد تاخت و تاز قرار داده است.
ماهواره ها و پوشش تصویری آنها بر سراسر جهان، خطر بزرگی است که دیر یا زود آثار شوم خود را نشان خواهد داد. و مسئله ارتباط با شبکه های اطلاعاتی و اینترنت که همه چیز را از همه جای جهان به صورت ارزان و راحت در اختیار خواهند گذاشت، و دهها رادیو و تلویزیون که 24 ساعته مشغول پخش فرهنگ و خواسته های خود هستند، فرهنگ ملت ها را مورد تهاجم قرار داده اند و به سرعت دارند آن را به نیستی و تباهی می کشانند.
آنها درصددند فرهنگ خودشان بر تمام ملت ها تحمیل شود و فرهنگی جز فرهنگ آنان وجود نداشته باشد. تضعیف اعتقادات مذهبی، بی اعتبار ساختن داشته های ملی و تحقیر هویت ها، برای شکستن سدی است که مانع نفوذ فرهنگ آنان است.
میتوان گفت خانواده کانون توجه حملات ابزارهای مدرن تهاجم فرهنگی است و با تضعیف آن بسیاری از اهداف تهاجم فرهنگی محقق میشود.
خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی پایه و اساسی در جامعه، معمولاً کارکردهای گوناگونی را بر عهده دارد که البته چگونگی این کارکردها و شدت عملکرد آن ها در فرهنگ های گوناگون متفاوت است. برخی از این کارکردها عبارتند از:
1- تنظیم رفتار جنسی و زاد و ولد
یکی از نیازهای بنیادین انسان میل به رابطه جنسی و تولید مثل است. تاریخ بشر نشان میدهد که هیچ مکانی برای ارضای نیازهای غریزی بشر، امنتر و آرامبخشتر از خانواده نبوده است.
2- مراقبت و محافظت از کودکان، ناتوانان و سالخوردگان
از آنجا که این افراد، قادر به مراقبت از خود نیستند، بنابراین خانواده بهترین مکان برای حفظ و نگهداری از این افراد است. به علاوه این نهاد از جمله معدود نهادهای اجتماعی است که ابعاد معنوی و عاطفی بشر را رشد و تعالی میبخشد.
3- اجتماعی کردن فرزندان
خانواده به عنوان مهد گسترش و انتقال ارزشها و هنجارهای نظام اجتماعی از نسلی به نسل دیگر است. بنابراین آنچه را که افراد در سالهای نخست زندگی از خانواده فرا میگیرند، پایههای اندیشههای بعدی خود میسازند. در موارد بسیار زیادی الگوی زندگی و رفتارهای اجتماعی فرزندان، والدین آنها هستند.
4- تامین اقتصادی
خانواده نقش اصلی تامین مایحتاج اقتصادی و ضروریات مادی افراد را بر عهده داشته است. به همین دلیل مهمترین هدف برای نابودسازی یک جامعه و فرهنگ آن، نابودسازی افراد از طریق برهم زدن آرامش روانی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آنهاست که این هدف جایی نیست مگر خانواده.
سیستم برنامه ریزی های فرهنگی دشمن اغلب با انگشت گذاشتن بر ابعاد غریزی و لذت های آنی، سعی دارد تا اقشار آسیب پذیر جامعه نظیر نوجوانان، جوانان، زنان و سایر گروه ها را مورد حمله قرار دهد. برخی از این حملات در قالب پیامدهای ذیل بر خانواده ظاهر می شود:
1- اختلاف میان زن و شوهر
دشمنان فرهنگی، در قالب برنامههای تفریحی، کتابها، تصاویر و فیلمهای تلویزیونی سعی در تغییر رویکردها و عقاید افراد دارند. برنامههای فرهنگی بیگانگان با تبلیغات و آموزشهای مستقیم و غیرمستقیم خود در قالب برنامههای تلویزیونی، عکسها، رمانها و ... سعی در تغییر بنیانهای فکری افراد دارند که این امر در اغلب موارد به اختلافات ارزشی خانوادهها و عدم توانایی آنها در پذیرش یکدیگر منجر میگردد. دامنه این مسئله از اختلافات خانوادگی تا طلاق گسترش مییابد.
2- اختلافات میان خانواده و فرزندان
همان طور که گفته شد تغییر در بنیانهای عقیدتی خانواده، زمینه بروز اختلاف عقاید و عدم پذیرش افراد را فراهم میسازد. این امر علاوه بر تضاد میان زن و شوهر، تضاد میان نسلها حتی شاهد تضاد و تفاوت کامل فکری میان فرزندان و در نتیجه عدم پذیرش فرزندان نسبت به یکدیگر میباشیم.
مهمترین هدف مبارزه فکری و روانی دشمنان نظام، سرمایههای اصلی کشور یعنی جوانان است و در این بین جوانان برای آنان دارای اهمیت و برنامهریزی ویژه است چرا که:
جوانی به واسطه ویژگیهای نشاط، بالندگی، نوخواهی، سرکشی و ناپختگی فکری، محلی مستعد برای تاخت و تاز شبهات و اندیشههای جدید و پر زرق و برق است.
