میزگردی درباره خیز احمدی نژاد برای قدرت
محمود احمدینژاد، رئیس جمهور سابق ایران، اخیرا رفتارهایی در میدان سیاسی کشور از خود بروز میدهد که برداشتی جز بازگشت وی این عرصه نمیتوان از آن داشت. سفرهای استانی، حضور گسترده در مراسمهای خاص و شروع به فعالیت حزب یکتا از رفتارهایی است که باعث شده این گمانهزنی نزدیک به وقاعیت جلوهگر شود.
به گزارش گلستان 24، احمدینژاد به سفرهای استانی میرود و با مردم شهرهای مختلف در مناسبتهای مختلف دیدار میکند. هنوز به سبک و سیاق قبلی خود از مردم نامه دریافت میکند، هنوز در دفتر خود جلسات متعدد برگزار میکند اما هیچکس بهطور قاطع نمیداند تصمیم جدی دکتر احمدینژاد از فعالیتهای منسجم او بعد از پایان دوره ریاستجمهوریاش چیست و نزدیکان او نیز فرضیه بازگشت مجدد او به عرصه سیاست رسمی کشور را تایید نمیکنند و حتی در مواردی آن را تکذیب میکنند. با این حال نمیتوان با مرور رفتارهای او در ماههای اخیر فرضیه بازگشت مجدد وی را نادیده گرفت. در آستانه سوم تیر، سالروز پیروزی محمود احمدینژاد در دور دوم انتخابات سال 1384 هفتهنامه پنجره بهمنظور بررسی میزان احتمال بازگشت مجدد محمود احمدینژاد و وابستگی آن به عملکرد هشتساله دولتش بهسراغ جوانان فعال در عرصه سیاست رفته است. میزگرد فوق با حضور محسن محمدی، کارشناس ارشد رسانه و عضو سابق شورای مرکزی جامعه اسلامی دانشجویان و حسین قادری، دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه علوم و تحقیقات، دبیر سابق کمیته مطالعات سازمان دانشجویی حزب اسلامی کار و مسئول کمیته رسانه ستاد ائتلاف مردمی میرحسین موسوی در تهران انجام شد. حسین شهبازیزاده، دبیر فعلی جنبش عدالتخواه دانشجویی نیز قرار بود در این میزگرد حضور داشته باشد که با خلف وعده وی این میزگرد با حضور آقایان محمدی و قادری برگزار شد.
بحثی که این روزها با فعالیتهای آقای احمدینژاد از جمله سفرهای استانی او، دیدارهای سیاسی، ایجاد سایت و فضای رسانهای و در آخرین مورد حضور او در جایگاه ویژه مراسم شهدا مطرح میشود بازگشت مجدد او به عرصه رسمی سیاست ایران است، شما این نشانهها را دال بر ورود دوباره به عرصه سیاست کشور میدانید؟
محمدی: من فکر نمیکنم این موارد دلیل متقنی مبنی بر بازگشت آقای احمدینژاد باشد اما ممکن است انگیزه ایشان برای بازگشت باشد. بازگشت میتواند لایههای مختلفی داشته باشد بههمین علت نمیتوان با استناد به مواردی که گفتید مطمئن باشیم که ایشان قصد بازگشت به قدرت را دارد. هرچند من فکر میکنم بحث بازگشت ایشان به عرصه سیاسی بیشتر از طرف نیروهای اصلاحطلب بهطور تلویحی مطرح میشود و نشانههایی که درباره فساد اقتصادی بهصورت وسیع و هماهنگ در رسانههای آنها مطرح میشود این بازگشت را هدف گرفته است. هراس از بازگشت آقای احمدینژاد در بین نیروهای رسانهای اصلاحطلب وجود دارد و بیش از آنکه واقعیت داشته باشد بازتولید رسانهای دارد.
