وبلاگ "سیاست روز" نوشت:
تدبیر به اسم نیست، به مرام و مسلک است
کسانی که زود فریب می خورند زود هم شکست می خورند، آمریکائیان سالهاست ایران را تهدید می کنند، در واقع آنها وقتی تهدید می کنند، یعنی در مقابل ایران کم آورده اند
به گزارش باشگاه وبلاگ نویسان ایرانی حرف تو وبلاگ "سیاست روز" نوشت:
مردِ سیاست را در هر مملکتی مردمش انتخاب می کنند، اگر خوب باشد مردم انتخاب کردند، اگر بد باشد خودشان خواستند، تا وقتی به وعده های کدخداها دل ببندیم بدبختیم، اگر اشتباه یه پزشک زیرخاک دفن شود و اشتباه یه مهندس روی خاک سقوط کند، ولی اشتباه یه رای دهنده روی زمین راه می رود و کشوری را به نابودی می کشد، ایران توسط ریاست جمهوران خود باخته عقب نمی افتد، بلکه توسط کسانی عقب می افتد که به این کاندیداها رای می دهند.
در میان کاندیداهائی ریاست جمهوری دوازدهم، در پشت سر هر کدام از آنها یک تفکر خاص قرار دارد، این تفکر ممکن است انقلابی، عقلانی و بر اساس حکمت، عزت و مصلحت باشد، و یا ممکن است تفکری وابسته، خود باخته، بدون خلاقیت، غیر انقلابی و مسموم باشد، معمولا تیم ها و افراد فکری و عملیاتی دولت ها که اتفاقا در همین دولت یازدهم در راس امور اجرایی هستند، اکثریت این افراد و جریانات اینقدر ساده لوح نیستند که غرب فریبشان بدهد، بلکه غرب برایشان فریبنده است، آمریکا برایشان هیبت دارد، مغناطیسی از خود شیفتگی در دلهایشان ایجاد می کند که بیشتر از جنس دو تابعیتی هاست.
تدبیر به اسم نیست، به مرام و مسلک است، کسی که به سلاح خُدعه شکست نخورد به هیچ سلاحی شکست نمی خورد، بالعکس کسانی که زود فریب می خورند زود هم شکست می خورند، آمریکائیان سالهاست ایران را تهدید می کنند، در واقع آنها وقتی تهدید می کنند یعنی از واقعیت ها دور شده اند، یعنی در مقابل ایران کم آورده اند، ولی دولت روحانی در عین قدرت و با دست پر وارد مذاکره با آمریکا شد، و نرمش قهرمانانه را تبدیل به نرمش ذلیلانه کرد.
مردم به رئیس جمهوری رای می دهند که دلسوز باشد، دلواپس مردم و نظام باشد، مرد عمل باشد، و مرد عمل بودن دل خوش کردن به وعده های دشمن نیست، به ایمان است به توکل است، به نجابت راستگوئی و غیرت انقلابی است، جایگاه یک انسان را ایمانش معین می کند نه مقام و رتبه اش، آنها وقتی کلاه سر دولت یازدهم گذاشتند به ریش دولت خندیدند.
به گواهی تاریخ مسئولان دولت یازدهم در سال92 شمسی در اقدامی به دور از عقلانیت و تدبیر انقلابی، اقدام ننگین گفتگوی تلفنی رئیس جمهور با شیطان بزرگ را رقم زدند و در ادامه ، مذاکرات زیان بار برجام را کلید زدند، آقای روحانی و هم فکرانش در رویای رسیدن به سازش و رابطه با دشمنان ایران و اسلام ،خود را در زندانی صد روزه حبس کردند و ارزش های انقلاب را سر بریدند.
آقای روحانی و تیم کاری و فکری اش، برای مذاکرات محرمانه با شیطان بزرگ آمریکا، در اولین اقدام، اکثریت توده مردم نجیب ایران را به لبو فروش و راننده تاکسی تقسیم کردند، و بقیه را هم که منتقدانِ دلسوز ، و متفکران نظام بودند را اقلیتی بی سوادی معرفی کردند و با زبان تیزشان آنها را بزدلان سیاسی خواندند و متهم شان کردند که ترسو هستند و خداوند آنها را لرزان آفریده است، و نام خود را هم بدون اینکه دلواپس مذاکرات باشند دلاور گذاشتند، ولی قطعا مردم ایران در انتخابات پیش رو ، رئیس جمهوران ناکارآمد را که زبان تیزی دارند را اسب قدرت پائین خواهند کشید و به آنها خواهند فهماند که تیزی زبان از کندی عقل است.
طرفداران اجاره ای روحانی هم که تا دیروز دولت او را رحم اجاره ای اصلاح طلبان نام گذاری کرده بودند، تاکنون هیچ آرایش سیاسی نتوانسته اند برای انتخابات پیش رو بگیرند، ظاهرا نمی توانند همچون گذشته کاندیدای سایه معرفی کنند، لذا ناچارا همچنان آویزان رای لرزان سال92 آقای روحانی مانده اند، و تقدیر خود را برای دومین بار ، به تقدیر حسن روحانی در انتخابات پیش رو گره زده اند.
