وبلاگ "پلاک اول" نوشت:
گـُمنـامی ، در هَمیـن حوالـی
بیمارستان بمباران شد مدارک ، پرونده ها ، گزارش مجروحین خاکستر شد جنگ که تمام شد ازدواج کرد .. حتی همسرش نفهمید مجروح جنگی است.... 26سال بعد سر اتفاقی به کما رفت. و دکتر ها راز 26ساله را برملا کردند.
مجروح شده بود
ـ منتقلش کردند بیمارستان صحرایی . . .
بیمارستان بمباران شد
مدارک ، پرونده ها ، گزارش مجروحین خاکستر شد
جنگ که تمام شد ازدواج کرد ..
حتی همسرش نفهمید مجروح جنگی است....
26سال بعد سر اتفاقی به کما رفت.
و دکتر ها راز 26ساله را برملا کردند.
خانواده اش بُهت زده و باحیرت به دکترها می نگریستند.
و زیر لب زمزمه می کردند
"مَـجْـهُـولُـونَ فِی الاَرْضِ وَ مَـعْـرُوفُـونَ فِی السَّماءِ "
پ ن اول : این داستان با اندکی تلخیص ادبی کاملا واقعیست
پ ن دوم: پدر این قصه همچنان سایه اش روی سر خانواده اش هست
انتهای پیام/
ارسال نظر