هراس از بازگشت تا چه حد به عملکرد احمدینژاد برمیگردد؟
محمدی: طبیعتا ایشان طبق صحبتهای مقام معظم رهبری شاید در 20 سال اخیر اصلیترین پرچمدار گفتمان انقلاب اسلامی بوده است ـ هرچند بپذیریم در سطح شعار هم بودهـ. بنابراین ایشان فراتر از دعواهای سیاسی و جناحی مطرح در جامعه دارای یک ثبات رای در بدنه جامعه خواهد بود و پایگاه رای قابلتوجهی در بدنه جامعه دارد، هرچند بخشهایی از این پایگاه اجتماعی سیال است و ممکن است دارای ریزشهای سیاسی باشد همانطور که در دو سال آخر دولت دهم این اتفاق افتاد. در برآیند کلی نشانههای موجود میتواند انگیزه قوی ایشان را برای بازگشت مهیا کند اما باید منتظر نحوه عملکرد دولت فعلی، برآیند فعالیت جناحهای سیاسی، انتخابات مجلس، اوضاع بینالمللی و پرونده هستهای بود چراکه این موارد در بحث بازگشت موثر است. بنابراین نمیشود اکنون قضاوت نزدیک به واقعیت داشت. نکتهای که باید مدنظر قرار داد حجم نقدی است که نیروهای اصلاحطلب نسبت به دکتر احمدینژاد دارند که یک استثناست.
بحثی که همیشه وجود دارد درباره برداشتهایی است که از فرمایشات مقام معظم رهبری میشود. بهطور مثال ایشان در سال 88 عنوان کردند که تفکرات من به آقای احمدینژاد نزدیکتر است یا سال 86 درباره آقای احمدینژاد و دولتشان گفتند که احیاکننده شعارهای انقلاب هستند. ایشان درباره آقای هاشمی نیز بیان شفافی دارند که هیچ کس برای من هاشمی نمیشود یا در مورد آقای خاتمی نیز صحبتهای شفافی داشتهاند. چگونه است که حرفهای ایشان درباره آقای احمدینژاد قدیمی نمیشود اما در مورد آقای هاشمی و خاتمی شامل مرور زمان میشود؟
محمدی: من تاکیدی ندارم که صحبتهای رهبری را درباره آقای احمدینژاد ملاک قرار دهم. بحث گفتمان انقلاب اسلامی شاخصههایی دارد مانند استکبارستیزی و توجه به محرومین. اگر به مجموعه گفتمانی و فکری آقای احمدینژاد نگاه کنیم. مولفههای گفتمان انقلاب در دولت ایشان با اختلاف بارز نسبت به دولتهای دیگر وجود دارد.
انقلاب اسلامی تعریف مشخصی دارد که باید با انقلاب اکتبر و سایر انقلابها متفاوت باشد. حال ممکن است فاکتورهای اصلی انقلاب اسلامی را موارد خاصی معرفی کنیم و از بقیه مولفهها چشمپوشی کنیم مانند دوران دومخرداد که آزادی را در شعارهای انقلاب بسیار برجسته میکردند و این سوال پیش میآمد که تفاوت شما با لیبرالیستها چیست. میخواهیم بدانیم اگر یکی از بحثهای انقلاب اسلامی رهبری یا ولایت باشد، از این منظر گفتمان آقای احمدینژاد را چگونه میبینید؟
محمدی: باید میانگین گرفت. نوع عملکرد و موضعگیری ایشان به رهبری انقلاب میتواند برای ایشان نقطهضعف باشد؛ هرچند این مورد را در رئیسجمهورهای قبلی نیز داشتهایم. گاهی این موضعگیــری عملـی اسـت و با خانهنشینی اتفاق میافتد و گاهی موضعگیـری در تریبونهای سیاسی اتفاق میافتد و بسیار شدید است. گاهی در رویکرد اقتصادی و توسعه آن رخ میدهد. نمیشود از انتقادی که به ایشان وارد است هم گذشت.