جوانان به واسطه زندگی در خانواده اهمیت ویژهای دارند، زیرا تخریب و منحرف کردن یک جوان در یک خانواده، یعنی تخریب و کاهش قدرت آن خانواده. به نظر شما احاطه و تسلط فکری بر جوانان اهمیت بیشتری دارد یا بزرگسالان و سالخوردگان؟ البته هریک جایگاه ویژه خود را دارد. منحرف ساختن جوانان این خانوادهها زمینه برای دغدغههای بزرگ خانواده و ایجاد عدم تمرکز فکری و روانی برای والدین نظامی میگردد.
نگاهی به ساختار پذیرش تهاجم در خانواده ها و انواع آن ها، در فهم بهتر مطالب، ما را یاری می رساند.
1- خانوادههای فعال
در این خانوادهها، درونی کردن هنجارهای اجتماعی و دینی روال معمول و منطقی خود را داشته و والدین ضمن مشارکت در زندگی جمعی و پاسخ به مسائل فکری فرزندان هم زمان به افزایش اطلاعات مورد نیاز و تعامل منطقی با فرزندان به ویژه جوانان خود میپردازند. استعمار فرهنگی برای ورود به این خانوادهها دچار مشکل جدی است چرا که مأمن اسرار جوانان این خانوادهها، والدین هستند و در حافظه آنها نقاط مجهول وجود ندارد تا توسط ابزار تهاجم فرهنگی به نادرست معلوم گردد.
2- خانواده های منفعل
در این خانوادهها، به علت اشتباه گرفتن وظایف و کارکردهای اصلی خانواده و هدف نهایی کار و تلاش از تامین پوشاک و خوراک به جای تأمین روحی روانی فرزندان، شکافی محسوس بین والدین و فرزندان به وجود میآید. عمدتاً در این خانوادهها فرصت مناسبی برای گفتوشنود خانوادگی پیدا نمیشود و ارتباط آنها موزاییکی است. چه بسا در این میان ابتدا والدین تحت تاثیر ابزارهای تهاجم فرهنگی قرار گرفته و سپس فرزندان مبتلا میشوند و در صورت ابتلای آنها راه حل منطقی و مناسبی برای برون رفتن از بحران در پیش گرفته نمیشود. در بسیاری از موارد این افراد احساس میکنند که هر مشکل و مسئله خاصی آنها را تهدید نمیکند و در یک امنیت کامل به سر میبرند بنابراین به فکر راهحل آن مشکل بر نمیآیند. لذا اولین راهحل برای مواجهه با مشکل، یافتن مسئله است. دقت کنیم راه نهایی برای حل مسئله، پاک کردن صورت مسئله نیست.
خانواده های سنتی که تاکید ویژه آن بر سنت ها و رسوم غالب حاکم بر جامعه اعم از دینی یا ملی است. به دو گروه قابل تقسیم بندی است:
الف: متعصب؛
ب: منعطف
خانوادههای متعصب به شرایط زمانی توجهی نداشته و آن چیزی که در گذشته آموخته اند و یا با جنبه ها سنتی آن ها همخوانی دارد را معیار اصلی انتخاب های بعدی خود و دیگران می دانند و در این راه انعطافی از خود نشان نمی دهند.
خانواده های منعطف با وجود آن که وجه پیروی از سنت ها در آن ها بسیار قوی است اما تا حدودی سعی میکنند تا در برابر شرایط از خود انعطاف نشان دهند در نتیجه با فرزندان بسته به اقتضای زمانه همگام می شوند.
خانواده های روشنفکر بر خلاف دسته پیشین، تاکید عمده خود را بر عقل و معیارهای عقلانی و منطقی نهاده و در برابر اغلب مسایل جدید سعی دارند تا از عقل و معیارهای آن بهره برند و بر این اساس به دو دسته تقسیم می شوند:
الف: ارزشمدار؛
ب: فارغ از ارزش
ارزشمدار: این دسته علاوه بر آنکه تاکید زیادی بر عقل و انتسابهای عقلانی دارند، اما معیارهای عقلانی آنها دارای پشتوانه ارزشی و اغلب دینی است. لذا تنها به اموری مبادرت میورزند که با محک عقل و معیارهای ارزشی آنها همخوانی داشته باشد.
فارغ از ارزش: برای این دسته که از معیارهای ارزشی روشنی پیروی نمیکنند و عقل آزاد را سرلوحه امور خود قرار میدهند. برای آنها هدف مهم است و به اصطلاح هدف، وسیله را توجیه میکند. برای آنها تنها هدف مهم است نه وسیله.