اما مگر تقدیر حسن روحانی و تیم فکری اش در انتخابات سال92 چه بود؟ آری آنها فقط خود را پشت اشتباهات مرحمتی دولت دهم پنهان کرده بودند، و با تکنیک سرهنگی و آرایش سیاسی رسانه ای داخلی و خارجی، ناکارآمدی های خود را در زمان اصلاحات پوشاندند و رای خود را به نیمه رساندند، ولی اینک دیگر آن اشتباهات مرحمتی دولت دهم وجود ندارد که آقای روحانی به بهانه حل موضوع هسته ای، به دنبال دوستی و تعامل با آمریکا باشد، تا به گفته خودش برجام های دو و سه را عملیاتی کند.
ناشایستگی های دولت یازدهم در اقتصاد و سیاست خارجی، نداشتن هیچ برنامه مدونی برای اداره کشور در این چهار سال چیزی نیست که بتوانند آنها را پنهان کنند، انقلاب اسلامی باید بداند مسئولانش با کدام وعده ها خام می شوند، ایران کشور بزرگ با مردمی فهیم است، این مردم شاید در جاهائی کمی دیر جنبیده باشند، ولی همیشه خوب عمل کرده اند.
مسلما مردم ایران با بصیرتی بالا به فردی مومن، راستگو و ساده زیست رای خواهند داد، تا رئیس جمهوری با وزیران معاونان و مشاورانی، با ثروت ها، کارخانه ها و صرافی های چند صد هزار تا چند هزار میلیارد تومانی که نه می توانند به کارهای خود برسند و نه به کارهای خطیر کشور و معیشت مردم رسیدگی کنند.
اکثریت مردم برای انتخاب کاندیدای اصلح به سوابق نگاه می کنند. رئیس جمهوری که در برجام دشمن را با خود به درون ایران آورده، آیا سزاوار است که مردم سرنوشت کشور و انقلاب را به دست کسانی بسپارند، که امام راحل و شهدا با آن همه زحمت آن را به دست آورده اند، که حال اینها با یک کرشمه گفتگوی پانزده دقیقه ای تلفنی حسن روحانی و اوباما آن را لکه دار کنند؟ یک مسئول مسلمان ایرانی در هر مقامی اگر رضای خدا، خدمت به مردم و ارزش های انقلاب را در دل داشته باشد، یقینا دل به وعده های دشمن قسم خورده و کینه توز مردم ایران نمی سپارد، و مذاکره با دشمنان خدا و قرآن را جز دلواپس شدن چیز دیگری نمی بیند.
درخت را از میوه اش می شناسند، مردم دیدند که آقای روحانی با مدیریتی فرسوده، خسته و اشرافی ماآب، می خواست با ضعف و ذلت حق مردم ایران را از دشمنان بگیرد، و در حالی که امام راحل و بزرگوار وصیت کرده بودند، که نگذارید انقلاب به دست ناهلان و نامحرمان بیفتد، آقای روحانی علنا و در پشت میکروفون خواستار پایان انقلاب و فراموش کردن آن شد، حماسه کربلا را درس مذاکره خواند، و جزء شکست و سرخوردگی، ارمغان دیگری برای مردم به بار نیاورد.
آقای روحانی باید بداند تاوان نادانی، نابودی نیست، و علت توافق نیم بند و پر از خسارت برجام، از نظر آقای روحانی ناچاری نبود، بلکه شیفتگی به غرب و فراموشی انقلاب بود، ایشان ترکیبی از نیروهای امنیتی نزدیک به جریان فتنه88، و برخی از وزراء فتنه گر و اشرافیِ های رفاه زده را از گورستان سیاسی فتنه88 بیرون کشید، و راهی کلیدی ترین مراکز تصمیم گیری قوه اجرایی اقتصادی و فرهنگی کشور کرد، که سهم آنان در ایجاد بحران شدید اقتصادی و بیکاری فعلی بسیار بالاست، و هم اکنون بعد از چهار سال، چون هیچگونه تخصص و تعهدی ندارند، در همه کارهای مملکت درمانده اند.
آقای روحانی اکنون و در بحبوحه انتخابات می کوشد تا ضعف و ناتوانی خود، در عدم تحقق وعده های انتخاباتی قبلی اش در سال92 را ، در نداشتن طرح های موفق در زمینه اشتغال و تولید، تخلفات مالی کلان، وامهای کلان، رانت خواری، اختلاس صندوق ذخیره فرهنگیان و حقوق های نجومی را که تاکنون پاسخی به افکار عمومی نداده است را به آرامی و با سکوت بپوشاند، و معلوم نیست با کدام عملکرد مثبت چهار ساله اش به دنبال فریفتن دوباره ملت است، که خود را دوباره کاندیدای ریاست جمهوری دوازدهم کرده است، آیا با بی صداقتی و بی تدبیری می توان ملت را فریفت، و دوباره در انتخابات ریاست جمهوری بر کرسی ریاست جمهوری نشست، و چهار سال دیگر مثل یک کبوتر خیس گوشه ای ایستاد و بازیچه مکر شیطان بزرگ شد؟.
ارسال نظر