آقای قادری شما چقدر به نکتهای که آقای محمدی در خصوص هراس رسانههای اصلاحطلب از بازگشت آقای احمدینژاد گفتند ارزش قائل هستید و فکر میکنید این موضوع تا چه حد به عملکرد دولت وی برمیگردد؟
قادری: آقای احمدینژاد در آن دوره هشت ساله نشان دادند که علاقه خاصی به دیدهشدن دارند، موضعگیریها و حرفهای ایشان و بعضا حرکت خلاف جهت آب ایشان که اطرافیان از آن بهعنوان شجاعت نام میبردند نشان از همین موضوع دارد و هنوز هم این روحیه در آقای احمدینژاد وجود دارد و از مراسم شهدا با حضور جمعیت عظیم که فارغ از نظرات سیاسی به آن مراسم آمده بودند، سوءاستفاده میکنند و بهجایگاه ویژه میرود و با دستتکاندادن برای جمعیت، شور و استقبال جمعیت را به پای خودش مینویسد. در همین چند وقت اخیر که بحث حزب یکتا مطرح شده و فعالیتهای بیشتر جبهه پایداری حکایت از عزم احمدینژادیها برای ورود دوباره به عرصه سیاست دارد. من احمدینژاد را یک شخص نمیبینم بلکه او نماد یک جریان و تفکر بود. اصولگرایان اکنون سعی میکنند احمدینژاد را به دو بخش احمدینژاد 84 و احمدینژاد اردیبهشت 90 تقسیم کنند من این را قبول ندارم چراکه جریان اصولگرایی میخواهد خود را از احمدینژاد و تبعات عملکرد احمدینژاد جدا کند. تفکر احمدینژادیسم قطعا قصد بازگشت به عرصه سیاسی را دارد. برای این مسئله چند دلیل دارم. تیم رسانهای آقای احمدینژاد بیان میکنند که اگر اصولگرایان ما را نداشته باشند و ما را کنار بگذارند قطعا شکست میخورند. به همین علت در انتخابات بعدی اگر راست سنتی، رهپویان و جامعتین شکست بخورند این فضا بهنفع جریان احمدینژاد میشود و فرضیه تیم رسانهای وی به واقعیت تبدیل میشود.
بهنظر شما این جریان شکست میخورد؟
قادری: اگر شورای نگهبان با توجه به صحبتی که رهبری داشتند مبنی بر اینکه رای مردم حقالناس است چنین رویکردی داشته باشد و به ردصلاحیتهای گسترده دست نزند شکست اصولگرایان قطعی است. اصولگرایان هیچگاه نتوانستند پیروز انتخابات باشند. اگر در شورای دوم اصولگرایان پیروز شدند به این علت بود که مردم در انتخابات شرکت نکردند. اگر در انتخابات مجلس هفتم اصولگرایان توانستند پیروز شوند بهدلیل رد صلاحیت گستردهای بود که شورای نگهبان داشت. اگر احمدینژاد در انتخابات سال 84 پیروز میشود بهدلیل رویکرد مردم به اصولگرایان نبود بلکه بهدلیل تعدد کاندیداهای اصلاحطلبان بود که اشتباه استراتژیک اصلاحطلبان به حساب میآمد.
در خصوص انتخابات سال 92 هم همین نظر را دارید؛ یعنی تعدد کاندیداهای اصولگرایان باعث رای آوردن دکتر روحانی شد؟
قادری: هم تعدد کاندیداهای اصولگرا و هم اینکه مردم از تفکر احمدینژاد و آنهمه خالیشدن سفرههایشان خسته شده بودند. بنابراین نه به تفکر احمدینژاد، باعث رایآوری روحانی شد.