اگر بخواهیم این خانواده ها را در یک طیف نشان دهیم در یک سر طیف خانوادههای متعصب سنتی و در سر دیگر آن خانوادههای روشنفکر فارغ از ارزش قرار میگیرند. خانواده های متعصب سنتی در برابر هر امر جدید و تازهای مقاومت میکنند. از آنجا که این خانواده نمیتواند با شرایط زمان خود را تطبیق دهد در بسیاری از موارد دچار مشکلات جدی شده و احتمال انحراف اعضای آن بسیار زیاد است.
خانوادههای روشنفکرمآب فارغ از ارزش، کسانی هستند که بر خلاف دسته اول تحت هیچ عنوان به ارزشها و سنتهای رایج تن در نمیدهند. این دسته اغلب افرادی غیر اخلاقی و غیرقابل اعتماد هستند. امکان فروپاشی این خانوادهها و گسست انسجام و همبستگی آنها بسیار زیاد است زیرا این دسته در برابر هر مد جدیدی آماده پذیرش هستند و آن را با آغوش باز میپذیرند.
اما آنچه مد نظر ما میباشد و از نظر ما خانوادههای پذیرفته شدهتری محسوب میشوند خانوادههای سنتی منعطف و روشنفکر ارزش مدار هستند. مسلماً این خانوادهها در برابر مسایل جدید و حوادث بزرگ زندگی کمتر آسیبپذیرند و این دسته با قدرت تحمل خود به حل مسایل میاندیشند و با قدرت ایمان، اخلاق و صبر شیوه ارتباط منعطف با محیط را پیش میگیرند.
بیتردید نمی توان در همه جای جامعه پلیس و نیروهای کنترل رسمی را قرار داد اما میتوان با آموزش صحیح به خانوادهها، آنها را در مقابل این تهدیدات بنیان برانداز، واکسینه نمود. خانوادهها با کنترل فرزندان خود کمک بسیار زیادی به سلامت خود و جامعه میکنند.
فراموش نکنیم همیشه یک فرزند خوب در یک خانواده آرام و منطقی پرورش مییابد و یک جامعه خوب متشکل از خانوادههای خوب است. خانوادهها پلی هستند برای سوق جامعه به سمت اهداف متعالی و بلند.
چند راه حل برای مواجهه با بحران
- باور کنیم ما نیز ممکن است همانند دیگران در معرض آسیبها قرار بگیریم.
- نسبت به خطراتی که ما و خانوادههایمان را تهدید میکنند، آگاهی یابیم.
- نیازهای فرزندان خود را بشناسیم و برای حل آن بکوشیم.
- میتوان برای شناسایی نیازهای خانواده، از خود آنها مشورت گرفت، اما باید توجه داشت که به همان نسبت که کمبود امکانات میتواند موجب آسیب خانواده گردد، رفاه دایمی و برآوردن نیازهای کاذب نیز خطرناک است.
- از طریق افزایش آگاهی خود، خانواده را به سمت وفاق بیشتر هدایت کنیم.
توجه داشته باشیم که معاشرت با دوستان بد از یک سو و تنها نهادن فرزندان از سوی دیگر به یک اندازه میتوانند خطرساز باشند.
- گهگاه مسایل خانواده را با فرزندان در میان بگذاریم و از آنها در ارائه راهحل یاری بجوییم. این امر موجب بلوغ فکری و احساس تعلق فرزندان نسبت به خانواده میشود.
- میان عطوفت و سختگیری بر کردار فرزندانمان اعتدال برقرار نماییم.
- بهترین تصمیمها را در بدترین شرایط بگیریم
تلاش کنیم تا شبهات موجود در ذهن جوانان را بشناسیم و با آگاهی پاسخ دهیم باقی ماندن در شک می تواند بسیار خطرناک باشد.. لذا احادیث بسیاری را از امامان معصوم علیهم السلام مشاهده می کنیم که فقط درباره ی در شبهات در کتاب احتجاج مرحوم طبرسی و کتاب علل الشرایع شیخ صدوق، پاره ای از این روایات گرد آمده است.
آن چه با تهاجم فرهنگی از دست می رود، شناخت های اجمالی، خشک و بی مایه است؛ ولی معرفت عمقی و ریشه ای هرگز با چند مقاله و عکس و فیلم و شعار از دست نخواهد. در این جا به راز این نکته پی می بریم که در سفارش پیشوایان دینی، تأکید شده که به کودکان خود احادیث و علم و امامان را یاد دهید و آنان را در برابر افکار و عقاید منحرفین بیمه کنید. امام صادق علیه السلام می فرماید:
پیش از آن که منحرفین بر شما سبقت گیرند (و کودکان شما را گمراه سازند) از علوم ما به کودکان خود یاد دهید و آنها را با معلومات ما آشنا سازید.»(1)
لذا اگر جوانان پاک و بی آلایش ما با معارف اسلامی آشنا شوند، بدون شک در برابر تهاجم فرهنگی مصونیت خواهند یافت.
ارسال نظر