وبلاگ پرسش های علی نوشت:
مدرن های متحجر!
غربگرایان ایران که به حق باید به آنها مدرن های متحجر گفت در آشفتگی عجیبی به سر میبرند. این طبقه متوسط سنتیزاده نه تنها خود به توفیق خاصی دست نیافتهاند بلکه کشور را هم دچار بحران کردهاند. چرا که مسیری کاملا برخلاف مسیر توده مردم و همچنین حاکمیت انتخاب کردهاند. بماند که خود در یک دوگانگی عجیبی به سر میبرند.
غربگرایان ایران که به حق باید به آنها مدرن های متحجر گفت در آشفتگی عجیبی به سر میبرند. این طبقه متوسط سنتیزاده نه تنها خود به توفیق خاصی دست نیافتهاند بلکه کشور را هم دچار بحران کردهاند. چرا که مسیری کاملا برخلاف مسیر توده مردم و همچنین حاکمیت انتخاب کردهاند. بماند که خود در یک دوگانگی عجیبی به سر میبرند.
از طرفی همچون خود غربیها طالب آزادی مطلق هستند، و از طرفی همچون آدمهای سنتی از روابط آزاد جنسی حیا میکنند. از طرفی جنسیت خود را وسیلهای برای جلب نظر جنس مخالف میکنند و از طرف دیگر درخواستهای جنسی دیگران را توهین آمیز و نشانه عقب ماندگی میدانند. مردهای غربگرای ایرانی پاره کردن عصمت دختران را مسئلهای عادی میدانند ولی خود از ازدواج با همین دختران متنفرند! مردان و زنان غربگرا به تبع فرهنگ غرب محدودیتی برای ارضای تمایلات جنسی خود با هیچ کس (حتی هم جنس) قائل نیستند ولی همچون آدمهای سنتی به اعضای خانواده و همسر خود غیرت دارند. از طرفی هر گونه پوشش در بیرون از خانه را حق مسلم خود میدانند و از طرف دیگر راضی نیستند همسرشان با فردی غیر از خودشان رابطه داشته باشد.
نمیشود. بخدا نمیشود. نمیشود در آن واحد هم مدرن بود و هم سنتی. هم شب بود و هم روز، هم قرمز بود و هم آبی! اگر مدرن هستید و همچون فرهنگ غرب به این سه پارامتر معتقدید: «آزادی هر فرد مطلقا محترم است مگر اینکه مزاحم دیگری شود، ثانیا خودپرستیها، ناراحتیهای روحی و آشفتگی غرایز ریشه در عدم پرورش استعدادها و بالاخص غریزه جنسی دارد و ثالثا میل و رغبت بشر در اثر منع و محدودیت افزایش یافته است که در اثر ارضا و اشباع کاهش میابد.» لاجرم باید سبک زندگی آنها را هم بپذیرید.
آن فلاسفه غربی همچون راسل و فروید که این سه دیدگاه را داشتهاند قبل از آن انسان را یک حیوان باهوش میدانستند و معتقد بودهاند خوشی و مسرت در زندگی در شهوت و شکم محدود است. به یکباره به این سه دیدگاه نرسیدهاند. و بعد از آن هم غیرت (به قول خودشان حسادت)، احساس حیا، احساس شرم، رسوایی، تقوا و هر گونه احساس دیگری از این دست را یک تابوی سنتی میدانند که نه ریشه فطری دارد و نه ریشه عقلایی!
پس وقتی این فرهنگ غرب را پذیرفتید دیگر نباید برای خانواده قداست قائل باشید و از طلاق بیزار باشید. دیگر نباید روابط همسرتان با دیگران را خیانت بدانید. دیگر نباید جامعه گرایی را به فردگرایی ترجیح دهید، دیگر نباید صرفا خانواده را کانون خوشیها و کامیابیها بدانید و بیرون از خانه را محیط جدی و تلاش و کار. بلکه باید آمادگی این را داشته باشید که تمام کوچه پس کوچهها و مغازهها و پارکها و محیطهای اداری بستری برای هر نوع کامیابی جنسی شود. وقتی تا این اندازه دم از عقل خشک و منفعت گرای غربی میزنید نباید از کاهش مهربانیهای و عطوفت و انسان دوستی گلهای داشته باشید.
وقتی اصرار به اختلاط بیحد و حصر دختران و پسران دارید نباید از مجرد ماندن دختران و پسران ناراحتی داشته باشید. وقتی اصرار دارید حتی در محیطهای کاری چیزی که رابطه زن و مرد را کمتر کند از بین برود نباید کاهش آمار ازدواج و افزایش آمار طلاق را یک بحران بدانید.
لازمه آن طرز فکر کردن این سبک زندگی است.
بدترین ویژگی این غربگرایان این است که به زبان و یا به رفتار غربگرایی را پذیرفتهاند و فرهنگ سنتی را به شکل توهینآمیزی تحقیر میکنند در حالی که خود در بحران به سر میبرند.
سوال من از آنها این است که فرهنگ مدرن ویژگیهای مثبتی دارد که با فرهنگ سنتی بسیار موافق است، همچون قانون گرایی، انضباط اجتماعی، پرکار بودن و… چرا درباره غرب هم «یومنون ب بعض و یکفرون ب بعض» هستید؟ چرا این ویژگیهای مثبت را از آنها نیاموختید و صرفا ویژگیهای مورد مناقشه آنها را قبول کردهاید؟
البته تمام این صحبتها منافی این نیست که افکار سنتی در ایران که بسیاری از آن حتی اسلامی هم نیستند صد در صد صحیح و بدون اشتباه هستند. ولی یک فرد مدرن و غربگرا نه تنها نتوانسته به توفیقی دست یابد بلکه برای نجات خود از این همه معضلات اجتماعی هیچ گزینهای جلوی خود ندارد و حاضر هم نیست با افراد سنتی به هیچ شکلی به گفتگو بنشینند.
ارسال نظر