محمدی: در دوره آقای احمدینژاد میانگین انتخاباتی که برگزار شد نشان داد که میزان مشارکت بیشتر از دوران آقای خاتمی است. میزان مشارکت سیاسی اصلیترین معیار توسعه سیاسی است. توسعه سیاسی ادعای آقای احمدینژاد نبود اما در دوره ایشان وجود داشت. نکته دیگر در خصوص عدم جذب آرای مردم توسط اصولگرایان است که در این زمینه باید بگویم که ما درباره شخص صحبت نمیکنیم، در خصوص چارچوب و تفکر ذهنی صحبت میکنیم لذا رای به احمدینژاد قطعا رای به تفکر اصولگرایی حساب میشود. ما نمیتوانیم بگوییم رایی که به احمدینژاد داده شده رای به اصولگرایی نبوده است. شاید بتوانیم میزان رد صلاحیت در مجلس هفتم را بالا بدانیم اما در مجلس هشتم با این موضوع مواجه نبودیم. اگر بپذیریم که اصلاحطلبان در انتخابات سال 84 بهدلیل تعدد کاندیدا شکست خوردند مگر این اجماع در دور دوم و سومتیر وجود نداشت پس چرا آقای هاشمی در دور دوم رای نیاورد؟ در انتخابات سال 92 با وجود اینکه جریان اصولگرا نماینده قدری در عرصه ریاستجمهوری در مقایسه با نماینده رقیب نداشت و بهدلیل تخریبی که جبهه پایداری از آقای قالیباف داشت به همین علت سبد رای آقای روحانی را اصلاحطلبان پر کرد، هرچند من همه رای آقای روحانی را آرای اصلاحطلبان نمیدانم. آقای روحانی ریشه اصولگرایی داشته و بخشی از دوستان اصولگرای بنده به ایشان رای دادند. رفتارهای غیر قانونی و غیر شرعی و عدم تطابق رفتارهای اصلاحطلبان با صحبتهای و ادعاهایشان در دوره اصلاحات و عدم تطابق با باورهای جامعه ایرانی باعث شد عدم اقبال به اصلاحطلبان در سال 84 بهوجود بیاید و این عدم اقبال تا سال 88 هم ادامه داشت. اصلاحطلبان اگر میدانستند که رای دارند در انتخابات مجلس هشتم و نهم شرکت میکردند. نکته دیگر درباره صحبتهای آقای قادری این است که شاید نشود رای به آقای احمدینژاد را از رای به اصولگرایان تفکیک کرد اما آقای احمدینژاد بارها عنوان کردهاند که من اصولگرا نیستم. هرچند پایگاه اجتماعی او اصولگرایان است و گفتمان ایشان تقریبا گفتمان اصولگرایان بوده است. بنابراین پیروزی یا شکست احمدینژاد، پیروزی یا شکست اصولگرایان خواهد بود.
قادری: میزان مشارکت دوره احمدینژاد را ناشی از فضای باز سیاسی دوران ریاست وی نمیدانم بلکه ناشی از این میدانم که آقای احمدینژاد در دوره هشت ساله سعی کرد فضا را بهشدت دو قطبی کند. زمانی که فضا دو قطبی شود مشارکت مردمی بالا میرود. حافظه ما آنقدر ضعیف نیست که آن هشت سال را بهزودی فراموش کرده باشیم، ما دیدیم که آقای احمدینژاد چه بر سر تشکلهای دانشجویی و منتقدان خود آورد. منتقدان اقتصادی و سیاسی خود را به بند کشید. تشکلهای ساختگی در دانشگاهها ایجاد کرد. هیچ کس در دوره آقای احمدینژاد جرات نمیکرد از تیم مذاکرهکننده کوچکترین انتقادی بکند. بیشترین تعداد بازداشتی خبرنگار در این دوران بود. برخی از 50 اقتصاددانی که به سیاستهای اقتصادی دولت نقدی نوشتند به جرم تبلیغ علیه نظام بازداشت شدند. در خصوص شکست آقای هاشمی در سال 84 از آقای احمدینژاد باید بگویم فضای دو قطبی باعث این رای شد. اگر اصلاحطلبان در سال 84 ائتلاف میکردند آقای هاشمی و آقای کروبی به دور دوم میرفتند. در واقع رای به احمدینژاد در سال 84 رای سلبی و «نه» مردم به آقای هاشمی بود.
