وبلاگ " شین مثل شعور "
شهادت نامه ها را بیاورید!
شبی در تاریخ بود که در آن شب شهادت نامه عشّاق امضا شد و فردا از خون قلب شان دشتی تشنه سیراب ؛ آنگونه که فرات در یک قدمی له له می زد راه کج کند و گرد و غبار مانده بر تن این « عشّاق » را ببوید و ببوسد و از آن توشه برگیرد.
بسم ربّ الشّهداء و الصّدیقین
شبی در تاریخ بود که در آن شب، شهادت نامه عشّاق امضا شد و فردا از خون قلب شان دشتی تشنه سیراب ؛ آنگونه که فرات در یک قدمی له له می زد راه کج کند و گرد و غبار مانده بر تن این « عشّاق » را ببوید و ببوسد و از آن توشه برگیرد.
کربلا، سکوت کرد ، بغض کرد ، در خودش فرو ریخت وقتی صدای گام ابن ملجمهای تکفیری را پس از قرنها، در حریم امن نگاه زینب ( سلامُ الله علیها ) شنید ؛ انگار کفّ العبّاس ولوله بود ... تاریخ را به عقب برگرداندند و ندا آمد « شهادتنامه ها را بیاورید ؛ حضرت عشق نشسته است و با لبخند امضا می فرماید » ... و اینچنین بود که بر تعداد « عشّاق » افزوده شد و چه نام با مسّمایی : « مدافع حرم»
اگرچه آن غروب تلخ حریم حرم سیّد الشّهدا هتک شد و « عشّاق » نتوانستند کاری کنند ولی این روزها، این «عشّاق» چه راضیند از جانفشانی شان ... حریم حرم سیدةُ الاحرار، زینب کبری ( سلامُ الله علیها ) از دست و چشم حرامیان در امان است
و رقیه در آغوش پدر آرام آرمیده است
آی شهدای مدافع حرم
ما به شما افتخار می کنیم
ارسال نظر