این موضوع را در نظر داشته باشید که میزگرد ما فراتر از میزگرد دانشجویی است و قرار نیست که از سوی دو طرف حرفهایی زده شود که طرفداران هر گروه برای شما کف بزنند. بنابراین در موضوعاتی که مطرح میشود این موضوع را مدنظر داشته باشید.
قادری: در خصوص صحبت آقای محمدی درباره عدم رای اصلاحطلبان در مجلس هشتم و نهم باید بگویم که این هم یکی از اشتباهاتی بود که اصلاحطلبان داشتند و اکنون با وجود جو فعلی مجلس به اشتباه خود پی برده که باید در انتخابات مجلس شرکت میکردند و ما قائل به پذیرش اشتباهات خودمان هستیم. اما دلیل آن، عدم رای نداشتن اصلاحطلبان نبود، دلیل اصلی آن رد صلاحیت گسترده مجلس هفتم بود که باعث شد اصلاحطلبان از صندوقهای رای قهر کنند. در خصوص ادعای احمدینژاد که بیان کرده من اصولگرا نیستم باید بگویم اصولگراها از بیبرادری به احمدینژاد، برادر گفتند. بغض و کینه جریان اصولگرایی از آقای خاتمی و هاشمی باعث شد که حول محور آقای احمدینژاد جمع شوند. جریان اصولگرایی در جریان سوم تیر سال 84 گفتمانی نداشت اما چنین مجموعهای که از روی بغض و کینه نسبت به اصلاحطلبان جمع شده است دوام نمیآورد و دوام هم نیاورد. ما شاهد پررنگتر شدن اختلافات بین اصولگرایان، بعد از انتخابات سال 88 بودیم که اوج آن به اردیبهشت ماه سال 90 و اعلام برائت از آقای احمدینژاد رسید. آقای محمدی بحثی را در خصوص استثنا بودن حجم نقد اصلاحطلبان به آقای احمدینژاد مطرح کردند که در اینخصوص باید بگویم که من هم قبول دارم این حجم نقد بیسابقه است اما باید بهدلیل آن بپردازیم زیرا عملکرد احمدینژاد و خرابیهای هشت ساله و غارت و چپاول بیتالمال در آن هشت سال بیسابقه بود. درآمد نفت دوره آقای احمدینژاد به اندازه تاریخ کل استخراج نفت این مملکت بود. با آن درآمد نفتی میشد سه بار ایران را از اول ساخت. حجم فسادی که توسط قوه قضائیه مطرح میشود بیسابقه است و دو نفر از معاونان او پرونده دارند. گفته شد که آقای احمدینژاد پرچمدار گفتمان انقلاب است، این گفته ظلم به انقلاب اسلامی، نظام، رهبری و امام است. آقای احمدینژاد با سابقهای که از خودشان در آن هشت سال بهجا گذاشتند اگر بخواهیم او را بهعنوان پرچمدار انقلاب بدانیم، انقلاب را زیر سوال بردهایم.
هر آنچه درباره انتخابات سال 84 مطرح کردید درباره انتخابات سال 92 صدق میکند، اصولگرایان از بیکسی سمت آقای احمدینژاد رفتند، اصلاحطلبان هم به این دلیل سمت روحانی رفتند، تشتت آرا در هر دو انتخابات وجود داشت. این سوال مطرح میشود که چرا در سال 84 رای به آقای احمدینژاد رای به اصولگرایان نیست ولی بخش قابل توجهی از رای آقای روحانی رای به اصلاحطلبان است. قادری: من معتقدم رای به آقای روحانی «نه» به جریان احمدینژادیسم و تفکر اوست. در واقع ما قبول داریم که آقای روحانی کاندیدای مطلوب اصلاحطلبان نبود.
بعد از گذشت دو سال هنوز هم بر سر این حرفتان هستید؟
قادری: الان فکر میکنم تا حد زیادی هست. به دولت آقای روحانی انتقاد داریم بهخصوص در عملکرد وزارت کشور. بیشترین فرمانداران و استانداران هنوز همان افراد سابق هستند. سخنرانی آقای انصاری معاون آقای روحانی در مازندران لغو میشود اما همان استاندار به آقای احمدینژاد مجوز سخنرانی میدهد. وزارت کشور پاشنه آشیل دولت آقای روحانی است و اگر فکری به حال استانداران و فرماندارانی که دنبالهروی سیاستهای دولت اعتدال و امید نیستند، نکند میتواند ضربه مهلکی را به آقای روحانی و دولت او بزند.
اگر بپذیریم جداکردن اصلاحطلبان منجر به رای نیاوردن آقای روحانی میشود آیا قبول دارید به همان نسبت جدا کردن اصولگرایان یا بدنه سنتی طرفدار آقای روحانی ممکن است منجر به رای نیاوردن آقای روحانی شود؟ چون به هر حال عدهای از اصولگرایان حتی اندک به آقای روحانی رای دادهاند.
قادری: من تعداد این افراد را کم میدانم شاید در حد نیمدرصد باشد. رای آوردن آقای روحانی در سال 92 را حاصل خردورزی اصلاحطلبان میدانم و درسی که از انتخابات 84 گرفتند. حمایتی که آقای هاشمی و خاتمی از آقای روحانی کردند دلیل اصلی انتخاب ایشان توسط مردم بود.
بیایید شبیهسازی داشته باشیم؛ به این معنی که سال 92 اصلاحطلبان سمت آقای روحانی نمیرفتند یا بدنه سنتی اصولگرایان به ایشان رای نمیداد و رای آقای روحانی به زیر 50 درصد میرسید و انتخابات به دور دوم کشیده میشد بین آقای روحانی و قالیباف. بهنظر شما تکرار انتخابات 76 رخ میداد یا 84؟
قادری: بهنظر من 76 چراکه بخش زیادی از رای آقای ولایتی در سبد آقای روحانی قرار میگرفت و همینطور بخشی از رای آقای رضایی.
محمدی: دوستان اصلاحطلب به این نکته اصرار زیادی دارند که عدم اقبال به اصلاحطلبی در یک دهه اخیر را به بحث شورای نگهبان ربط میدهند. نکته اول اینکه یا آنها باید از چارچوب نظام سیاسی خارج شوند و بگویند ما این ساختار را قبول نداریم و در این رقابت سیاسی شرکت نمیکنیم یا وقتی میپذیرند در این رقابت باشند چارچوب و ساختار سیاسی را قبول دارند. اگر بپذیریم دلیل اصلی رای نیاوردن اصلاحطلبان رد صلاحیتهای شورای نگهبان است آیا میرحسین موسوی که نماد تفکر چپ در ایران بوده و در سال 88 رد صلاحیت نشد چرا رای نیاورد؟ چرا حمایت آنها از آقای هاشمی در سال 84 رای نیاورد؟ ضمن آنکه نمیتوانیم بالا بودن مشارکت سیاسی را به دو قطبی شدن جامعه در دوران احمدینژاد ربط دهیم. در عرصه انتخابات معمولا دو قطب اصلی روبهروی هم قرار میگیرند. نکته دیگر در خصوص عملکرد دولت آقای احمدینژاد است که باید بگویم ما دولت اول آقای احمدینژاد را دولت کارآمدی میدانیم، در دولت دوم ایشان بهدلیل حاشیههای گسترده سیاسی حجم خدمترسانی پایین آمد. حجم نیروهای کاری بهدلیل مسائل و حاشیههای آقای مشایی از بدنه دولت خارج شدند و این ضربه اساسی به دولت بود. اما اگر آقای احمدینژاد در دولت اول ضعیف بوده چرا باید در سال 88 رای قابل توجهی بیاورد؟ نکته دوم در خصوص این موضع است که رای به آقای روحانی رای «نه» به تفکر احمدینژاد بوده است، ایشان نمایندهای در انتخابات 92 نداشت، شخصی که با ایشان به وزارت کشور رفت رد صلاحیت شد.
قادری: چطور شما بیان میکنید آقای احمدینژاد نماینده نداشت، نماینده آقای احمدینژاد آقای جلیلی بود. با نسبت خوبی میتوانیم میزان اقبال مردم به عملکرد آقای احمدینژاد و تفکر او را با میزان رای آقای جلیلی بسنجیم. اصلاحطلبان تنها به اجرای بدون تنازل قانون اساسی معتقدند. ما با تیغ استصوابی مشکل داریم.
محمدی: معطوف کردن رای مردم به سیبزمینی بالاترین توهین به شعور مردم است، آن هم از طرف جریانی که قائل به رای و نظر مردم هستند. وقتی شورای نگهبان آقای موسوی را تایید صلاحیت میکند یعنی نظام احساس خطری از طرف ایشان نمیکرد وگرنه رد صلاحیت میکرد؛ چه نیازی به این همه تحمیل هزینه به نظام بود. میرحسین موسوی سالها مشاور آقای هاشمی بود چرا آن زمان این نگاه انتقادی را به فساد و خصوصیسازی آن سالها نداشت.
قادری: در خصوص فرمایش آقای محمدی در خصوص علل رای نیاوردن میرحسین موسوی باید بگویم که در سال 88، تخلفاتی از قبیل دادن تریبونهای نماز جمعه به آقای احمدینژاد، توزیع پول در شب انتخابات در قالب سهام عدالت، توزیع سیبزمینی، حجم وعده و وعیده داده شده به مردم و بیاخلاقیها در مناظره انجام شد.
در جمعبندی صحبتها و نظراتتان اگر موردی در خصوص بازگشت مجدد آقای احمدینژاد هست، بفرمایید.
محمدی: بحث بازگشت ایشان تابع شرایطی است که در ادامه این دولت خواهیم داشت. با ساز و کار سیاسی که در دولت فعلی پیش میرود و ممکن است غلبه گفتمانی و نیرویی در دولت بیشتر شود این احتمال وجود دارد که بخش قابلتوجهی از اصولگرایان دور آقای احمدینژاد جمع شوند. فردی که من فکر میکنم در عرصه انتخابات بتواند در انتخابات ریاستجمهوری آینده در مقابل آقای روحانی قد علم کند آقای احمدینژاد است. البته به مولفههایی همچون بحث پرونده هستهای، سیاستهای اقتصادی دولت فعلی و سایر عرصهها نیز بستگی دارد. انتخابات مجلس نیز در مولفههای ورود ایشان به عرصه سیاسی کشور نقش خواهد داشت.
قادری: اینکه چرا من رای عدهای از مردم را معطوف به دادن پول از طرق مختلف به آقای احمدینژاد میدانم باید بگویم ما نمیتوانیم واقعیات جامعه را کتمان کنیم، مردم ما غم نان داشتند، احمدینژاد با شعار آوردن نفت بر سر سفرههای مردم رای آورد. همه مردمی که پشت سر ماشین احمدینژاد میدویدند بهدلیل عشق به او نبود. مردمی بودند که پاسخ نامه خود را از احمدینژاد در پاکتی محتوی تراول 50 هزار تومانی میدیدند، نمیتوانیم بگوییم بخشی از مردم به پول نیاز نداشتند. اختلاسهای نجومی که در کل تاریخ دنیا بیسابقه است. هشت هزار میلیاردی، 20هزار میلیاردی و جدیدا 60هزار و 80 هزار میلیاردی تایید نشده مطرح میشود. در خصوص بازگشت آقای احمدینژاد، او لکهای است که سالها بر جریان اصولگرایی باقی خواهد ماند. اگر مردم میخواستند مجدد به تفکر احمدینژادیسم روی خوش نشان دهند در انتخابات سال 92 به آقای سعید جلیلی رای میدادند. البته این نکته را باید متذکر شوم که ما در عرصه سیاست آدم سیاه و سفید نداریم، سیاستمداران ما نه شیطانند و نه معصوم؛ همه آنها نقاط ضعف و قوت دارند
ارسال نظر